کوشش برای ارتقا و تقویت امنیت ملی یکی از مهمترین نگرانیهای دولتها و یکی از پایههای سیاست خارجی آنهاست.
برقراری مناسبات سیاسی- اقتصادی، تقویت توان نظامی- دفاعی، جستوجوی متحد، انعقاد پیمانهای نظامی و همراهی با نظام امنیت جمعی برای نیل به چنین هدفی است.
در این راستا جمهوری اسلامی ایران نیز همانند سایر واحدهای سیاسی دیگر بهدنبال تأمین امنیت ملی خود بوده است.
ایران به لحاظ منزلت استراتژیک خود دارای وجوه و ابعاد مختلفی از امنیت است و در راستای این هدف با دقت، تمام تحولات عرصه بینالملل و ایجاد دگرگونیهای سیاسی در ساختارهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و امنیتی جهان بهویژه محیط اطراف خود را به دقت رصد میکند. این امر بهویژه در مورد منطقه قفقاز به دلایل خاص سیاسی- امنیتی، قومی، فرهنگی و تاریخی برای ایران از اهمیت ویژهای برخوردار بوده و هست. قفقاز همواره برای ایران نقطه آسیبپذیر امنیت ملی بوده است.
ایران در دنیایی که از آن بهعنوان ارتباطات و وابستگی متقابل نام برده میشود، نمیتواند به مسائل امنیتی قفقاز بیتوجه باشد. به گواه تاریخ، قفقاز یک منطقه برخورد به معنای واقعی کلمه است.
این منطقه بسیار حساس، شکننده و بحرانی است و با توجه به اینکه مکمل ژئوپلیتیک، ادامه جغرافیای سیاسی و همچنین حوزه منافع حیاتی ایران محسوب میشود، بهطور مستقیم بر امنیت ملی کشورمان تأثیر گذاشته و میگذارد. سفرهای مقامات عالیرتبه کشورمان به این منطقه، حاکی از نگرانیهای ایران در رابطه با مسائل امنیتی قفقاز جنوبی است.
این نگاه عمدتا ریشه در تعریف قفقاز از نگرش ایرانیان دارد و با بروز تحولات حساس در این منطقه دارای ارتباط تنگاتنگی است. در این زمینه با نگاهی به تاریخ گذشته این سرزمین چرایی نگاه امنیتی ایران به قفقاز به وضوح قابل فهم است. جنگهای ایران و امپراتوری عثمانی در زمان صفویان، نقش تاریخی و تهاجمی روسیه، تحمیل قراردادهای ترکمنچای، گلستان و آخال و جدایی بخشهایی از سرزمینمان، تجاوز نظامی روسها در جنگهای جهانی اول و دوم و حضور آنها در بخشهای شمالی کشورمان پس از جنگ جهانی دوم، ورود اندیشهها و جنبشهای آزادیخواه به اشکال مختلف و اعمال نفوذ شوروی در قالب اندیشههای سوسیالیستی، کمونیستی، حزب توده و...، مبین وجود تهدید مستمر و بلندمدت از این ناحیه علیه کشورمان بوده است.
در این میان فروپاشی اتحاد شوروی و استقلال جمهوریهای به جا مانده از آن، موجب تغییرات ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژیکی ویژهای در مرزهای شمالی ایران شده و محیط امنیتی جدیدی را بهوجود آورده است. هر چند که طرز عمل، عدمدرک صحیح از مسائل منطقه و کیفیت دیپلماسی بر نحوه عمل ایران در این منطقه بیتأثیر نبوده است، اما حضور و نفوذ مجموعه بازیگران منطقهای و فرامنطقهای در قفقاز که اولا سعی در حذف ایران یا محدودسازی نقش و حضور آن در منطقه داشته و دارند و ثانیا منابع تهدید جدیدی را برای ما در این منطقه بهوجود آوردهاند بر سیاست خارجی ما تأثیر بسزایی داشته و دارند.
در این میان آمریکا با کمک عوامل منطقهای و حاشیهای نظیر ترکیه، عربستان و اسرائیل بیش از همه سعی در کنترل منطقه و اعمال فشار علیه ایران دارند. این اقدامات، وضعیت قفقاز برای کشورمان را بیش از پیش امنیتی کرده و عرصه را برای اتخاذ سیاست خارجی موفق ایران در این منطقه استراتژیک محدود کرده است؛ در این بین مناقشات و بحرانهای موجود مزید بر علت بوده و زمینهساز تداوم حضور کشورهای دیگری که در پی تضعیف جایگاه ایران در این منطقه هستند نیز شده است.
قفقاز که در ابعاد وسیعتر میتوان آن را جزئی از خاورمیانه بزرگ نامید، به واسطه دارا بودن منابع عمده تهدید و عوامل متعدد بیثباتی نمیتواند جدا از امنیت ایران باشد. این منطقه در دوره پس از فروپاشی شوروی، همواره دستخوش ناآرامیها و تنازعات مختلف در اشکال گوناگون بوده که از این جمله میتوان به جنگ ارامنه و آذریها بر سر منطقه ناگورنو- قرهباغ، بحران آبخازیا و اوستیای جنوبی در گرجستان و درگیری این کشور با روسیه، درگیریهای خشونتبار چچنیها با روسیه و استقلالخواهی آنان، اختلاف بین کاباردها و بالکارها، قرهچایها و چرکسها و اختلافات گوناگون از این نوع اشاره کرد. این تنشها نشان از منطقهای بیثبات دارد که در حال حاضر نیز بسترهای بالفعل و بالقوه برای درگیریهای قومی و سرزمینی در آن محفوظ است.
