چرایی و چگونگی گریستن همواره یکی از رازهای پیچیده زندگی انسان بوده است. گریه در زندگی و رشد افراد عملکردهای متفاوتی دارد و در همراهی با موقعیتهای گوناگون اجتماعی و شرایط احساسی متغیر و گاه متضاد به چشم میخورد. به ندرت پیش میآید که کسی از روی افسردگی و اندوه بخندد ولی گریستن در هنگام شادی و خوشحالی غیرمعمول نیست. ما با تعبیرات گوناگونی مانند اشک شادی، اشک شوق، اشک ماتم و اشک اندوه آشناییم. همین سیمایههای متناقض است که شناخت گریه و گریستن را دشوار میکند.
گریه نوزاد نوعی بیان و ابراز نیازهای اوست که در پاسخ به شرایط تشویق آفرین فیزیکی و احساسی روی میدهد. نوزادان در 3ماه اول زندگی بیشتر میگریند. در حقیقت گریه نوزاد موجب تحکیم پیوند او با حامی و نگهدارندهای میشود که منبع تامین تغذیه و نیازهای فیزیولوژیک و منشأ ارائه حمایتها و مراقبتهای لازم برای رشد نوزاد است. لذا گریستن در دوران نوزادی یک استراتژی انطباقی است و بخشی از نبرد انسان برای بقا محسوب میشود.
وقوع گریستن درطول رشد انسان از نوزادی تا بلوغ منعکسکننده بسیاری از حالتهای احساسی او است. فرد به دلایل مختلفی مانند اندوه، مصیبت، خشم، درد، شادی و لذت میگرید. از لحاظ پزشکی گریستن نشانهای از رنج جسمانی و استرس محسوب میشود و به عبارت دیگر علامتی از تشویش فیزیولوژیک و فشار روحی است. گفتیم که گریه نوزاد در خدمت تامین نیازهای اوست اما گریستن پس از نوزادی نیز ادامه مییابد و تا لحظه مرگ آدمی را همراهی میکند، پس باید اهداف دیگری را نیز برآورده سازد و فوایدی هم داشته باشد والا از لحاظ تکاملی ادامه آن توجیه پذیر نخواهد نبود.
می توان گفت که گریستن در 3سطح متفاوت روی میدهد؛ در سطح اول شرایط فیزیولوژیک موجب گریه میشود؛ مانند گریه نوزاد یا صدمات فیزیکی به بزرگسالان. این سطح از دوران نوزادی آغاز میشود و در تمام طول عمر باقی میماند. همان طور که کودکی به خاطر زمین خوردن گریه میکند فردی بالغ ممکن است بهعلت درد ناشی از جراحتی جسمانی بگرید.
در سطح دوم خلقیات، احساسات و حالات عاطفی پا به میدان میگذارند. البته نوزاد هم گاه از روی خشم میگرید ولی با گذشت زمان طبیعت آنچه موجب گریستن در بالغین میشود ظرافت و پیچیدگی مییابد و احساسات دیگر نیز اضافه میشوند؛ مثلا نوجوانی که به غرورش بر میخورد و مناعت طبع او زیر سؤال میرود بر اثر ناکامی ناشی از تحقیر گریه میکند. در سطح سوم احساسات ژرفتر و متعالیتر درکارند؛ مانند گریستنی که در هنگام نیایش یا درک عمیق یک پدیده یا حالات عرفانی روی میدهد. در متون مربوطه از گریه زیباشناختی یاد میشود که به تاثیر ناشی از درک آثار هنری والا نسبت داده میشود. البته همه افراد به این سطح نمیرسند زیرا نیل به این مرتبه مستلزم کسب آگاهی ژرفتر از خویشتن و جهان و روابط میان آنهاست.
گریستن مجموعهای از نمایههای رفتاری مانند اشک ریختن، هقهق کردن و آه کشیدن است که توسط برخی مولفههای فیزیولوژیک و جسمانی همراهی میشود. گریه نیز مانند خنده بهگونه انسان تعلق دارد. البته تحریک چشم در حیوانات نیز مانند انسان موجب ترشح اشک میشود ولی گریستنی که ناشی از تأثر احساسی باشد منحصر به انسان است و در سایر گونههای جانوری دیده نمیشود.
