هرچند تاکنون 3نفر از این فرماندهان- از جمله ژنرال استنلی مک کریستال که اخیرا از سمت خود کنار گذاشته شد- تحت فشار، اخراج یا وادار به کنارهگیری شدهاند.تاریخ درباره برخی از این فرماندهان از هم اینک قضاوت بیرحمانهای میکند و تنها 2نفر از آنها، ژنرال دیوید پترائوس و ژنرال ری اودیرنو، به خاطر برخورداری از مهارتهای گوناگون خود برای برآوردن نیازهای ایالات متحده در 2جنگ عراق و افغانستان، به شکل گستردهای مورد تحسین و قدردانی قرار گرفتهاند.در مورد ارتش آمریکا، چنین عملکرد ضعیفی این پرسش را مطرح میکند که چرا ارتش در زمینه پرورش ژنرالهای کارآمد دچار ضعف است؟
به گفته افسران ارتش آمریکا، عملکرد فرماندهان در جبهههایی چون افغانستان و عراق، ارتباط چندانی با مهارتهای نظامی که موجب ارتقا و ترفیع درجه آنها شده است ندارد. در جنگهای امروز، فرماندهان باید به نوعی مانند حکمرانان مدرن (در کشورهای اشغال شده) عمل کرده و بر عملیاتهای نظامی و نیز برنامههای توسعه اقتصادی در مناطق اشغالی توأمان نظارت کنند. آنان عمدتا نقش اصلی را در معادلات سیاسی آن کشورها ایفا میکنند.
هنگامی که حمایت عمومی از جنگهای طولانی مدت (درایالاتمتحده) کاهش مییابد، کاخ سفید از ژنرالهایش انتظار دارد تا دیدگاه دولت را به قانونگذاران شکاک و افکار عمومی بدبین بقبولانند. در بدترین حالت برای ارتش، ژنرالها مانند وزرای یک کابینه در سایه عمل میکنند. استیفن بیدل، محقق ارشد شورای روابط خارجی آمریکا که طرف مشورت پترائوس و مک کریستال نیز بوده است، در این باره میگوید: آنچه ما از این ژنرالها انتظار داریم، مجموعهای از مهارتهای نامتعارف و عجیب است. این انتظار، توقع بیجایی از ژنرالهایی است که عمدتا سن بالایی نیز دارند.
طی 9 سالی که از شروع جنگهای آمریکا میگذرد، فرماندهان ارشد ارتش عمدتا قربانی نادیده گرفتن اوامر واشنگتن و نیز خواستههای افکار عمومی شدهاند. دریاسالار ویلیام فالون که زمانی فرمانده نیروهای ایالات متحده در خاورمیانه بود، در پی انتقادات شدیداللحن و غیرمنتظرهاش از خطمشی دولت بوش در قبال ایران، از مقام خود کناره گرفت.
سایر فرماندهان، شامل ژنرال تامی فرنکس و دریادار ریکاردو سانچز، بیشتر دوران فعالیت حرفهای خود را به مطالعه جنگهای متعارف گذراندهاند و طی سالهای گذشته نتوانستند در زمینه جنگهای فرسایشی و جنگ با دشمن در سایه که در عراق و افغانستان با آن روبهرو شده بودند، کارایی چندانی از خود نشان دهند. ژنرال فرنکس در کتاب خاطراتش که در سال2004 منتشر کرد، چنین نوشت: طی یک سال آینده، عراق به کشور متفاوتی (با آنچه اینک است) تبدیل خواهد شد. پیشرفت دائمی ما در افغانستان به من اطمینان میدهد که عراق میتواند در سالهای آینده، نیازهای امنیتی خود را برآورده کند.
ابتدا چند تن از فرماندهان ارشد، ماموریت خود را به خوبی آغاز کردند، اما در پایان ماموریت خود، فرسوده بودند و هیچ ایده جدیدی درباره ادامه کار (در افغانستان و عراق) نداشتند. در بهار سال2006 و با از کنترل خارج شدن خشونتهای قومی و فرقهای در عراق، ژنرال جورج کیسی در حاشیه گزارشی اطلاعاتی که هشدار میداد تلفات بیشتری در هفتههای بعد در پیش است، عجولانه نوشت: باید کاری کرد. با این حال طی ماههای بعد، او نتوانست تغییر قابل توجهی در شرایط ایجاد کند و پس از 30ماه فعالیت بهعنوان فرمانده ارشد ارتش آمریکا در عراق، جای خود را به دیوید پترائوس و دیدگاه جدید او داد.
درباره کمبود ژنرالهای کارآمد در ارتش آمریکا، توضیحات و دلایل بسیاری ارائه میشود. برخی افسران جوان علت این وضعیت را اصرار پنتاگون بر حفظ روال ترفیع درجه نظامیان در دوران صلح میدانند. ضوابط پرسنلی ارتش مانع از خلع درجه افسران ارشد ناکارآمد و ترفیع افسران کارآمدی که توان خود را در عملیات ضدشورش نشان داده و به آگاهی قابل توجهی درباره شرایط افغانستان و عراق رسیدهاند میشود. یک مقام ارشد ارتش در این باره میگوید: در جنگهای گذشته، روند ترفیع درجه افسرانی که کارآمد بودهاند، سرعت میگرفت.اما به جای سرعت بخشیدن به چنین روندی، دونالد رامسفلد، وزیر دفاع وقت، به عکس روند ترفیع درجه را کاهش داد بهگونهای که افسران نمیتوانستند به سرعت عهدهدار مشاغل پیچیده و حساس شوند.
