سه‌شنبه ۴ خرداد ۱۳۸۹ - ۰۴:۴۶
۰ نفر

علی عمادی: هفته گذشته، پس از چاپ مطلبی راجع به شبکه ماهواره‌ای فارسی وان، خوانندگان زیادی با دفتر روزنامه تماس گرفتند تا راجع‌به این نوشته اظهارنظر کنند.

قریب به اتفاق این مخاطبان، نوک پیکان تقصیر را به سوی جام‌جم و سازمان صداوسیما نشانه رفتند که با کاستی‌هایش شرایطی فراهم آورده تا شبکه‌هایی چون فارسی وان در حوزه‌های گوناگون، بتوانند مخاطبان زیادی کسب کنند.

در این نکته، شکی نیست اما منظور از چاپ مطالبی در مذمت فارسی وان، یادآوری فضایی بود که اینگونه شبکه‌های ماهواره‌ای در جامعه به‌وجود می‌آورند، آن هم با توجه به سابقه گردانندگانشان و محتوایی که در قالب سریال عرضه می‌کنند. مسلما بحث درباره کم کاری‌های تلویزیون در ساحت‌های مختلف و آفت‌های این مسئله به قوت خود باقی است و ان‌شاء‌الله در فرصت‌های مقتضی به آن پرداخته می‌شود. این نوشته نگاهی دوباره است بر آنکه چرا به فارسی وان نگاه منفی داریم. سوزن به‌خودمان که اتفاقا از این قلم کم نرفته است، بماند برای بعد، این جوالدوزی است به دیگران.

یک سال پس از آنکه القاعده به برج‌های دوقلوی نیویورک حمله کرد و چند ماه بعد از آنکه نیروهای ناتو به افغانستان یورش بردند و  زمانی که غرب در هراس از آنچه به زعمش بنیادگرایی محسوب می‌شد، دست به هر کاری می‌زد، بنیامین نتانیاهو که در آن موقع هنوز مجددا نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی نشده بود، برای آمریکایی‌ها نسخه‌ای پیچید که پیش از آن در سرزمین‌های اشغالی به کار گرفته بود.

وقتی فشار سنگ‌های انتفاضه عرصه را بر دولتمردان غاصب اسرائیل تنگ کرده بود، نتانیاهو، رهبر حزب راستگرای لیکود پیشنهاد داد برای مسلمانان ساکن سرزمین‌های اشغالی سریال‌هایی چون «جنسیت و شهر» پخش شود تا آنها از حال و هوای سنگ اندازی بیرون بیایند و جای مبارزه آزادیخواهانه و آرمانخواهی‌های خطرناک به مسائل جالب‌تر و البته بی‌خطری همچون زندگی آزاد روی خوش نشان دهند. این همان نسخه‌ای بود که نتانیاهو برای آمریکایی‌ها تجویز کرد و خبرگزاری یونایتدپرس آن را ۱۲‌سپتامبر ۲۰۰۲ (۲۱ شهریور ۱۳۸۱) روی خروجی خود با این عنوان قرار داد: «نتانیاهو: آمریکا باید با تلویزیون به ایران حمله کند.»

نتانیاهو از آمریکا خواست تا تغییر حکومت را در عراق و ایران پی بگیرد و این کار را در عراق با حمله نظامی و در ایران با پخش برنامه‌های تلویزیونی ماهواره‌ای با محتوای هرزه انجام دهد. وی گفته بود که ورود جریان فرهنگ عامیانه غربی به داخل ایران، می‌تواند منجر به براندازی جمهوری اسلامی شود.

بنیامین نتانیاهو با اشاره به‌وجود هزاران دیش ماهواره در ایران، به «کمیته اصلاح دولتی» (یک نهاد دولتی در آمریکا) پیشنهاد داد که آمریکا می‌تواند با پخش سریال‌های شبکه فاکس که « عده‌ای  را در وضعیت‌های متنوعی از برهنگی نشان می‌دهد، درحالی‌که زندگی‌های فریبنده و مادی‌گرایانه دارند و رابطه‌های بی‌قید  برقرار می‌کنند» یک انقلاب علیه حکومت این کشور برانگیزد. او به این کمیته گفت: «این سریال‌ها واقعاً براندازانه هستند. جوانان ایرانی دلشان لباس‌های دلپسندی را می‌خواهد که در این سریال‌ها می‌بینند و دلبسته استخرها و زندگی‌های پرزرق‌وبرق می‌شوند.»

چند سریال با یک مضمون

حتی اگر شبکه فارسی وان را داروی تجویزشده صهیونیستی ندانیم، باز هم خام اندیشی است که بپذیریم، دیگران برای نوعدوستی یا حتی منافع مالی حاصل از تبلیغات تلویزیونی حاضر شده‌اند هزینه کنند و شبکه‌ای راه بیندازند و سریال‌هایش را ولو با بدترین شکل به فارسی برگردانند تا در این سوی دنیا، مردم ایران بدون پرداخت یک ریال، آسوده به تماشایش بنشینند.  اینجاست که باید شک کنیم چرا آنها دست به چنین کاری زده‌اند و اساسا هدفشان از راه‌اندازی این نوع شبکه‌ها چیست؟

نگاهی به محتوای برنامه‌ها تا‌حدی روشن‌کننده هدف گردانندگان فارسی وان است. تقریبا در همه محصولات پخش شده از این شبکه ماهواره‌ای با رویکردی خاله‌زنکی رابطه‌های ناسالم و غیراخلاقی چند شخصیت داستانی به تصویر درمی‌آید. شاید آنچه ما به‌عنوان خیانت در زندگی خانوادگی می‌شناسیم در فرهنگ دیگران امری آنچنان مذموم نباشد اما چرا قصه قریب به اتفاق این سریال‌ها از چنین دستمایه‌ای استفاده می‌کند؟

