برای مثال با اینکه تا به حال روی خود کنترل داشته اما به یکباره با تولد فرزند کوچکتر، دچار شبادراری یا لکنت زبان میشود، رفتارهای گستاخانه و پرخاشگرانه بروز میدهد، شروع به لجبازی میکند و تمام قوانین خانه را زیر پا میگذارد، گاهی نیز بهشدت به والدین خود- بهخصوص مادر- وابسته میشود و دوست ندارد از او جدا شود.
شما ابتدا دلیل رفتارهای او را نمیدانید، به مرور این رفتارها شدیدتر میشود، حتی ممکن است به این فکر بیفتد که به فرزند کوچکتر صدمهای بزند؛ البته مشکل زمانی به این حد میرسد که شما طرز رفتار درست با او را ندانید و رفتار ناشیانهای را در پیش بگیرید. اما حقیقت مسلم این است که شما باید به او حق بدهید، او تاکنون مدار توجه خانواده و آشنایان بوده اما اینک قدم نورسیدهای تمام توجه را بهخود اختصاص داده و از همه مهمتر اینکه توجه مادر را از او ربوده. شما والدین با کمی درایت میتوانید دوباره اعتماد او را بهخود جلب کنید. در زیر 10 راهکار برای کمک به حل این مسئله ارائه شده است.
1- ایراد نگیرید، سرکوفت نزنید. هرچیزی اگر از حد خود بگذرد و امر و نهی کردن شما اگر زیاد تکرار شود تأثیر خود را از دست میدهد و حتی اثر منفی به جا میگذارد. در اکثر اوقات لجبازی کودکان به خاطر ایراد گرفتنها و اوامر مکرر والدین است.
ایراد گرفتنها و گیر دادنهای بیجا باعث خشم و کینه فرزندان از شما میشود. آنها بهتدریج از شما زده شده و گستاخ میشوند. سرکوفتزدن تأثیر منفی بسیاری دارد. همیشه به یاد داشته باشید که با گفتن کلماتی مثل تو «بیعرضهای»، «بیلیاقت»، «برو از فلان بچه یاد بگیر» و «فلانی چقدر با ادبه» مشکل حل نمیشود و فقط فرزندتان را پر از نفرت بار آوردهاید.
می توانید لیستی از رفتارهایی را که دوست دارید در فرزندانتان تغییر کند، بنویسید سپس 2مورد از مهمترین آن رفتارها را مشخص کنید و تمام تمرکز خود را برای تغییر آن دو رفتار بگذارید؛ فعلاً از بقیه رفتارهای اشتباه او بگذرید و آنها را نادیده بگیرید.
2 - مقایسه نکنید. برای یک کودک، بدترین حالت وقتی است که والدینش او را با شخص دیگری که همسن و سال اوست مقایسه میکنند و او را به رُخش میکشند. در این حالت کودک فکر میکند والدینش او را دوست ندارند و به اجبار او را تحمل میکنند ودوست دارند شخص دیگری فرزند آنها باشد، پس کودک احساس بیارزشی و حقارت میکند. بدترین رفتارهای والدین، رفتارهایی است که اعتماد به نفس کودک یا نوجوان را از بین میبرند.
متأسفانه خیلی از والدین فرزندشان را با دیگران مقایسه میکنند؛ حتی کمتر خانمی را پیدا میکنید که شوهرش را با مردهای دیگر مقایسه نکند و به او سرکوفت نزند. بیایید تا کمی بیشتر به فکر تقویت اعتماد به نفس همدیگر باشیم. هر گاه موج منفی به اطرافیان خود منتقل کنیم و به شخصیت او لطمه بزنیم، باید منتظر باشیم تا او هم موج منفی را به سوی ما فرستاده و شخصیت ما را زیرسؤال ببرد و در این صورت در چرخه معیوبی خواهیم افتاد که کار هر روز ما، شکستن غرور اطرافیان و شکسته شدن غرور خودمان خواهد بود.
3 - هرگز فرزند خود را کتک نزنید. تصور کنید کودک تا به حال کتک نخورده و عزیزدردانه شما بوده، حالا درصورت کتکخوردن تمام این مسائل را بهوجود بچه کوچکتر ربط میدهد و از او متنفر میشود.
ما قصد نداریم توصیه کنیم فرزند خود را تربیت و تنبیه نکنید اما در اکثر مواقع والدین برای بیرون ریختن خشمی که از دیگران دارند، فرزند خود را کتک میزنند که این فقط به ضرر خودشان و کودکشان تمام میشود. ابتدا سعی کنید به تشویق کردن مبادرت ورزید و تنها زمانی به تنبیه متوسل شوید که مطمئن هستید برای تربیت او لازم است.
4- او را به تفریح ببرید و کاری کنید که لحظات خوشی داشته باشد. مواظب باشید فرزند بزرگتر شما، احساس نکند برای تفریح او وقتی ندارید. خوب است بعضی اوقات پدر، فرزند بزرگتر را به تفریح ببرد تا مادر بتواند به فرزند کوچکتر رسیدگی کند و برای او وقت بگذارد. بعضی اوقات نیز، پدر میتواند فرزند کوچکتر را نگه دارد تا مادر با فرزند بزرگترش کمی قدم بزند. در تربیت فرزندان، سهم پدر بسیار مهم است؛ اگر فقط مادر تربیت را بهعهده گیرد، تمام فرزندان به مادر وابسته میشوند که این هم به ضرر کودک است و هم پدر و مادر را دچار درگیریهای بیشتری خواهد کرد. پس موقعیتهایی را فراهم کنید تا گاهی پدر خانواده با فرزندان به تفریح برود.
