مرد آموخته بود که باید با کردار و رفتارش، مردمان را به خدا رهنمون باشد. او شاگرد مکتبی بود که بر طریق هدایت میرفت و فهمیده بود که حرکت در مسیر هدایت، نه با طرد آنان که در این مسیر نمیروند، بلکه با فهمشان و درک درست زمان و پیوند با اطرافیان ممکن است اگر چه دشوار باشد، یا متهم شود و ناسزا بشنود، اما نباید از طی این مسیر ناهموار پا پس بکشد و در همین مسیر نیز هنر خوب مردن را از مکتب حسین(ع) به ارث برد.
حاج «حسین مهدیان» درباره او زیبا گفت این جمله شریعتی را که«شهادت نه یک باختن، بلکه یک انتخاب است و حسین(ع) از خانوادهای است که هنر خوب مردن را در مکتب حیات، خوب آموخته است. چه بسا کسانی که جسارت آن را ندارند که شهادت را انتخاب کنند و برای زنده ماندن به هر ننگی تن در میدهند، مرگ آنان را انتخاب میکند.»
در این مطلب به بهانه سالگرد شهادت آن بزرگوار(بیست و هفتم آذر ماه 58) تنها به زوایایی مختصر از اقدامات و فعالیتهای شهید مفتح پرداختهایم و خاطرات ناگفته «حاج حسین مهدیان» را که از مبارزان فعال همراه شهید مفتح و عضو هیأت امنای مسجدقبا بوده است، مرور کردهایم.
- زمینه آشنایی شما با شهید دکتر مفتح به چه دورهای و چه کانونهایی برمیگردد و اصولاً در اولین برخوردها، او را چگونه میدیدید؟
- اولین ارتباط نزدیک ما با شهید مفتح به حضور ایشان در مسجد جاوید برمیگردد. سالهای 51 یا 52 بود که آقای مفتح، امام جماعت مسجد جاوید شد. او در همان آغاز کلاسهایی دایر کرد که در سطح وسیعی تاثیرگذار شد و مورد استقبال طبقات مختلف قرار گرفت.
یکسال پس از حضور آقای مفتح کمکم فعالیتها گسترش پیدا کرد و مسجد جاوید، پایگاه مبارزه شد. یک روز پس از سخنرانی مقام معظم رهبری (آقای خامنهای) ساواک به مسجد هجوم آورد و آقای خامنهای و آقای مفتح را دستگیر کردند و مسجد را هم تعطیل کردند. شهید مفتح اصولاً روح متحولی داشت. اصلاً در مسیر تبلیغ و تبیین اسلام آرام نداشت.
بعدها که از زندان آزاد شد، ما مسجد قبا را بنا کرده بودیم و با مشورت آقای طالقانی و مطهری قرار شد آقای مفتح، امام جماعت مسجد قبا باشند. حتی بعد از زندان، ایشان با روحیهای بسیار عالی کار خودش را شروع کرد. اصلاً به حضور ساده یک امام جماعت برای مسجد قائل نبود. تاکید میکرد که امام جماعت باید فعال، پرجنب و جوش، سرزنده و پرتحرک باشد. همینگونه هم بود و همین روحیه ایشان مسجد قبا را به مهمترین پایگاه انقلاب اسلامی تبدیل کرد.
ما در مسجد قبا یک هیأت امنای پنج نفره داشتیم که تمام تصمیمات انقلابی در آن جمع گرفته میشد و تصمیمات برای تایید با جلسه بالاتری که آقای مطهری، آقای خامنهای، آقای باهنر و... در آن بودند در میان گذاشته میشد و پس از آن اقدام میکردیم. اغلب جلسات مهم هم به دلایل امنیتی که فضای ساواک برای ما ساخته بود در منزل ما برگزار میشد.
حضور دکتر مفتح مسجد قبا را زنده کرد. از تاسیس صندوق قرضالحسنه، تاسیس کتابخانه، سالن سخنرانی، کلاسهای تاریخ، تفسیر، ادیان، جامعهشناسی، فلسفه و... با حضور ایشان برنامهریزی و برگزار میشد. ایشان مسجد قبا را تبدیل به یک مرکز فعالیتهای جدید اسلامی کرده بود. این بود که ساواک به شهید مفتح، خیلی حساس شده بود.
