چه اینکه بازگو کردن معلم آن علم و مبدأ پیدایش آن علم برای سالک انگیزه طی طریق را تقویت میکند، همانطوری که در سایر علوم اینچنین است. یک متعلم اگر بداند معلم اصلی و اصیل این علم چه شخص و شخصیتی است، در فراگیری آن علم، جهاد و اجتهاد بیشتری دارد.
اینگونه از مسائل همانطوری که در سایر علوم مطرح است، در علم اخلاق هم مطرح است. مقداری از فضایل و اهمیت علم اخلاق هم باید بازگو بشود. اهمیت « اخلاق » نهتنها در نجات جامعه نقش دارد بلکه در نجات فرد سهم مؤثری دارد زیرا اخلاق تنها برای ایجاد یک مدینه فاضله و ایجاد یک شهر یا کشور متمدن و با فرهنگ نیست.
انسان خواه در جامعه زندگی کند، خواه در زاویهای به سر ببرد، خواه تنها باشد، یا زندگی جمعی داشته باشد، نیازمند به اخلاق است. البته انسان باید در جامعه بهسر ببرد ولی اگر وضعی پیش آمد که جامعهای نبود تا انسان در آن جامعه زندگی کند، مثل کسی که تازه به دنیا آمده است و نخستین خلق است، نظیر آدم(ع) یا کسی که در جامعه به سر میبرد، ولی طبق علت یا عللی از جامعه دور شده است، او هم نیازمند به آشنایی به مسائل اخلاقی است، او هم باید متخلق باشد. منتها زندگی جمعی دستورات بیشتری را در جانب اخلاق به همراه دارد، تا زندگی فردی.
مطلب اول در اهمیت اخلاق آن است که انسان به اخلاق نیازمند است. البته باید به خاطر داشته باشیم که اگر جامعهای وجود داشت ولی کسی بخواهد عمداً از جامعه جدا بشود، او هرگز در آشنایی به فن اخلاق و عمل به قوانین اخلاق موفق نیست زیرا یکی از برجستهترین و مهمترین وظیفههای اخلاقی انسان آن است که جامعه را رها نکند و در جامعه به سر ببرد. چون شکوفایی فضایل انسانی در سایة دادوستدهای جمعی است، در سایة برخوردهای جمعی و مانند آن ظهور و بروز دارد.
مطلب بعد اینکه «اخلاق» مثل بحثهای احکام در همة حالات وجود دارد منتها مهمترین بخش آن، در جامعه جلوه میکند. جریان اخلاق نظیر جریان نیاز بشر به نبوت و وحی است. هیچ بشری توانای آن نیست که چه در جهانبینی، چه در اخلاق و چه در اعمال، مستقلاً به سر ببرد؛ نیازمند به وحی است؛ لذا نخستین انسان خود پیغمبر خواهد بود. در مسائل اخلاقی هم اینچنین است؛ یعنی انسانِ اوّل هم، نخستین انسان هم ناچار است به دستور اخلاقی آشنا باشد و عمل کند.
اینکه مسئله نبوّت را از آن جهت که بشر مدنیّ بالطبع است و جمعی زندگی میکند، طرح میکنند و در روایات ما هم به آن استدلال شده است، نه برای آن است که نبوت فقط برای جامعه است! نبوت برای رهبری انسانهاست؛ چه انسان جمعی، چه انسان فردی. منتها در روایات به 2بخش از ادله استدلال شده است و اشاره شده است؛ یک بخش جامع و فراگیر، و آن دلیل نبوت است برای جامعه؛ چون فراگیرتر و مهمتر از مطلب فردی است.
بخش دیگر ادلهای است که میگوید انسان نیازمند به راهنماست؛ خواه نخستین انسان باشد و خواه انسانی باشد که در جامعه زندگی میکند یا انسانی باشد که زندگی فردی دارد.
بنابراین مسئله «اخلاق» نظیر مسئله نیازمندی به نبوت، موضوعش انسان است، جامعه نیست. در حقیقت اخلاق برای انسان و تهذیب انسان است، نه تهذیب جامعه.