در نتیجه اینک با ژنرالهای سه ستاره بسیاری مواجهیم که تجارب محدودی در عملیات ضدشورش دارند و از آن سو، شمار بسیاری سرهنگ و ژنرال تک ستاره در ارتش مشغول به خدمتاند که ماموریتهای متعدد و پیچیدهای را در افغانستان و عراق داشتهاند. در حال حاضر افسران رده پایین راهی طولانی را برای به دست آوردن مناصب بالا در جنگها، پیش روی خود میبینند. سایر کارشناسان بر این باورند که ارتش برای یافتن ژنرالهای خلاقی که بتوانند بین مسئولیتهای نظامی و الزامات سیاسی و ماموریتهای خود، توازن برقرار کنند، باید توربزرگتری پهن کند.
یک روز پس از برکناری ژنرال مک کریستال، دریاسالار مایک مولن، رئیس ستاد مشترک نیروهای مسلح ایالات متحده، از اینکه یافتن فرماندهی مطمئن برای هدایت نیروهای آمریکایی در میدان جنگ تا چه حد دشوار است، سخن گفت. وی اظهار داشت: یکی از مشکلترین کارهایی که ما انجام میدهیم، انتخاب افراد است. وی یک سال پیش و پس از برکناری ژنرال دیوید مککرنان، سلف مک کریستال در عراق نیز سخنان مشابهی را بر زبان رانده بود.
در واقع چنین جستوجوی خسته کنندهای، به ندرت به یافتن فرد مناسب در خارج از محدودههای بسته ارتش آمریکا میانجامد (ارتش آمریکا به همراه چند نیروی دیگر از جمله تفنگداران دریایی یا گارد ویژه در مجموع نیروهای مسلح ایالات متحده را تشکیل میدهند). از 12 فرمانده ارشد جنگ از سال2001 به این سو، 11 نفر از ژنرالهای ارتش بودهاند.
بینگ وست، تفنگدار دریایی سابق که کتابهای متعددی درباره جنگهای آمریکا در افغانستان و عراق نوشته است، در این باره میگوید: ارتش قفل بسیار محکمی را بر مناصب ارشد خود و نیز دست و پای کارکنانش بسته است.تفنگداران دریایی در این زمینه به ژنرال جیمز ماتیس اشاره میکنند؛ ژنرال دو ستارهای که به خاطر تواناییهایش در استان انبار عراق مورد تحسین بسیار قرار گرفت و پس از آن، سالهاست که در مرکز ستاد مشترک نیروهای مسلح خدمت میکند. این مرکز یک دستگاه عظیم اداری است که وظیفه آن ارائه نظریههای نظامی، برگزاری مانور و نظارت بر استقرار نیروهاست. انتظار میرود که ژنرال ماتیس امسال بازنشسته شود.
در جستوجوی یافتن راه حل
تلاش برای پرورش فرماندهان ارشد موفق، موجب جستوجوی پنتاگون برای یافتن فرمولی جادویی شده است؛ فرمولی که به کمک آن بتوان فرماندهانی جنگجو-دیپلمات را تربیت کرد. براساس یک دیدگاه، با توجه به گستره مهارتهایی که پستهای فرماندهی امروزه به آنها نیازمندند، باید افسرانی انتخاب و از ابتدای شروع فعالیتشان در ارتش پرورش داده شوند؛ افسرانی که ماموریت خود را در واشنگتن (پایتخت سیاسی آمریکا)، میادین جنگ و نیز در دورههای کارشناسی ارشد و دکترای دانشگاهها بگذرانند.
در حال حاضر، تمام قوا و بخشهای نیروهای مسلح آمریکا در حال برنامهریزی برای فرستادن هر چه بیشتر افسران جوان با استعداد و قابل به مقاطع کارشناسی ارشد و دکترای دانشگاهها هستند. اما ارتش آمریکا همچنان با ایده در نظر گرفتن زیر مجموعهای از افسران دارای تحصیلات ممتاز با هدف به کار گماردن آنها در مناصب ارشد فرماندهی طی دهههای آینده مشکل دارد.همچنین در این باره که بوروکراسی کند و کم تحرک ارتش آمریکا بتواند به شکلی منظم، افسرانی برخوردار از مهارتهای سیاسی، اداری و نظامی را پرورش دهد، تردید و بدبینی گستردهای وجود دارد.بیدل، محقق شورای روابط خارجی در این زمینه میگوید: بسیاری از تلاشهای ارتش مانند گشتن بهدنبال یک شیء در تاریکی است.
واشنگتن پست