فضای مسجد قبا به گونهای دگرگون بود که وقتی خود ایشان یا سخنرانان دیگر مثل آقای بازرگان یا دیگران سخنرانی میکردند، تمام جوانان از دور و نزدیک تهران به مسجد قبا میآمدند، به حدی که مسجد و خیابانهای اطراف مملو از جمعیت میشد و حتی صدای سخنران نمیرسید، بعد رادیوهای ترانزیستوری طراحی شد که هر صدمتر به صدمتر، صدا را با این رادیوها منتقل میکردیم.
- فکر میکنید او به عنوان یک امام جماعت با روحی متحول، چگونه به این شاخصهها دست یافته بود؟
- آقای مفتح پیش از ورود به تهران در قم، با امام موسیصدر ارتباطات نزدیک داشت و نیز با چهرههایی چون شهید بهشتی معاشرت نزدیکی داشت. او درک درستی از مفاهیم اسلامی در حوزه به دست آورده بود و نگاهش سطحی نبود، از سوی دیگر با جریان دانشگاه و استادان دانشگاه آشنا بود، این فضاها روح او را متحول، به روز و سرزنده کرده بود و خیلی خوب هم جوانان را میشناخت. حتی در مسجد برای گروههای مختلف سنی جوانان و حتی برای دختران جوان جلسات جداگانه داشت.
- آیا در مسجد، جریانها یا گروهها یا کسانی بودند که با نگاه سنتی، فعالیتها و عملکرد ایشان را به عنوان یک روحانی دانشگاهی برنتابند یا به ایشان انتقاد داشته باشند؟
اولاً فضای مسجد قبا، فضای زندهای بود و عموماً در تهران تنها مسجد قبا بود که پایگاه اصلی جوانان اصلی جدید شده بود و این هم مدیون آقای مفتح بود. ثانیاً حضور چهرههایی مثل آقای بازرگان و فعالیت جریانات همسوی ایشان در آن دوره در مسجد قبا عموماً فضای زنده انقلابی و مبارزاتی برای این مسجد ساخته بود. به خاطر همین اکثراً با ایشان موافق بودند. تنها انتقادی که گاهی از سوی غیرجوانان به ایشان وارد میشد این بود که تذکر میدادند آقای مفتح پس از سخنرانیشان، ذکر مصیبت بخوانند که گاهی در اوج سخنرانیهای انقلابی فراموش میشد.
مثلاً پدر من که هر زمان آقای مفتح نبود، به جای ایشان امام جماعت میایستاد، همیشه تاکید میکرد که هر سخنرانی که در مسجد برنامه دارد، در پایان ذکر مصیبت بخواند و توسل داشته باشد و از این بابت هم گاهی به آقای مفتح یا آقای بازرگان تذکر میداد.
- شهید مفتح در سفر به مصر شخصیتها و استادان برجسته دانشگاه این کشور را به ایران دعوت کرد تا در مسجد قبا حضور یابند که در اسناد ساواک آمده. مخارج سفر اینها را شما تامین میکردید. علت این برنامهها چه بود و چه کسانی دعوت میشدند؟
- البته یکی دعوت از استاد اقتصاد دانشگاه الازهرا برای سخنرانی در سالگرد تاسیس صندوق قرضالحسنه قبا بود که ساواک از اجرای آن جلوگیری کرد و شهید مفتح پس از آن سخنرانی تندی علیه حکومت کرد. یکی دیگر دعوت شهید مفتح از قاریان مصری به ایران بود که اولین بار این ابتکار توسط او عملی شد و ایشان قاریان مصری را به مسجد قبا دعوت میکرد.
همچنین یکی از چهرههای مهمی که توسط ایشان به ایران دعوت شد، «دکتر عبدالفتاح عبدالمقصود» بود. او دانشمندی مصری و به ظاهر سنی بود که ارادت قلبی ویژهای به اهل بیت داشت. کتاب 9 جلدی امام علی(ع) را ترجمه کرده بود و با عالمان شیعه ارتباط نزدیکی داشت.