این بحرانها و اهمیت فوقالعاده استراتژیک این منطقه، حضور قدرتهای بزرگ منطقهای و فرامنطقهای را بهدنبال داشته که در برخی مواقع در راستای یکدیگر قرار گرفته و در مواردی نیز دستور کار متفاوتی دنبال شده است. با توجه به این چنین حضوری منطقه شاهد رقابت و بازی با حاصل جمع صفر بوده که طی آن بازیگران دخیل، در پی خنثیسازی تلاشهای یکدیگر برآمدهاند؛ بدین ترتیب دخالت قدرتهای خارجی که بهنحوی برای یافتن مناطق نفوذ در این منطقه حساس و بهویژه حوزه خزر تلاش میکنند، تأثیر منفی و مخربی بر ثبات و امنیت منطقه میگذارند.
نتیجه چنین روندی این است که برخی از کشورهای منطقه به سوی آمریکا، اروپا و پیمان ناتو جهتگیری کرده و زمینه حضور آنها را در منطقه فراهم کردهاند. از جمله این موارد میتوان به همکاریهای اقتصادی، سیاسی و نظامی آمریکا با کشورهای جمهوری آذربایجان و گرجستان و تعاملات فزاینده آنها با رژیم تل آویو بهخصوص جمهوری آذربایجان و نیز مشارکت در برنامههای مختلف ناتو اشاره کرد، بالطبع حضور این کشورها واکنشهای اعتراضآمیز روسیه و ایران را در پی داشته است.
بدین ترتیب هر چند جنگ سرد تمام شده، اما اساسیترین عنصر آن، یعنی رقابتهای امنیتی- استراتژیکی و ژئوپلیتیکی آن، همچنان نقش کلیدی را در تنظیم روابط این کشورها با یکدیگر در این منطقه ایفا میکند. بهعنوان مثال، تعبیر تحلیلگران از رویارویی آمریکا و روسیه در بحران اخیر گرجستان به جنگ سرد جدید، یکی از این موارد به شمار میرود. چنانکه یکی از تاکتیکهای روسیه برای مقابله با حضور قدرتهای دیگر در این منطقه که آن را حوزه خارج نزدیک خود میداند، فعالسازی مناقشات منطقه بهمنظور کاستن از میزان توسعه نفوذ غرب در این منطقه است. بهطوریکه این امر برای گرجستان که سعی در جذب سرمایهگذاریهای غرب و پیوستن به ناتو را دارد، سختتر شد و هزینه زیادی را برای این کشور در پی داشت.
در این راستا روسیه پس از حمله به این کشور حتی به شناسایی استقلال 2جمهوری خودمختار آبخازیا و اوستیای جنوبی پرداخت و با این جمهوریها روابط دیپلماتیک برقرار کرد، چنانچه شمار زیادی از تحلیلگران، تهاجم روسیه به گرجستان را در اوت 2008 پاسخ این کشور به اعلام یکطرفه استقلال کوزوو توسط کشورهای غربی و بهویژه آمریکا و جهتگیری افراطی گرجستان در راستای کشورهای غربی و همچنین پیمان ناتو میدانند. این سناریو حتی میتواند در مورد بحران ناگورنو- قرهباغ نیز تکرار شود.
بدین ترتیب ملاحظه میشود دخالتهای قدرتهای بزرگ در امور داخلی این کشورها موجب پیچیدگی بیشتر اوضاع منطقه شده و شرایط را برای کشورهای منطقه جهت نیل به صلح و ثبات سختتر و تا حدی دور از دسترس کرده است. درصورتی که این اختلافات و مناقشات مهار و کنترل نشوند، میتوانند پیامدهای جدی برای منطقه داشته باشند.
تحت این شرایط باید اعتراف کرد که دور نمای امیدوارکنندهای نیز برای حل این بحرانها مشاهده نمیشود. در استدلال این جمله میتوان به سفر اخیر رابرت گیتس وزیر دفاع آمریکا به جمهوری آذربایجان و تصویب دکترین نظامی جدید این کشور اشاره کرد که علاوه بر اینکه میتواند توجیهی برای احداث پایگاههای نظامی کشورهای ثالث نظیر آمریکا در این کشور باشد، میتواند زمینه بازپسگیری مناطق اشغالشده خود را نیز فراهم آورد. حتی در روزهای اخیر درگیریهای کوچکی نیز در منطقه قرهباغ بین اهالی آن مشاهده میشود که امکان شعلهورشدن این بحران و تسری درگیریهای قومی و مسائل ناشی از آن به ایران دور از انتظار نیست.
بدینترتیب ملاحظه میکنیم که قفقاز میتواند آبستن حوادث و بحرانهای مختلفی از جمله جداییطلبی، ناسیونالیسم و تنشهای قومی باشد که با توجه به حضور قدرتهایی همچون آمریکا و اسرائیل در این منطقه و نیز بهدلیل پیوندهای قومی با ایران میتواند علیه کشورمان تقویت و به کار گرفته شود و امنیت ملی و تمامیت آن را به مخاطره افکند. بنابراین ایران برای حفظ و تأمین امنیت ملی و تعامل با چالشهای پیشرو، باید بر مدخلهای ورودی منطقه تسلط داشته باشد.
یکی از راهبردهای عملی در این زمینه، تحقق حضور و نفوذ ایران در مسائل امنیتی واقع در میان این کشورهاست که میتواند بهعنوان ابزار مناسبی برای حضور سیاسی و امنیتی ایران در معادلات منطقه مورد استفاده قرار گیرد و از احتمال تأثیرگذاری منفی چنین بحرانهایی بر امنیت ملی کشورمان بکاهد.