5 - هر چند وقت یک بار، مدتی را با او تنها باشید، بدون اینکه فرزند کوچکتر حضور داشته باشد. میتوانید شبها قبل از خواب، مدتی بالای سر او بنشینید، موهایش را نوازش کنید و با او حرف بزنید. بگذارید تا در مورد احساساتش، در مورد مشکلات روزمرهاش و دلخوریهایی که از شما یا پدرش دارد، برای شما صحبت کند. اگر شبی دیدید خوابش نمیبرد میتوانید با هم به خوردن میوه، تماشای یک فیلم، خواندن یک کتاب یا تعریفکردن لطیفه بپردازید.
6- بعضی از مسئولیتهای فرزند کوچکتر را به او بسپارید. مثلاً به او بگویید «تو باید به خواهر کوچکترت حرف زدن یاد بدهی»، «تو بزرگتر و عاقلتر از او هستی باید در تربیت او به من کمک کنی». در عین اینکه روی رفتارهای او با فرزند کوچکتر، توجه میکنید اما به او این حس را بدهید که روی کمکهای او حساب میکنید. او میتواند در آوردن لباسها و ظرف غذای کودک به شما کمک کند. در این راه از او قدردانی کنید، در این صورت او خود را در بزرگ کردن فرزند کوچکتر سهیم میداند و احساس ارزشمندی و بزرگی میکند.
7 - او را در مشورتهای خانواده شرکت دهید و نظرش را در مورد مسائل جویا شوید. فرزند شما میتواند در مورد زمان یک مسافرت، وسایلی که باید با خود ببرید، رفتن به یک مهمانی، نظر دادن در مورد محتوای یک فیلم یا اجرای یک جشن کوچک خانوادگی نظر خود را بیان کند. لازم نیست که حتماً تصمیم نهایی را بگیرد بلکه باید به او یاد بدهید که در مورد مسائل خانواده، همه نظر میدهند اما در آخر همه با هم تصمیم نهایی را اتخاذ میکنند.
8 - در روش تربیتی خود قاطع باشید. وقتی قانونی را در خانواده خود مشخص میکنید در مورد آن کوتاهی نکنید و هرگونه تخلف از آن قانون را نادیده نگیرید. اگر روش تشویقی یا تنبیهی را قبلا برای فرزندان مشخص کردهاید، اکنون آن را اجرا کنید. بگذارید فرزندانتان بفهمند که شما در عین اینکه مهربان و خوش قلب هستید اما در حرفها و عمل خود قاطعیت دارید و حرفهایتان فقط شعار نیستند. مطمئن باشید قاطعانه رفتار کردن شما در روحیه و سرنوشت فرزندانتان تأثیر مثبتی دارد. اگر شل رفتار کنید و بسیار کوتاه بیایید، آنها میفهمند که میتوانند به طریقی مثل گریه کردن، جیغزدن یا لجبازی، شما را مطیع خود کنند و بهاصطلاح حرف خود را به کرسی بنشانند.
9- به روش خود ادامه دهید و آن را قطع نکنید. شما هم والدین زیادی را دیدهاید که میگویند «ما به هر روشی که شما بگویید، عمل کردهایم اما جوابی نگرفتهایم» اشکال کار آنها در این است که به چندین روش متفاوت عمل کردهاند. روش تربیتی شما باید مشخص باشد و سپس تکرار شود. اگر روشی تکرارنشود، تأثیری ندارد. چون فرزند شما نخواهد فهمید که شما از او چه انتظاری دارید؛ پس با 2روز اجرای این برنامه، شما به نتیجه دلخواه نمیرسید بلکه باید آن را حداقل 3هفته، قاطعانه ادامه بدهید تا بعد نتایج آن را ببینید.
10- فکر نکنید انجام دادن این کار، سخت است و شما وقت آن را ندارید. افرادی که وقتی برای تربیت فرزند خود یا رسیدگی به همسرانشان ندارند، کسانی هستند که اضطراب بالایی دارند. اضطراب جلوی بسیاری از کارکردهای مثبت را در شما میگیرد، پس پیدرپی بهدنبال کسب اطلاعاتی برای کاهش اضطراب خود باشید تا متوجه شوید که در کنار انجام دادن تمام مسئولیتها، میتوانید لحظاتی را هم برای فعالیتهای مورد علاقه خود اختصاص دهید. فرزندانتان میتوانند در کنار دردسرهایی که به ظاهر برای شما ایجاد میکنند، به شما انرژی مثبت بدهند، مشروط بر آنکه بدانید چگونه باید با آنها رفتار کنید.
و کلام آخر اینکه در این راه رفتارهای ناشیانه نشان ندهید. بهعنوان مثال بدگویی فرزند بزرگتر را پیش پدرش یا نزد دیگران نکنید، در کنار کمکهایی که به شما میکند از او قدردانی کنید وهیچ وقت در جمع نگویید «البته او کار زیادی هم نمیکند». توجه داشته باشید که او هنوز خودش هم بچه است. هرگز او را طرد نکنید.