عبدالفتاح با همسر و صبیهاش به ایران آمدند و در آن مدت هم منزل ما اقامت داشتند که شهید مفتح هم میزبان اصلی بود. سفر ایشان به ایران با ملاقاتهای دانشمندان و علمای بزرگ تهران و قم روبرو شد و این نوع ملاقاتها موجب تعاملات فرهنگی مختلفی میشد. در این ملاقاتها که حتی برای پس دادن بازدیدها، یک جلسه در تهران منزل آقای فلسفی و یک جلسه در قم منزل آقای وحید خراسانی برگزار شد، مباحثات علمی و دینی فراوانی انجام میگرفت و شهید مفتح که بانی اصلی این نوع تعاملات بود، این مباحثات علمی را خیلی ضروری میدانست.
- ماجرای سفر کشیش مسیحیان ضدجنگ ویتنام و دیدارهای او با شهید مفتح در کتابخانه مسجد قبا چه بود و چگونه صورت گرفت؟
- در همان سالها کشیش معروف آمریکایی که از گروه مسیحیان ضدجنگ ویتنام بود، برای بررسی وضع ایران و تماس با مبارزان ضدرژیم ایران به تهران آمده بود که با شخصیتهای سیاسی مذهبی کشور تماس میگرفت و با آنها گفتگو میکرد. از جمله مصاحبههایی که داشت با دکتر مفتح بود که این مصاحبه در کتابخانه مسجد قبا برگزار شد و شهید مفتح خیلی صریح مواضع امام خمینی و ضدیت تفکر انقلاب اسلامی با سلطنت پهلوی را مطرح کرد.
- کدام یک از برنامههای شهید مفتح در مسجد قبا با استقبال چشمگیر و قابل توجه جوانان روبرو میشد؟ برای مثال میتوانید چند عنوان را مطرح کنید؟
- همه برنامهها با استقبال خوبی روبرو بود. یکسری برنامهها اختصاصی بود برای گروههای سنی خاص و یکسری برنامهها هم عمومی برگزار میشد. در برنامههای عمومی یادم هست ایشان برای اولین بار جلساتی را تشکیل داد که در آن تاریخ معاصر ایران گفته میشد.
در این جلسات بیش از 20 هزار نفر شرکت میکردند و کلاسها با شور و شوق فراوانی از گروههای مختلف برگزار میشد که موجب حساسیتهای فراوانی هم شد. همیشه تاکید میکرد که برنامههای مسجد باید موجآفرین و حرکتآفرین باشد و نباید خشک و بیروح و بیتحرک باشد.
- یکی از برنامههای جدی و توجهات شهید مفتح، توجه ایشان به لبنان و مراودات و تعاملاتشان با امام موسی صدر در لبنان بود که در بعضی سفرها، شما همراه ایشان بودید. دلیل این سفرها و نگاه شهید مفتح چه بود؟
- آقای مفتح، یک آدم چندبعدی بود. حتی در همان زمان به اسلام در خارج از مرزهای ایران فکر میکرد. مسائل جهان اسلام را دنبال میکرد و تمام سعی او ارتباط گسترده با دانشمندان و نخبگان در داخل و در سطح جهان اسلام بود. در جریان جنگهای داخلی لبنان، شهید مفتح، طرح جمعآوری کمکها برای جنگزدگان لبنان را مطرح کرد.
ما پس از جمعآوری کمکها تصمیم گرفتیم با ایشان به سوریه و از آنجا به لبنان برویم. در آن دوره، خیلی از چهرهها برای آموزش چریکی به سوریه رفته بودند. ما هم با شهید مفتح برای ملاقات با امام موسی صدر و برنامهریزی برای گسترش فعالیتها به لبنان رفتیم.
وقتی به سوریه رسیدیم، امام موسی صدر به سوریه آمد و چون ما گذرنامههایمان جعلی بود با ایشان همراه شدیم و با وی به لبنان رفتیم. خاطرهای یادم آمد که برای شما عرض میکنم.
در طی مسیر، من و آقای مفتح و امام موسی صدر در یک اتومبیل نشسته بودیم و حرف میزدیم که من خواستم از فرصت استفاده کنم و درباره اختلافاتی که بین جلالالدین فارسی و امام موسی صدر پیش آمده بود، حرفی پیش بکشم و با مشورت آقای مفتح، موضوع را مطرح کردم تا گله و کدورتها برطرف شود.
البته جلال نسبت به آقای صدر خیلی تند برخورد میکرد. من به امام موسی صدر گفتم آقا حالا که آمدهایم اینجا جلسهای بگذاریم بین شما و آقای فارسی تا کدورتها برطرف شود. ایشان خیلی بزرگوارانه و با کرامت، درسی به ما داد که فراموش نمیکنم.
