چراکه وی در شرایطی بر رقیب جمهوریخواه خویش (جانمککین) پیروز شد که تلاشها و راهبرد جنگطلبانه برای سیطره کامل بر عراق و افغانستان و پیروزی بر القاعده و طالبان و نیز برقراری آشتی میان اعراب و اسرائیل از یک سو و سیاست ضد ایرانی بوش از دیگر سو، با بن بست روبهرو شده بود.
لذا یکی از دغدغههای اصلی اوباما، ضرورت مقابله با اقدامات تروریستی در افغانستان و عراق و نیز پیشبرد طرح صلح خاورمیانه و حفظ برتری نظامی رژیم صهیونیستی در منطقه بود. در کنار این موضوع بحث افزایش قدرت منطقهای ایران و پافشاری بر دستیابی به چرخه کامل سوخت، بر پیچیدگی مسائل افزوده بود.
در بررسی دلایل اولویتهای اولیه و اساسی اوباما برای تغییر در رویکردها و اتخاذ دیپلماسی نوین در خاورمیانه موارد ذیل مشهود است:
1- سران القاعده و گروه شبهنظامی در افغانستان و پاکستان بهرغم لشکرکشی گسترده نیروهای چند ملیتی به رهبری آمریکا توانسته بودند ضمن برقراری رابطه اجتماعی مؤثر با مردم ضمن افزایش مقبولیت سیاسی خود، هزینههای امنیتی تداوم حضور نیروهای بیگانه را دوچندان سازند.
2- حمایت فراگیر و گسترده از رژیم صهیونیستی نهتنها موجبات امنیت پایدار برای این رژیم و صلح دائمی بین اعراب و اسرائیل را فراهم نساخته بود بلکه تداوم روند گذشته مخاطرات امنیتی آمریکا را در منطقه افزایش میداد.
3- در دوره بوش بهترین گزینه برای مقابله با ایران تداوم فشار سیاسی و به کارگیری ابزار زور از طریق تحریم و تهدید و محدودسازی اقتصادی در کنار بحث تغییر رژیم، ارزیابی شده بود. با وجود این، سیاست جنگطلبانه و تهدید و تحریم برای محدودسازی و نیز تداوم فعالیتهای صلحآمیز هستهای با ناکامی روبهرو شد. لذا اوباما در استراتژی نوین بر اصل اتخاذ دیپلماسی عمومی به جای دیپلماسی امنیت گرا در مورد ایران تأکید داشت.
این در حالی بود که وجه غالب سیاست خارجی آمریکا در دوران بوش در قبال ایران محدودسازی ایران و کاهش نقش امنیتی آن در حوزه خاورمیانه بود، از اینرو ژانویه2002 ایران در لیست کشورهای محور شرارت قرار گرفت.
با گذشت یکسال و نیم از پیروزی اوباما و بهرغم ادعاها در تغییر زیربنایی در سیاست خارجی آمریکا نسبت به خاورمیانه در حوزههای مشخص یاد شده، واقعیتهای موجود نشان میدهد که اینگونه تغییرات تأثیر چندانی در سیاست عملی آمریکا بهجا نگذاشته است.
در مورد عراق گرچه اوباما، با امضای توافق امنیتی با دولتمردان عراق بر ضرورت پایان اشغال و سپردن زمام امور به عراق تأکید دارد ولی کنترل نفت خلیجفارس و اهمیت سوقالجیشی این کشور خروج قطعی نیروهای آمریکایی را با ابهاماتی روبهرو ساخته است بهطوری که به رغم برگزاری انتخابات پارلمانی در عراق شاهد افزایش عملیات تروریستی و بروز اختلافات جدید در تشکیل دولت ائتلافی در عراق هستیم. برخی از ناظران مستقل امور عراق از دخالتهای آمریکاییها در انتخابات اخیر و حمایت از گروه علاوی خبر میدهند.
در مورد افغانستان، اوباما و کارشناسان نظامی آمریکایی بر گزینه نظامی و پاکسازی کامل القاعده و طالبان تأکید داشته و دارند، با وجود این حتی مشارکت گسترده پیمان ناتو برای ایجاد ثبات و امنیت پایدار در این کشور جنگ زده اهداف قبلی را میسر نساخته و بالارفتن هزینههای نظامی و مالی خروج از افغانستان را به ضرورتی اجتنابناپذیر بدل ساخته است. این در حالی است که بروز اختلافات میان دولت افغانستان (حامد کرزی) و نیروهای متحد در چگونگی برخورد با القاعده و طالبان بر تیرگی روابط فیمابین افزوده است.
در ارتباط با پیشبرد طرحهای سازشکارانه و آشتی میان اعراب و اسرائیل گرچه لزوم تغییر الگوی رفتاری در چگونگی برخورد با بازیگران منطقه و حتی مطلوبیت ارتباط با حماس و حزبالله و نتایج آن برای منافع ملی آمریکا مورد تأکید قرار گرفت، با وجود این، پیوند تاریخی و ناگسستنی میان رژیم صهیونیستی و آمریکا و تلاش وسیع آپیک (لابی صهیونیست) برای تأثیرگذاری در سیاست خارجی در حوزه اعراب و اسرائیل مانع از اقدامات عملی در این حوزه شد بهطوری که اوباما در سخنرانی اخیر بر حفظ رژیم صهیونیستی بهعنوان متحد استراتژیک آمریکا در منطقه صحه گذاشت.
گرچه باراک اوباما از برقراری فصل نوین در روابط دوکشور و همکاری با ایران تأکید داشته ولی سیاستهای وی در مورد کشورمان با تناقضهای جدی مواجه شده است بهطوری که گزینه دیپلماسی و تعامل فعال با ایران در عرصههای مختلف بعد عملی بهخود نگرفته است. در این راستا اوباما به رغم اعلام آمادگی ایران برای حل و فصل مسالمتآمیز مسائل هستهای از طریق مذاکرات مستقیم و در فضای عادلانه (به دور از تهدید و تحریم) همواره تلاش کرده است که گزینه ترغیب در مورد ایران را بهگونه تاکتیکی مورد استفاده قرار دهد. در تازهترین اظهارات، اوباما با اشاره به دکترین هستهای آمریکا، آشکارا ایران را تهدید به بهکارگیری سلاح هستهای کرد. سخنان سخیف وی با واکنش منفی منتقدین روبهرو شد و بازتاب گستردهای نیز در سطح رسانههای بینالمللی داشت.
بنابراین ادبیات سیاسی آمریکا نشانگر این موضوع مهم است که تصمیمگیران و راهبردشناسان آمریکایی تحت لوای گزینه دیپلماسی و شعار صلح و تغییر همچنان بهدنبال بهکارگیری و سیاست فشار، تهدید و مقابله با ایران هستند، لذا ایران نیز با درک درست تمایلی به مصالحه و آشتی در شرایط فشار و تهدید ندارد.