پیوندهای خویشاوندی که در میان اهالی روستاها وجود داشت باعث میشد تا خانوادهها با وجود رابطه فامیلی با یکدیگر، شناخت کاملی نسبت به دختر و پسر داشته باشند. این دو عامل روانی بسیار مهم، سبب شده بود تا قرنها در روستاها خبری از طلاق نباشد اما امروزه آمارها حاکی از رشد طلاقدر روستاهای کشور است؛ آمارهایی که بهشدت نگرانکننده و البته تأملبرانگیز است.
اکثر خانوادههای روستایی با یکدیگر نسبتهای فامیلی داشته و بدین ترتیب یکدیگر را به خوبی میشناسند. ضمن اینکه در بسیاری از روستاها، تأهل پسر با دختر شهری عرف نبوده و مصطلح نیست.
بافت سنتی خانوادههای روستایی سبب شد تا تمامی مراسم ازدواج و حتی نشانکردن دختر برای پسر در کمال سادگی صورت پذیرد و بدینگونه سیکل گردشی تحصیل تا دیپلم، سربازی و سپس ازدواج برای اکثریت پسران روستایی معنا مییابد. همچنین نگـاه سـاده و بیآلایش جمعیـت روستایی به مشکلات سبب شد تا آنها در کنار جنب و جوش بالای زندگی، قناعت را سرلوحه کار روزمره خود قرار دهند؛ عنصری که اگر در زندگی شهری رعایت شود، خودبهخود میزان طلاق را تا میزان بالایی کاهش میدهد.
ساده زیستی، روابط خویشاوندی، صلهرحم و خودکفایی از جمله مولفههای مهمی است که سبب شده زندگی زناشویی روستاییان با دوام بیشتری همراه باشد و به خزان طلاق نینجامد.
عوامل طلاق در روستاها
در کنار تمام مناسبات خانوادگی که در یک زندگی روستایی وجود دارد باز هم عوامل مؤثری در طلاق این قشر به چشم میخورد: الف) شهرنشینی: طبق رسوم سالیان اخیر، زوجین پس از ازدواج، به دلایل متعددی از جمله اشتغال، دوری از خانواده یا پیشرفت عازم شهر میشوند و به زندگی شهری رو میآورند. تقابل زندگی ماتقدم روستایی با نگاه مدرنیته شهری سبب بروز تعارضاتی میشود که طرفین را به واکنش در مقابل یکدیگر وا میدارد.
باید توجه داشت که سطح برداشت ذهنی هر یک از زوجین از اتفاقات روزمره شهری یا رخدادهای دیگر متفاوت است. این عدمیک سنجی بهعنوان شالوده ناملایمت بعدی است که میتواند خود را در اشکال مختلف نشان دهد.به لحاظ روانشناختی نیز یک زوج وقتی از روستای خود جدا شده و متعلقات خود را رها کرده تا مدتها با حس غربت دست و پنجه نرم میکنند.
فشار حس غربت در کنار مشکلات مادی، شغلی و روحی ـ روانی افراد سبب میشود تا هر یک از آنها با کوچکترین اصطکاک در زندگی، واکنش تندی از خود نشان داده و بهاصطلاح آستانه تحمل خود را به مقادیر بالایی پایین آورند. البته زندگی شهرنشینی بهعنوان یکی از پارامترهای طلاق در روستاییان دارای انشقاقاتی نیز هست که از جمله آنها میتوان به اعتیاد اشاره کرد.
در برخی موارد نیز مشاهده شده که بسیاری از مردهای روستایی برای فرار از وضعیت نامطلوب زندگی خود به اعتیاد پناه آورده و با توجه به اینکه در زندگی شهری، به راحتی میتوان به این مواد دست یافت، خیلی زودتر نسبت به شرایط معمول معتاد شده و حتی اسباب منزل خـود را مـیفـروشند یا پس از مدتی به روستا بـازمـیگـردنـد.
متأسفانه پـدیـده شهـرنشینـی(مهاجرت) روستاییان و تمامی شقوق آن بهعنوان یکی از اصلیترین دلایل طلاق زوجین روستایی مطرح است. اما میتوان با در نظر گرفتن بعضی شرایط، میزان خطر مهاجرت را بسیار پایین آورد: مثلا زوجین روستایی که حال به هر دلیلی قصد شهر نشینی دارند میتوانند به بزرگترین شهر استانشان بروند و در آنجا زندگی کنند تا هم مشکلات خانوادگی به طرز شایعی گریبانگیر آنان نشود و هم احساس غربت نکنند. تمرکز روی تهران میتواند مشکلات فراوانی را برای آنها بهوجود آورد.
