طرح مسئله
محیطزیست طبیعی که حیات بیولوژیکی گیاهان و جانوران در آن شکـل گـرفته و استمرار مییابد از چنان اهمیتی برخوردار است که بهعنوان مهمترین موضوع زیستی انسان و دیگر موجودات زنده مورد توجه قرار گرفته است. از طرف دیگر تمدن صنعتی، ناشی از تأسیسات و بناها و مکانها و محل زندگی انسانها و تمدن مدنی، مربوط به مناسبات اجتماعی انسانها و تأثیر متقابل محیطزیست طبیعی با محیطزیست انسانی هر دینپژوه را به مطالعه عمیق متون دینی جـهت دریافت موضع دین در این زمیـنه فرا میخواند. قرآن کریم مهمترین منبع شناخت موضع دین اسلام در زمینه محیطزیست طبیعی و انسانی است. قرآنپژوهی که مسئله محیطزیست طبیعی و انسانی را به آموزههای قرآن کریم عرضه میدارد بهدنبال دستیابی به دیدگاه آن کتاب الهی در زمینه توصیف محیطزیست و باید و نبایدها در مناسبات انسانها با آن است. برای دریافت صحیح مسئله مورد پژوهش بایسته است در مبحث نخست مبادی تصوری و تصدیقی که در فهم مسئله مؤثر میافتد به اختصار ارائه شود.
مبحث اول: مبادی تصوری و تصدیقی
1ـ1. مفهوم محیطزیست
مفهوم محیطزیست از علوم طبیعی نشأت میگـیرد یا از علوم معماری و شهرسـازی ناشی میشود. محیطزیست به مفهوم نخست آن مجموعهای از پدیدههای طبیعی و تعادل بین عناصر مؤثر در طبیعت است که حیات بیولوژیکی گیاهان و جانوران را تضمین مینماید و محیطزیست به مفهوم دوم رابطه و تعاملی است که بین تأسیسات و محیطی که در آن ایجاد میشود وجود دارد. بنابراین محیطزیست برای خاک، آب و هوا (منابع طبیعی) و انواع حیوانات و گیاهان و تعادل بیولوژیک بین آنها (طبیعت) شهر و مناظر آن بهکار میرود.
2ـ 1. تعادل اکولوژیک
اکولوژی (ecologue) دانشی است که به مطالعه انواع جانداران ـ گیاهان و حیوانات در محیط طبیعی آنها میپردازد و بنابراین مراد از تعادل اکولوژیک شرایط و مناسباتی است که در طبیعت شکل میگیرد و حیات گیاهان، حیوانات و انسانها را تضمین میکند و امکان حداکثر بهرهمندی آنها را فراهم میآورد. امروزه دو مفهوم اکولوژی و محیطزیست بهنحوی به هم تقریب یافتهاند که اکولوژیستها به مهمترین قشر دفاع از محیطزیست تبدیل شدهاند و آنها یکی از رسالتهای مهم خود را حفظ تعادل مناسبات محیطزیست میدانند.
3ـ 1. بعد معنوی محیطزیست
محیطزیست به معنای اعم آن از چنان گسترهای برخوردار است که علاوه بر عناصر طبیعت و تعادل آن، مسأله کیفیت زندگی انسان را شامل میشود. انسان با استعداد و قدرت مسخرسازی طبیعت و با قدرت آفرینندگی خویش قادر است با تلفیق عناصر طبیعت با عناصر کیفیت زندگی خویش در محل زندگی، کار و تفریح، محیطزیستی را برای خـویش سامان ببخشد کـه ضمن بهرهمندی از طبیعت، ابعاد فرهنگی، تاریخی و معنوی را پدید آورد که شکلدهنده بُعد انسانی محیطزیست است. و شایسته است از آن به بُعد معنوی محیطزیست یاد شود.
4ـ 1. حقوق محیطزیست
حقوق محیطزیست، شاخهای از علم حقوق است که به مطالعه قواعد حقوقی موجود در زمینه محیطزیست طبیعی و انسانی میپردازد که یکی از اهداف آن حفظ تعادل اکولوژیک طبیعت در رابطه با فعالیتهای انسان است. بنابراین حقوق محیطزیست فعالیتهای انسانها را روی عناصر و محیطهای طبیعی تعریف و سازمان میبخشد و کیفیت زندگی بهتر را تضمین میکند.