بدون این که گلهای از جلال بکند، گفت: «الان هم یک خار در چشم جلال برود، آرام نخواهم گرفت.» واقعاً دلش دریا بود. شخصیتی عجیب بود که هنوز وضعیتش معلوم نیست. اگرچه من فکر میکنم دشمنان تاکنون او را شهید کرده باشند.
در آنجا با امام موسی صدر و آقای مفتح پیشنهادها و طرحهای مختلفی را بررسی کردیم که بعد به این نتیجه رسیدیم که یک مؤسسه فرهنگی و مجتمع آموزشی از دبستان تا دانشگاه شبانهروزی برای بچههای خانواده شهدا و بچههای یتیم در لبنان احداث کنیم. امام موسی صدر یک نفر را معرفی کرد و او بین بیروت و صور، 150 هزار متر زمین با قیمت مناسب را مشخص کرد که ما همه جوانبرا بررسی کردیم تا رسید به قولنامه و ثبت.
وقتی برای ثبت آمدیم، گفتند قوانین لبنان اجازه نمیدهد غیر لبنانی، زمین بخرد. امام موسی صدر گفت: «این یک راه دارد. این زمین را به نام مجلس اعلای لبنان بخرید که شخصیت حقوقی باشد و 51 درصد ایرانی و 49 درصد لبنانی به نام مجلس اعلا ثبت شود.» ما با شهید مفتح به ایران آمدیم که هیأت امناء را تشکیل بدهیم و زمینه را فراهم کنیم که متأسفانه امام موسی صدر توسط دستگاههای جاسوسی دزدیده و ناپدید شد که هنوز هم وضعیت ایشان نامعلوم است.
- در سازماندهی و شکلدهی مبارزات مردمی توسط شهید مفتح یکی از نقاط عطف را باید نماز عید فطر در قیطریه نامید که برنامهریزی آن در مسجد قبا و توسط ایشان صورت گرفت. شما چه خاطرهای از این واقعه در ذهن دارید؟
- بله.در آن دوران در تهران، دو سه جا بیشتر نماز عید فطر خوانده نمیشد. در آن سال، آقای مفتح تصمیم گرفت نماز عید فطر را با یک جهتگیری عمده به حرکت پرخروشی بهنفع نهضت سازماندهی کند.
آقای مفتح با آقای هادی غفاری هماهنگ کرده بود که نمازگزاران مسجد او به مسجد قبا بیایند. صبح عید جمعیت انبوهی با پلاکاردهایی که روی آن شعارهای انقلابی نوشته شده بود، به سمت منزل ایشان در قیطریه حرکت کردند. عرض خیابان قیطریه مثل حالا باز نبود و جمعیت بهطور فشرده در این خیابان تجمع کردند.
اول آقای باهنر سخنرانی کرد و بعد شهید مفتح نماز خواندند. بعد از نماز هم آقای غفاری جمعیت را بهسمت جاده قدیم شمیران هدایت کرد تا این که وارد قلهک شدند. جمعیت مدام زیاد میشد و کنترل از دست مأموران حکومت خارج بود. مردم در این راهپیمایی تا سهروردی و از آنجا تا میدان آزادی حرکت کردند و این حرکت که بیش از 50 هزار نفر شرکت داشتند، به یک جریان انقلابی مؤثر و بزرگ تبدیل شد و بعد از آن روز هم همه دستاندرکاران توسط ساواک بازجویی یا بازداشت شدند.
- قطعاً مرور تاریخ و خاطرات شما زمان زیادی میطلبد. برای حسن ختام هم اگر خاطرهای از ایشان دارید، بفرمایید؟
- خاطرات از ایشان بسیار است. حیف که آن زمان خاطرات را ثبت نکردم و خیلیها فراموش شده است. جوانهای امروز خیلی از مسائل آن دوره را نمیدانند. این انقلاب بهراحتی به دست نیامده است. نمیدانید در همان مسجد قبا ما با آقای مفتح با چه زجرها و زحمت، کارها را پیش میبردیم.
کار در مسجد، مثل امروز نبود. همه چیز پنهانی انجام میگرفت. شکنجه بود، فرار بود، اینها گفتنش خیلی ساده است اما دیدن و چشیدنش، به این سادگی نبوده است.