ب) نگاه محدود: متأسفانه از زاویهای دیگر، بارها دیده شده با توجه به نگاه بیآلایش این افراد، آنها خیلی زود اسیر وعدههای پوچ متملقان شده و بدین ترتیب کانون گرم زندگی خود را به تباهی میکشانند.از سوی دیگر با توجه به تمام محدودیتهایی که یک زندگی روستایی دارد، با مهاجرت به شهر، این نگاه محدود یکباره برداشته میشود و میزان تندادن به انواع حرکتها از جمله چشم و همچشمی بالا میرود.
ج) تظاهر به پیشرفت: اگرچه در زوایای گوناگون زندگی شهری نوعی چشم و همچشمی وجود دارد اما این مقوله در زندگی روستایی شکلی متجددانهای بهخود میگیرد. بسیاری از این زوجها با دیدن وسایل رفاهی گوناگون در ویترین مغازهها یا برنامههای تلویزیونی، به خرید آنان راغب میشوند و گاه آنقدر در این مسیر افراط میورزند که بدهیهای کلانی بالا میآورند. در جاهایی نیز دیده شده که شوهر بهدلیل برآورده نکردن انتظارات بیجا و غیرمعمول همسر خود، با طلب دریافت مهریه مواجه شده یا به زندان انداخته میشود و بدین ترتیب گاه کار به محاکم قضایی کشیده میشود.
این تعلق کاذب به مدرن بودن و پیشرفت که فقط به لحاظ ظاهری معنادهی دارد سبب شده تا در بسیاری از اوقات، خانوادههای روستایی در مضایق روحی و مادی فراوانی قرار بگیرند و در نتیجه عدمدرک صحیح و متقابل از سوی یکدیگر به سمت و سوی طلاق کشیده شوند.در این زمینه یکدلی زوجین حرف اول را میزند؛ اینکه آنان فلسفه حضور خود را در آن شهر بدانند. طبیعتا در چنین شرایطی زن و شوهر به وفاق بزرگی دست مییابند که در پناه آن میتوانند بر مشکلات ریز و درشت فائق آمده و خیلی زود طعم خوشبختی و زندگی آسوده را بچشند. البته نباید از بعد معنوی چشم پوشید؛ چنگزدن به ریسمان الهی در این شرایط بسیار لذتبخشتر از همیشه خواهد بود.
آمارهای نگرانکننده
شاید بیان این حقیقت که رشد طلاق در خانوادههای روستایی در حال نزدیک شدن به آمار رشد طلاق در زندگی شهری است، کمی باعث تعجب شود اما آمارها جملگی، بهنحوی مبرهن گویای این مطلبند. طلاق با افزایش 8/13درصدی مواجه است بهطوری که در سال87، 110هزار و 510نفر طلاق صورت گرفته که این رقم در سال88، 125هزار و 747مورد طلاق را شامل میشود.
اگرچه این آمارهای تلخ روزبهروز در حال گسترش است اما شاید بتوان از طریق راهکارهای اجرایی، میزان آن را پایین آورد. مطمئنا نخستین و مؤثرترین راه پیشگیری از چنین وضعیتی، ترغیب زوجها به ماندن در روستاها از سوی خانواده و حمایت مادی دولت از پروژههای عمرانی ـ کشاورزی روستاهاست تا جوانان هیچ دلیلی برای مهاجرت به شهر نداشته باشند؛ چرا که مشاهده شده است اکثریت قریب به اتفاق طلاقهای روستایی در اثر پیامدهای مهاجرت آنان به شهرها و تقابل با فـرهنگـی جـدید است.
به همین دلیل بزرگترین راهکار مقابله با طلاق زوجهای روستایی، ممانعت از حضور پررنگ آنها در صحنه زندگی شهری اسـت. مطمئنا در وهلـه اول ایـن راهکـار شایدکمـی خودخواهانه یا تبعیض آمیز بهنظر برسد اما با تحلیل پیامدهای این انتقالات، میتوان به کارآمد بودن این طرح مؤثر اما دشوار ایمان آورد.
این یکی از اهداف کلان هر دولتی است که با رونق دادن به بخشهای زیربنایی کشور که اکثرا در روستاها دایر است ضمن فراهم آوردن امکان اشتغال برای جوانان آن روستاها، آنان را از مهاجرت به شهرهای دیگر باز میدارد؛ اقدامی که با وجود بعد اقتصادی، به تحکیم پایههای زندگی زوجهای روستایی نیز کمک شایان توجهی میکند.