5ـ 1. اخلاق محیطزیست
اخلاق محیطزیست، مشتمل بر مجموعهای از گزارههای اخلاقی و بایستههای ارشادی در زمینه محیطزیست طبیعی و انسانی است که یکی از اهداف آن ایجاد رابطه معنوی با طبیعت و محیطزیست انسانی و بهبود ضمانت اجرایی قواعد شناساییشده در زمینه محیطزیست طبیعی و انسانی در وجدان انسانهاست.
6ـ 1. قرآن کریم
قرآن کریم سند نهایی وحی مشتمل بر گزارههایی توصیفی از طبیعت و دستوری نسبت به رابطه انسان با طبیعت است که از مجموع آنها میتوان به قواعد اخلاقی و حقوقی مورد نظر قرآن در زمینه محیطزیست طبیعی و انسانی دست یافت. بنابراین آنچه در این نوشتار ارائه میشود نگاه توصیفی قرآن از طبیعت و محیطزیست طبیعی و الگوی تعامل مطلوب با آن است.
مبحث دوم: مفاهیم اساسی قرآنی و آموزههای اخلاقی و حقوقی آن در زمینه محیطزیست
قرآن کریم مهمترین و کاملترین کتاب الهی متضمن واژگان کلیدی است که در شناسایی محیطزیست و عناصر شکلدهنده آن و ارشادات اخلاقی و الزامات حقوقی مربوط به آن مؤثر میافتد. واژههای خلقت، رحمت، آیه، خلافت و مالکیت از جمله کلماتی هستند که موضع قرآن کریم در این زمینه را به دست میدهند.
1-2. خلقت
مبدأ پیدایش آفرینش خداوند متعال است. قرآن کریم حمد و ستایش را مخصوص خداوندی دانسته است که خالق آسمانها و زمین است؛ «اَلْحَمْدُ لله الَّذِی خَلَقَ السَّمَوَاتِ وَ الارْض...» (انعام/1)؛ خالقی که هر چه آفرید نیک آفرید؛ «اَلَّذِی اَحْسَنَ کلَّ شَیءٍ خَلَقَهُ» (سجده/ 7). بنابراین پدیدهها و آفریدهها از حسن و زیبایی آفرینشی برخوردارند. زیبایی و حسن آفرینشی موجودات ناشی از آن است که آنها در بستر عدالت آفریده شدهاند چنانکه رسول اکرم(ص) فرمود: «بالعدل قامت السموات والأرض» (ابن ابی جمهور، 1405، ج4، ص103، ح150) و اصولاً عدل ترازوی خداوند در امر آفرینش است؛ «وَ السَّمَاءَ رَفَعَهَا وَ وَضَعَ الْمِیزَانَ» (الرحمن/ 9). و خلقت براساس حق که ملازم عدل است شکل گرفته است؛ «مَا خَلَقْنَا السَّمَوَاتِ وَ الأرْضَ وَ مَا بَینَهُمَا اِلاّ بِالْحَقّ...» (احقاف/ 3)؛ لذا خداوند براساس حق و عدالت هر موجودی را که شایستگی داشت بهرهمند ساخت و آن را در مسیر تکاملی خود هدایت فرمود؛ «رَبَّنَا الَّذِی اَعْطَی کلَّ شَیءٍٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدی» (طه/ 50) بدینجهت آفرینش هستی و طبیعت قابل ستایش است؛ چنانکه سعدی میگوید:
به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست/ عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
2-2. رحمت
براساس آیات قرآن کریم همه موجودات آفرینش از رحمت الهی بهرهمندند؛ «وَ رَحْمَتِی وَسِعَتْ کلَّ شَیءٍ» (اعراف/ 156)؛ «رَبَّنَا وَسِعَت کلَّ شَیءٍٍ رَحْمَه وَ عِِلْماً» (غافر/ 7). در متون دینی بر فراگیری رحمت خداوند بر همه اشیاء تأکید شده است؛ «اللّهم إنی اسئلک برحمتک الّتی وسعت کلّ شیء» و از مهمترین ویژگیهای این رحمت، تقدم آن بر غضب الهی است. رحمت او بر غضبش تقدم دارد؛ «یا من سبقت رحمته غضبه». لذا رحمت سابقه الهی یک جـریان فراگـیر و ثابت است و بدینجـهت میتوان گفت که در نظام آفرینش و طبیعت، رحمت اصالت دارد (مطهری، 1353، ص 246). یکی از جلوههای رحمت الهی نمود تطهیر طبیعت است. دستگاه آفرینش دارای ویژگی تطهیر است. در طبیعت شواهدی بر نهادینه بودن این خصیصه مشهود است مثلاً اینکه دریاها و گیاهان گاز انیدرید کربنیک هوا را میگیرند و جو را تصفیه میکنند. اگر هوا بهوسیله پالایشگاه نهادینهشده در دل محیطزیست پالایش نمیشد جو زمین در مدت کوتاهی صلاحیت زیستگاهی خود را از دست میداد زیرا تنفس در آن غیرممکن بود و تجزیه لاشههای حیواناتی که میمیرند و تجزیه زوائدی که از موجودات زنده دفع میشود یک نمونه دیگر از پالایش و تطهیر طبیعت و محیطزیست است. غلبه رحمت خداوند در نظام طبیعت و محیطزیست پشتوانه اصالت سلامت و پاکیزگی در آن است.