آیا مشابهت‌های محتوایی و پیام‌های آشکار و پنهان سریال‌های مختلف از جنس کلمبیایی گرفته تا کره‌ای، ازسر تصادف است یا احیانا انتخاب‌کنندگان سریال برای شبکه فارسی وان با قصد و نیتی مشخص آنها را گلچین کرده‌اند؟ آیا هیچ نوع سریال دیگری در سرتاسر این عالم خاکی، خارج از اینگونه مورد علاقه چرخانندگان فارسی وان تولید نمی‌شود تا گهگاهی از آنها نیز درکنار این مجموعه‌های اخلاق‌گرا (!) استفاده شود؟

اگر فرض کنیم پخش اینگونه سریال‌ها در فارسی‌وان، غرضی خاص دارد، باید ببینیم، تصویر رابطه‌های غیراخلاقی ولو بدون نمایش صحنه‌های زننده جنسی، چه تأثیری بر جامعه‌ای چون ما با فرهنگی کاملا متفاوت دارد؟ به بیان دیگر چرا روش مبارزه با ایران، رنگ و بوی فرهنگی به‌خود می‌گیرد و اصلا چگونه داستان خیانت چند آدم به همدیگر و داشتن رابطه غیراخلاقی‌شان در یک گوشه عالم می‌تواند به ریشه‌های فرهنگی ملتی دیگر آسیب بزند؟

«آدمی فربه شود از راه گوش» و البته چشم!

اگر در دنیای کهن، جناب مولانا فربهی آدمیزاد را از راه گوش دانسته بود، امروزه با گسترش این همه ابزار رسانه‌ای دیداری و شنیداری، چه باید گفت؟ نقش رسانه‌ها به‌ویژه تلویزیون و مشتقاتش در فرهنگسازی‌ اجتماعی، مثنوی‌ای  است هفتاد من کاغذ که علمای ارتباطات سالیان درازی است در وصفش گفته‌اند و نوشته‌اند و مگر می‌شود تصوری غیر از این داشت که آنچه مخاطبان می‌بینند تأثیری ژرف بر خودآگاه و ناخودآگاهشان دارد؟

صدها نمونه می‌شود آورد که جامعه خودمان از فرهنگسازی‌ رسانه‌ای تأثیر گرفته و دچار تحول شده است؛ از ساده‌ترین مسائل همچون بستن کمربند ایمنی خودرو که اساسا در تولیدات داخلی وجود نداشت و در محصولات خارجی مورد استفاده‌مان زائد می‌نمود گرفته تا پیچیده‌ترین پدیده‌ها که با تبلیغات رسانه‌ای به‌ویژه از تلویزیون، موجب تغییر روش زندگی بیشترمان شده است؛  ازجاافتادن واژه‌های به کار‌رفته در سریال‌ها در افواه مردم گرفته، تا تغییر قیافه و مدل مو و لباس و سبک زندگی خلق‌الله؛ کافی است یک برنامه نمایشی بتواند قلاب خود را در جلب نظر مخاطبان بند کند تا پس از آن،  محصول تأثیراتش بر مخاطب را درو کند.

با این حساب، بپذیریم که چکش مداوم و دارکوب‌وار پیام‌های ترویج بی‌اخلاقی سریال‌های فارسی وان بر هر لوح محکمی همچون فرهنگ اسلامی ایرانی ما نیز اثر  می‌گذارد تا در درازمدت نسبت به آنچه پیش از این حساسیت داشتیم، بی‌تفاوت شویم.

عرفی کردن بی‌اخلاقی

با اندک درایتی می‌توان دریافت که هدف برنامه‌های فارسی وان عرفی کردن بی‌اخلاقی در جامعه ماست. تکرار برهنگی و مدام دیده شدنش مسلما از ارزش مستوری می‌کاهد و به یقین مداومت در رویت بی‌بندوباری اگرچه دیگرانی باشند که چندان نمی‌شناسیم‌شان از وجاهت حیا و غیرت می‌کاهد. اگر باور داریم حدیث نبوی را که فرمود: «لا‌ ایمان لمن لا حیاء له» (ایمان ندارد، آنکه بی‌حیاست) یا «الحیاء شعبه من الایمان» (حیا از ایمان است) بپذیریم که دیدن بی‌شرمی دیگران، آن را برای ما نیز عادی می‌کند که همان دیگران نیز روزگاری شرم را محترم می‌داشتند. اگر باری‌تعالی را به صفت غیور می‌شناسیم و غیرت داشتن را محترم می‌داریم، اگرچه در فرهنگ دیگران نشانه عقب افتادگی است، قبول کنیم که در درازمدت با عرفی شدن بی‌اخلاقی، دیگر برآمدن رگ‌گردن از دریدگی تحسین‌برانگیز نخواهد بود.

وقتی غیرت و حیا و ایمان از فرهنگ ما رخت ببندد، دیگر خطری دیگران را که نگاه ناپاک بر این مرز و بوم دارند، تهدید نمی‌کند. خلع سلاح فرهنگی بهترین ابزار برای دیگران است تا در درازمدت به اهداف خود برسند. می‌توان همه اینها را شعار دانست اما بد نیست یک بار هم که شده فقط به آینده بچه‌هایی فکر کنیم که صرفا برای سرگرمی، «ویکتوریا» را انتخاب کرده‌اند.

کد خبر 108178

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز