مثل هر شاگردمغازهای کارش را با واکسزدن کفش شروع کرد و همین کار به ظاهر سادهای که خیلیها ازش فرار میکنند، همه وجودش را جادو کرد.
«هر کی عاشق یک کاری میشه؛ من عاشق واکس شدم!»
علی یا اونطور که دوست داره صدایش کنند، «علی واکسیما» امروز یک واکسی سیار است که به صورت تلفنی و آنلاین به مشتریانش خدمات میدهد. سرویس تلفنی در زمینه واکس شاید کمی تازه و عجیب به نظر بیاید ولی این تنها چیزی نیست که از او یک آدم متفاوت میسازد. علی در چندین فیلم سینمایی نقشآفرینی کرده است، به پوشش ظاهریاش اهمیت میدهد و از وقتهای خاصی برای واکسزدن استفاده میکند.
«اولین بار پشت جلد یک مجله خارجی تصویر یک جعبه واکس جالب را دیدم؛ از همان زمان تصمیم گرفتم جعبه واکسهای متفاوت بسازم.»
او با الگو از یک سریال تلویزیونی، روی جعبه واکساش نوشت: «آنچه شما خواستهاید». اولین جعبه واکس علی چیز پیچیدهای نبود اما استفاده از چند روش تبلیغاتی جذاب و کمهزینه رضایت مشتریانش را در پی داشت؛ «جعبه واکسم جای روزنامه داشت. موقع واکسزدن مشتریها روزنامه میخوندن؛ اینجوری حوصلهشون هم سر نمیرفت».
مسافرت به خارج از کشور رؤیای بسیاری از جوانان است و علی از قاعده مستثنی نبود.
«عاشق سفر هستم. قبلا یک بار دور ایران را رکاب زده بودم ولی میخواستم کشورهای دیگر را هم ببینم. هر چه سعی کردم پولی برای سفر پسانداز کنم، آنقدرها نمیشد که بشود به مسافرت خارجی رفت. بعد یاد جعبه واکسم افتادم و فکر کردم من واکسی هستم، اونجا هم همین کار را ادامه میدهم و خرج خودم را درمیآورم.»
علی جعبه واکسی به شکل گیتار ساخت و عازم ترکیه شد.
«نمیگم همهش تفریح بود ولی سفر، تجربههای بینظیری برایم داشت. روزهای اول خیلی سخت بود. به تدریج راه و چاه را یاد گرفتم. ترکیه کشوری توریستی است و کاسبی در فصل تابستان که مسافر زیاد میشود، حسابی رونق میگیرد.»
آشنایی با نحوه کار واکسیهای ترکیه تاثیر بهسزایی در روند کار علی گذاشت.
«آنجا همه واکسیها زیر نظر شهرداری هستند. آنها کد شناسایی مشخص دارند و دولت آنها را موظف کرده که از جعبههای یک شکل استفاده کنند. انجام چنین کارهایی در ایران هزینه چندانی ندارد و من آرزو میکنم روزی واکسیهای ایران هم سرو سامان بگیرند.»
علی بعد از ترکیه به سوریه رفت و همینطور به چند کشور دیگر و در نهایت بعد از چند سال به ایران بازگشت؛ «من آدم وطنپرستی هستم. میخواستم کفش هموطنانم را واکس بزنم».
اهداف بزرگی در سر داشت و به قول خودش میخواست صنعت واکس را دگرگون کند.
«بعد از بازگشت به ایران کارم را با نوآوری و ساخت جعبهواکسهای جدید ادامه دادم. طرحهایی که به ذهنم میرسید چندان پیچیده نبود اما در پیشرفت کارم خیلی تاثیر میگذاشت؛ مثلا جمله کفشتان را واکس بزنید را به زبانهای مختلف روی جعبه واکسم مینوشتم. همین کار به ظاهر ساده، باعث رضایت مشتریها میشد.»
با استفاده از همین راهها بود که علی توانست مشتریهای فراوانی را جلب کند. خلاقیت و نوآوری او حتی نظر خارجیها را نیز جلب کرد و حالا علی، مشتریان تازهای داشت؛ نمایندگیهای شرکتهای بزرگ تجاری و حتی سفارتخانهها!
«آدم پولداری نیستم ولی همیشه سعی میکنم لباسهای مرتبی بپوشم. ادب و نزاکت را رعایت میکنم و اخلاق خوب را سرلوحه کارم قرار دادهام. این کارها را برای جلب مشتری نمیکنم ولی به هر حال در پیشرفت کار بیتاثیر نبوده است.»