3-2. آیه
قرآن کریم آسمانها و زمین را آیه عظمت خداوند میداند؛ «خَلَقَالله السَّمَوَاتِ وَ الأرْضَ بِالْحَقّ إنَّ فِی ذَلک لآیه لِلْمُؤْمِنین» (عنکبوت/44)؛ «وَ مِنْ آیاتِهِ خَلْقُ السَّمَواتِ وَالْأرْض وَ اخْتِلافِ اَلْسِنَتِکمْ وَ اَلْوانکمْ إِنَّ فِی ذَلِک لآیاتٍ لِلْعَالَمِین» (روم/ 22). خداوند روییدن گیاهان را در زمین آیهای از خود دانسته است؛ «اَوَلَمْ یرَوْ إلَی الارضِ کمْ اَنْبَتْنَا فِیهَا مِنْ کلِّ زَوْجٍ کرِیمٍ إنّ فِی ذَلِک لآیه وَ مَا کانَ اَکثَرُهُمْ مُؤمنین» (شعراء/ 7 و 8) و زندگی زنبور عسل و بهرهگیری از شهد گلها برای تولید عسل مشتمل بر آیه و نشانه برای اهل تفکر تلقی شده است؛ «وَ مِنْ ثَمَرَات النَّخیلِ وَ الاعْنَابِ تَتَّخِِذُونَ مِنْهُ سَکراً وَ رِزْقاً حَسَناً إنَّ فی ذلک لآیه لقومٍ یعْقِلُونَ» (نحل/ 67)؛ لذا در جهانشناسی قرآن کریم، طبیعت و محیطزیست از مصادیق آیات الهی است؛ چنانکه بابا طاهر میگوید:
به دریا بنگرم، دریا ته بینم/ به صحرا بنگرم، صحرا ته بینم
به هر جا بنگرم، کوه و در و دشت/ نشان از قامت رعنا ته بینم
طبیعت تجلیگاه خداوند متعال است که انسان در جای جای آن حضور الهی را دریافت میکند؛ «وَ اَینَمَا تُوَلُو فَثَمَّ وَجْهُالله» (بقره/ 115). قرآن کریم از آسمان، ستارگان، خورشید، ماه، ابر، باران، جریان باد، حرکت کشتیها در دریاها، گیاهان، حیوانات و بالاخره هر امر محسوس را که بشر در اطراف خود میبیند بهعنوان موضوعاتی که درباره آن باید اندیشید و تفکر کرد یاد کرده است (مطهری، 1381، ج2، ص 70) چنانکه خداوند انسان را به دقت و مطالعه در آسمانها و زمین فرا میخواند؛ «قُلْ انظروا ماذا فی السّموات و الارض...» (یونس/ 101).
خلافت
در قرآن کریم، خداوند انسان را خلیفه خویش در زمین معرفی کرده است؛ «انی جاعل فی الأرض خلیفه» (بقره/ 30) و سرّ آن را علم اسمائی دانسته است که به آدمیان آموخته است؛ «علّم آدم الاسماء کلّها...» (بقره/ 31). در تفسیر قمی در زمینه مراد از اسماء در آیه شریفه «و علم آدمالاسماء کلها...» آمده است که امام(ع) فرمود: «اسامی کوهها، دریاها، دواها، گیاهان و حیوانات است» (قمی، 1404، ج1، ص 45) و مرحوم علامه طباطبایی در المیزان فی تفسیرالقرآن روایتی را به نقل از داوودبن سرحان عطار نقل میکند که اظهار داشت محضر امام صادق(ع) بودم دستور داد سفره آوردند، و ما غذا خوردیم، سپس دستور فرمود طشت و دستسنان (لگن ـ حوله) آن را آوردند. عرضه داشتم: فدایت شوم منظور از اسماء در آیه « و علم آدم الاسماء» چیست؟ آیا همین طشت و دستسنان نیز از آن اسماء است؟ حضرت فرمود: درهها و تنگهها و بیابانها از آن است و با دست خود اشاره به پستیها و بلندیها کرد.» (طباطبایی، 1405، ج1، ص120).
بنابراین خداوند با نهادینهسازی ظرفیت علمی برای انسان در سلطه بر طبیعت و زمین او را خلیفه خویش در آن قرار داده است تا به آبادانی و عمران آن همت گمارد؛ «و استعمرکم فیها» (هود/ 61) و او را به بهرهگیری از مواهب و فضل خود در زمین فراخوانده است؛ «و ابتغوا من فضلالله»(جمعه/ 10)، تا به اطراف و اکناف آن قدم بردارد و از روزی آن بهره جوید... «هو الّذی جعل لکم الأرض ذَلُولاً فامْشوا فی مناکبها وکلُوا من رزقه و الیه النُشُور» (ملک/ 15)؛ لذا انسان جانشین و خلیفه خداوند در استعمار، عمران و آبادانی زمین است. جانشینی و خلافت ایجاب میکند که او امانت زمین را به نیکویی حفظ کرده و آن را از هرگونه تخریب و فساد مصون نگه دارد و با دانش و علم نسبت به بهرهوری و عمران زمین بکوشد و فضای زیستمحیطی موجودات دیگر را تضمین کند و امکان بهرهوری همگانی و همیشگی را برای همه موجودات در زمین فراهم آورد. ذکر خداوند متعال و یادآوری خلافت و جانشینی او در زمین و درک محیط بودن آن ذات مقدس بر همه چیز «... و کانالله بکل شیءٍ مُحِیطاً» (نساء/126) رمز بهرهوری از طبیعت با حفظ تعادل زیستی آن است. تنها انسانهای عالم به سنتهای حاکم بر طبیعت و پایبند به تعهدات خویش در خلافت از آلودهسازی طبیعت و بهرهوری نادرست از آن اجتناب میورزند و تمامی همت خویش را در حفظ تعادل محیطزیست به کار میگیرند.
همانگونه که خداوند حفیظ طبیعت و همه موجودات آن است «إنَّ ربّی عَلَی کل شیء حفیظٌ» (هود/ 57) خلیفه او نیز باید منابع و مواهب طبیعی اعم از گیاهان، حیوانات و... را از نابودی، تخریب و تلف شدن حفظ کند. به تعبیر دیگر زمین، آب، آسمان و همه طبیعت ودیعهای است الهی که به دست انسان سپرده شده و برای استفاده متعادل از آنها پدید آمده است. از این روی انسان مسئول حفظ طبیعت است (نصر، 1382، ص 204). پیامبر اکرم(ص) بر حرمت نهادن بر زمین تأکید میورزد و آن را به منزله مادری که انسان از آن ارتزاق میکند معرفی مینماید که از اعمال نیک و بد انسان خبر میدهد؛ «تحفّظوا من الأرض فانّها امّکم و إنّه لیس من احدٍ عاملٍ علیها خیراً أو شرّاً الا و هی مُخْبِره به» (نهجالفصاحه، ص226). از جمله اموری که زمین از آن خبر خواهد داد کیفیت بهرهوری و حفاظت انسان از عناصر و منابع آن است.
