هنوز لباس فرماش را بهتن داشت و تفنگ قدیمیاش را در دست میفشرد. پیش از آن که کلامی بر زبان بیاورد گونههایش از اشک خیس شدند. میدانستم که هنگام وداع با آخرین بازماندههای حیاتوحش در بخشی از کوههای البرز مرکزی، انگار با عزیزترین عزیزانش خداحافظی میکند. دلداریاش دادم و گفتم، جوانها در راهند و از محیطزیست و شکارهای این حوالی مراقبت خواهند کرد.
از آن زمان 2سال سپری میشود، اما هنوز نشنیدهام که این عزیزان جانبرکف مورد حمایت بیشتر قرار بگیرند و متأسفانه کمبودهایشان بیشتر دیده و شنیده میشود. تا پیش از پیدایش سازمان حفاظت محیطزیست، تعریف درستی از گونههای زیستی و حیاتوحش ایران وجود نداشت شکاربانان البته تابع قواعدی بودند که بیشتر حاصل تجربههای طولانی بود و از نسلی به نسل دیگر رسیده بود.
اما مقررات و قانونمندیهای مربوط به شکار و حیاتوحش و حفظ زیستگاههای جانوران وحشی تا تصویب و بهاجرا گذاشتن فراز و نشیبهای زیادی را پشت سر گذاشته است. ازجمله پیامدهای این قانونمندی، پیدایش نیروهای جدیدی با نام محیطبان بود. نخستین محیطبانان از میان افراد علاقهمند و حتی شکارچیان دوستدار طبیعت و پایبند به نظامات شکار و شکاربانی انتخاب شدند. علاقهمندی و دلبستگی آنها برای حفظ زیستگاهها و مراقبت از زندگی جانوران وحشی بهویژه انواع میش و کل که در عرف شکار نامیده میشوند به اندازهای بود که صرفنظر از سختیهای این شغل و مشکلات پیشرو، محیطبانان با مشکلات کنار میآمدند تا وظیفه خودشان را به خوبی به انجام برسانند.
با توسعه شهرها به خصوص در 40سال اخیر و تنگشدن عرصه بر زندگی حیوانات وحشی و حتی از بین رفتن بسیاری از زیستگاههای طبیعی، کار برای محیطبانان بهمراتب دشوارتر شد تا به آنجا که در 10سال اخیر شاهد حوادث غمباری در این عرصه بودهایم. تنی چند از محیطبانان شجاع کشورمان در راه دفاع از آنچه وظیفه قانونی آنهاست جان خود را از دست دادند و یا دچار مشکلات عدیده شدند. من به دلیل چند سال زندگی در شهر لواسان و آشنایی نزدیک با یکی از محیطبانان وظیفهشناس و فعال سازمان محیطزیست، آشنایی بیشتری با این کار خطیر و مهم پیدا کردم و درواقع دریافتم محیطبانان، حافظان اقلیمهای کوچک اما بسیار حساس و مهمی هستند که بود و نبودشان در زندگی نسل کنونی و نسلهای آینده بسیار تأثیرگذار است من بارها شاهد گریههای از تهدل این محیطبان عاشق و دیگر محیطبانان بودهام وقتی میبینند که منابع طبیعی چگونه به تصرف اشخاص حقیقی یا حقوقی درمیآید یا زیستگاههای حیاتوحش که در طول هزارهها مکان زندگی حیوانات وحشی و بهخصوص انواع کل و میش بوده، چطور حصارکشی میشود و زیر ساختوساز قرار میگیرد. آن اشکریختنها فارغ از وظایف قانونی از درون او سرچشمه میگرفت و دلبستگی عمیقاش را نسبت به این آب و خاک عیان میساخت. آن محیطبان تلاشگر و دلسوز، امروز بازنشسته شده است اما خاطرات گرم دیدار با او و دلسوزیها و فداکاریهایش را هرگز از خاطر نخواهم برد. هفته پیش وقتی در لابهلای خبرها خواندم که بعضی از محیطبانان 5 ماه است حقوق دریافت نکردهاند و زندگی و معاش آنها به مدد مساعدههایی است که در اختیارشان گذاشته شده بهحال و روز محیطزیست کشورمان اسف خوردم.
محیطبانان ما سالهاست با حداقل تجهیزات، با تفنگبهدستهای قانوننشناسی که مجهز به اسلحههای خودکار و خودروهای شاسیبلند و کارآمد هستند برای حفظ حیاتوحش و منابع ارزشمند و میراثهای طبیعی این مملکت مقابله میکنند و در یک جدال نابرابر از جان خود مایه میگذارند و روانیست بههر دلیل، به جای تشویق و دلجویی و برخوردار کردن آنها از تجهیزات کافی و خودروهای کارآمد، اینچنین پرداخت حقوقشان 5ماه به تأخیر بیفتد. شرایط کار سخت همراه با فداکاری در کوه و بیابان بسیار متفاوت است و ایمان دارم آنچه که موجب تداوم و ماندگاری این هموطنان خستگیناپذیر در عرصه دفاع از ثروتهای طبیعی کشور ما شده، عشق و علاقه عمیق آنهاست وگرنه کمبودهایی از قبیل بهتعویقافتادن پرداخت حقوق، نبود خودروها و سلاحهای مجهز و تدارکات کافی، میتواند هر خدمتگزاری را دلسرد کند. امیدوارم دستگاههای مسئول وضعیت بحرانی محیطبانان و محیطزیست کشور را دریابند و تا دیر نشده به یاری این عزیزان بشتابند.