از لحاظ فیزیولوژیک ترشح اشکها تحت کنترل دستگاه پاراسمپاتیک است و وظیفه محافظت از چشمان در برابر آلودگیها و عفونتها بهعهده اشکهاست. ترکیب بیولوژیک اشک شامل پروتئینها، آنزیمها، چربیها و متابولیتها (فراوردههای نهایی ناشی از سوخت و ساز) و الکترولیتهاست. پروتئینهای اشک عبارتند از لیزوزیم (lysozyme)، لیپوکالین (lipocalin) و لاکتوفرین (lactoferrin ). پژوهشگران از سال 1957 میدانستند که اشکهای عاطفی و احساسی با اشکهای ناشی از تحریک چشم توسط عوامل فیزیکی و شیمیایی متفاوت هستند. ترکیبات پروتئینی اشکهای عاطفی با اشک ناشی از تحریک تفاوت دارند. اشکهای احساسی علاوه بر پروتئین بیشتر حاوی بتا آندروفین (مسکن طبیعی درونزاد بدن) هستند. ترکیبات پیچیده اشکها در طول روز نیز متغیر است. اشکها همراه تعریق، ادرار و تنفس سموم و مواد زاید بدن را تخلیه میکنند. گفته میشود همراه اشک موادی که بر اثر استرس و فشار عاطفی بهوجود میآیند از بدن خارج میشوند.
در مورد تأثیرات گریستن و جنبههای مثبت و منفی آن یافتههای قابل اعتنایی وجود دارد. گریستن بهعنوان یک رویداد رفتاری تحت تنظیم و کنترل دستگاههای سمپاتیک و پاراسمپاتیک صورت میگیرد. گریه در عین حال که با تسهیل بهبودی فرد نقشی تعادل آفرین ایفا میکند، حالت برانگیختگی اجتنابی بالایی بهوجود میآورد که موجب انگیزش رفتارهایی میشود که به گریستن خاتمه میدهند. به عبارت دیگر همراه گریه آمیزهای از احساسات و حالات مثبت و منفی تجربه میشود. پژوهشهای آزمایشگاهی اثرات فیزیکی گریستن را روشن کرده است. گریه با آهستهتر کردن تنفس اثرات آرام بخش دارد ولی تعریق و افزایش ضربان قلب همراه گریه مشابه تجارب ناخوشایند ناشی از استرس، تهییج وبرانگیختگی است امّا جالب است که این اثرات منفی زود گذرند و تأثیرات جسمانی آرامکننده دیرپاتر هستند و بیشتر طول میکشند.
در باب تأثیر گریه برخلق و خو و وضعیت عاطفی افراد نیز پژوهشهایی صورت گرفته است. جمله «گریه آدم را سبک میکند» در زبان فارسی زیاد شنیده میشود. مطالعه بر 3000 نفر در خارج از آزمایشگاه نشان داد که اکثریت این افراد پس از گریه بهبود خلق و خو و احوال خود را گزارش کردهاند. البته 1/3 درصد همچنین تجربهای نداشتند. این پژوهشها نشان میدهند که فواید گریستن بستگی به آن دارد که چه کسی میگرید و چرا میگرید و گریستن در چه زمان، مکان و شرایطی رخ میدهد. علاوه بر آن افرادی که از حمایت اجتماعی برخوردار بودند احتمال بهتر شدن آنها پس از گریه بیشتر بود. کسانی که مبتلا به اختلالات خلقی یا اضطرابی هستند کمتر از دیگران از فواید گریستن بهرهمند میشوند. همچنین افرادی که فاقد اشراف و آگاهی از زندگی احساسی خود هستند (alexithymia) پس از گریستن حال بدتری پیدا میکنند.
احتمالا در این افراد فقدان بینش احساسی سبب میشود از بروز تغییرات شناختی که میتوانند یک تجربه غمبار را مثبتتر جلوه دهند جلوگیری شود. از سوی دیگر میتوان گفت بهطور کلی گریستن نوعی بیان آزادانه احساسات و تسکین بخش است زیرا سرکوب احساسات منفی مانند خشم و اندوه و خودداری از گریستن با افزایش بیماریهای روان تنی و آسیبهای جسمی و روحی همراه است. بررسیهای آماری نشان میدهند که اندوه 49درصد، شادی 21درصد، خشم 10درصد، همدردی 7درصد، اضطراب 5درصد و ترس 4درصد موارد گریستن را تشکیل میدهند. بنابراین میتوان گفت گریه منعکسکننده وضعیت روحی ماست و موجب میشود تا از احساسات خود آگاه شویم و تسکین یابیم.
گریستن موجب تقویت روابط انسانی و بین فردی نیز میشود و بهعنوان مکانیسمی مبتنی بر مبانی تکاملی در جهت نزدیکتر کردن افراد به یکدیگر عمل میکند. گریه اطلاعات قابل اعتنایی درباب نیازها و تعلقهای اجتماعی در اختیار ما قرار میدهد. گریستن، تعلق، دلبستگی و دوستی را افزایش میدهد و ارتقا میبخشد. گریه عاطفی درمیان خانواده، دوستان و اعضای یک گروه در هنگام ماتم با تسلـی، تسکین و نیاز به تعلق پاسخ داده میشود. اشکها همزمان با تاری دید حالت دفاعی را زایل میکنند.