علی فکر میکند قرن جدید، قرن اینترنت است.
او این روزها گذشته از سفارش تلفنی به درخواستهای آنلاین مشتریهای جدید نیز پاسخ میدهد. آخرین فعالیت تبلیغاتی او طراحی و راهاندازی یک وبسایت تخصصی در زمینه واکس است.
«ایرانیهای بسیاری با من تماس میگرفتند و از من درخواست عکس و اطلاعات دیگر در زمینه کارم داشتند. حالا آنها میتوانند با مراجعه به این سایت، جواب همه سوالهایشان را بگیرند ولی من گذشته از این، میخواهم این سایت را در آینده به یک پایگاه اطلاعاتی در زمینه واکس تبدیل کنم و در آن به سوالات مردم پیرامون کفش و بهترین روشهای واکسزدن پاسخ دهم.»
علاقه علی به سینما او را به استودیوهای فیلمسازی کشاند. در آنجا بود که با چند تن از کارگردانان معروف سینما آشنا شد و این آشنایی مقدمات حضورش در چند فیلم سینمایی را فراهم کرد. او در فیلم «آتشبس» در کنار مهناز افشار و محمدرضا گلزار ایفای نقش کرده است. آخرین نقشآفرینی علی نیز مربوط به فیلم «سنتوری» ساخته داریوش مهرجویی میشود. شاید علاقه و شباهت ظاهری علی به آنتونیو باندراس، علاقهاش به فیلم و سینما را دوچندان کرده باشد. هر چه هست، این علاقه تا آنجا پیش رفت که دماغش را به تیغ جراح پلاستیک سپرد تا شباهتش به باندراس بیشتر شود.
رسانهها به دنبال سوژههای جالب هستند و «علی2000» کسی نبود که از نگاه آنها دور بماند.
«آنها به من تلفن میزدند و میگفتند میخواهیم درباره تو بنویسیم. اول روزنامهها آمدند، بعد هم سروکله تلویزیونها پیدا شد. خب البته معروفشدن، دردسرهایی هم داره ولی من سعی میکنم به رسانهها نگاه حرفهای داشته باشم. حالا فهمیدم که نباید درخواست هر روزنامه یا تلویزیونی را قبول کنم؛ مثلا تلویزیون ماهوارهای از قول خودش هر چی خواسته بود درباره من گفته بود، در حالی که حتی یک کلمه هم با من حرف نزده بودند».
علی از بعضی مطبوعات داخلی هم گلهمند است.
«یکی از همین روزنامهها نوشته بود من کفشهای آقای احمدینژاد را واکس زدم یا رئیس مجلس از من درخواست کرده به مجلس بروم؛ اینها واقعیت نداره و اگر هم چیزی بوده، آن روزنامه دست به بزرگنمایی زده است. حتی یک جا میخواندم که فلانی ماهی یک میلیون تومان درآمد دارد! که این حرف هم صحت ندارد.» شبکه خبر، اولین شبکه تلویزیونی بود که سراغ علی رفت. بعد از آن کانالD ترکیه گزارش زندگی او را منتشر کرد و آن تصاویر از شبکههای آلمانیزبان نیز پخش شد. آخرین تلویزیونی که سراغ علی آمده، شبکه «طلوع» افغانستان است.
پربینندهترین تلویزیون افغانستان در نظر دارد از زندگی «علی 2000» برنامهای آموزنده تهیه کند. کارگردان این تلویزیون میگوید: «تحت تاثیر امید و شوق به زندگی این فرد قرار گرفتم و فکر میکنم موفقیت او در کارش میتواند برای همه آموزنده باشد».
نام علی واکسی امروز در کشورهای دیگر هم شنیده میشود و حتی چند رسانه انگلیسیزبان، از زندگیاش گزارش تهیه کردهاند که در بین اسامی آنها نام روزنامه «گاردین» و هفتهنامه «آبزرور» هم به چشم میخورد.
علی سوار بر سهچرخهاش به دنبال سفارش مشتریها میرود. او این روزها در فکر ثبت چند اختراع در زمینه کفش است؛ «وسیلهای ساختهام به اسم «کفش در» که با کمک آن میتوانیم بهراحتی پوتین و چکمه را از پا دربیاوریم». او به دنبال ثبت این اختراع است.
بعضیها فکر میکنند راه موفقیت از پشت میزهای دانشگاه میگذرد، خیلیها فکر میکنند دروازه موفقیت پشت دخل مغازههای بازار قرار گرفته ولی یک نفر هست که اینطور فکر نمیکند.