همچنین گریه حاکی از آسیب پذیری و پایین آمدن قدرت تحمل فرد و نشانه تسلیم او و برانگیزاننده احساس همدردی در ناظران است و از بروز رفتارهای خشونتبار در دیگران جلوگیری میکند زیرا رحم و شفقت را بر میانگیزد و گاه درطلب بخشایش به کار میرود. بنابراین گریستن استراتژی تکاملی مناسبی برای ایجاد اتحاد بیشتر درمیان افراد و اعضای یک گروه است. البته کارایی این استراتژی بستگی به شرایط، زمان و مکان نیز دارد؛ مثلاً گریستن در محیط کار که معمولا درآن احساسات ابراز نمیشود چندان مقبول نیست و مؤثر نخواهد بود.
عوامل مختلف دیگری مانند فرهنگ، جنس، سن، اجتماعی شدن و سنخ شخصیتی در چرایی و چگونگی ابراز گریستن مؤثرند. آستانه گریستن در افراد متفاوت است. برخی زود اشکشان درمیآید و بعضی دیر و این بستگی به عوامل فیزیکی (خستگی، قاعدگی، حاملگی)، روانی (ناکامی، خشم، اندوه) و شخصیتی دارد. برخی مؤلفههای شخصیتی مانند حساسیت، انفعال، وابستگی و اعتماد به نفس پایین با افزایش گریستن همراهند. در کودکی تکرر گریه زیاد است و با افزایش عمر کاهش مییابد اما در دوران سالمندی مهار آن دشوار میشود. از لحاظ فرهنگی در برخی از فرهنگها وجوامع ابراز احساسات دور از نزاکت و نشانه ضعف شمرده میشود و گریستن مقبول نیست.
تفاوتهای جنسی معنادارترند. الگوهای گریستن درمیان پسران و دختران تا هنگام بلوغ تفاوتی ندارد اما در 15 تا 30 سالگی زنان بیشتر از مردان میگریند و در کل زنها 4 تا 5 برابر مردها گریه میکنند. دلایل آن بیشتر به شیمی بدن مربوط میشود. هورمون پرولاکتین زنان بیشتر از مردان است و این هورمون با ترشح شیر و اشک مربوط است. اشک زنان در 15 تا 30 سالگی حاوی پرولاکتین بیشتری از مردان است، البته افرادی که به بیماری پرکاری هورمون پرولاکتین مبتلا هستند بیشتر از سایرین گریه نمیکنند.
با این مقدمات میتوان گفت که گریه امری طبیعی و انطباقی است که در واکنش به تأثر و ناراحتی یا خاطره آن بهوجود میآید. از آنجا که گریه بلافاصله پس از تولد و زایمان روی میدهد لذا بهخودی خود یک رفتار یادگیری شده نیست ولی روند اجتماعیشدن، زمینه فرهنگی، روابط و آسیبزاییها در تغییر و تعدیل آن مؤثرند و چگونگی ابراز آن را شکل میدهند. گریه واکنشی طبیعی در برابر مصایب و گاه زیباییها و عظمت هستی است و کنترل و مهار آن توصیه نمیشود.
تعداد کمی از افراد به دلایل غلط میگریند یا واکنش آنها بیش از حد است. در حقیقت گریستن اکثر مردم بجاست و تأثیر مثبت دارد و منجر به احساس بهتری میشود. گریستن در هنگام ازدستدادن یک عزیز و در طول واکنش ماتم عاملی ضروری در تسکین و انطباق بازمانده با فقدان محسوب میشود و عدمگریستن در هنگام عزاداری بعدها سبب بروز انواع بیماریهای جسمی و اختلالات روانی خواهد شد. به قول شکسپیر گریستن از ژرفای ماتم میکاهد. بنابراین افرادی که قادر به گریستن هستند از سلامت جسمی و روانی بهتری برخوردار خواهند بود و خودداری از گریستن توصیه نمیشود. کسانی که نمیتوانند بگریند باید در جستوجوی دلایل ناخودآگاهی برآیند که آنان را از گریستن باز میدارد و به سرکوب احساسات و عواطف میانجامد و به درمان نیاز دارند.
از سوی دیگر گریستن بیش از اندازه نیز جایز و طبیعی نیست. کسی که تا مورد انتقاد قرار میگیرد یا با چالشی روبهرو میشود یا در برابر مسائل عادی زندگی و شغلی به گریه پناه میبرد، رفتاری غیرانطباقی و ناسالم را به نمایش میگذارد و باید در جستوجوی کمکهای حرفهای و درمانی برآید. گریستن بیش از حد زنگ خطری است که اشاره به وجود یک صدمه عمیق روانی یا فقدان بارز اعتماد به نفس دارد و از لحاظ اجتماعی فلجکننده است.