قانونگذار قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران با استفاده از آموزههای قرآن کریم و سنت نبی اکرم(ص) در اصل پنجاهم در زمینه حفظ محیطزیست مقرر کرده است: «در جمهوری اسلامی حفظ محیطزیست که نسل امروز و نسلهای بعد باید در آن حیات اجتماعی رو به رشدی داشته باشند وظیفه عمومی تلقی میشود؛ از اینرو فعالیتهای اقتصادی و غیر آنکه با آلودگی محیطزیست یا تخریب غیرقابل جبران آن ملازمه پیدا کند ممنوع است».
5ـ 2. تسخیر
براساس آموزههای قرآن کریم طبیعت در تسخیر انسان است. راغب اصفهانی در مفردات، تسخیر را بهمعنای حرکت دادن و راندن قهری به سوی هدف معین دانسته است (راغب اصفهانی، 1376، ص 232) و طبرسی در مجمع البیان آن را به رام کردن معنی کرده است. در قرآن کریم آیات فراوانی از تسخیر موجودات طبیعی برای انسان حکایت دارد؛ یعنی موجودات طبیعی برای هدف بهرهوری انسان رام شدهاند چنانکه میفرماید: «خداوند نهرها را مسخر شما ساخت» (ابراهیم/ 32) و «کشتی را مسخر شما ساخت» (ابراهیم/ 33) و «شب و روز را برای شما تسخیر کرد» (نحل/12) و «خورشید و ماه را مسخّر شما ساخت» (ابراهیم/ 33) و «دریا را به تسخیر شما درآورد تا از گوشت تازه آن استفاده کنید» (نحل/ 14). قرآن کریم در آیاتی بر تسخیر همه موجودات در زمین تأکید دارد؛ «آیا نمیبینی خداوند همه آنچه را روی زمین است مسخر شما گردانید» (حج/ 65) و در نهایت خـداوند از تسخـیر هر آنچه در زمین و آسمان است برای انسان خبر میدهد؛ «خداوند آنچه در زمین و آسمان است مسخر شما ساخت» (جاثیه/ 13)؛ «و سخرّ ما فی السموات و ما فی الأرض جمیعاً منه». برخی از مفسران بر این باورند که همه موجودات مسخر فرمان خدا در طریق سود انسانها هستند خواه مسخر فرمان انسان باشند یا نه و به این ترتیب «لام» در «لکم» بهاصطلاح «لام» منفعت است (ناصر مکارم شیرازی، 1362، ج 17، ص 64). برخی دیگر در ذیل آیه شریفه «ألم تَرَوا أنّالله سَخَّرَ لَکمْ مَا فِی السَموات و ما فی الأرض...» بر این باورند که «لام» در «لکم» برای تعلیل غایی است یعنی هدف از تسخیر، بهرهوری انسان از آسمانها و زمین است (علامه طباطبایی، 1405، ج16، ص 229).
یکی از جلوههای تسخیر موجودات آسمانها و زمین برای انسان، تسخیر علمی آنهاست یعنی آدمی از چنان ظرفیت و استعداد علمی برخوردار است که میتواند به سنتها و قوانین حاکم بر موجودات طبیعی و نباتی و حیوانات علم پیدا کند و ضمن شناخت ویژگیهای جمادی، نباتی و حیوانی آنها به حفظ موجودیت هر یک تدبیر و نسبت به توسعه حیات موجودات زنده با روشهای علمی اقدام نماید. متأسفانه بشر با سوءاستفاده از ظرفیت علمی خود با ساخت و بهکارگیری بمبهای اتمی و شیمیایی حیات زیستی و ساختمان آفرینشی موجودات زنده را بهشدت آسیب میرساند. این نحوه رفتار با موجودات زنده با هدف تسخیر موجودات برای انسان منافات دارد زیرا این ظرفیت علمی برای شکوفایی طبیعت و توسعه حداکثری آن پیشبینی شده است. امام علی(ع) بهکارگیری استعداد تسخیرکنندگی را براساس پارسایی دانسته است که آدمی باید حقوق محل زیست و موجودات زنده آن را رعایت کند؛ «قال علی(ع): «اتقواالله فی عباده و بلاده فانکم مسئولون حتّی عن البقاع و البهائم» (خطبه 166، ص382). قرآن کریم ضمن شناسایی حق تسخیر دریا، نهرها، خورشید، ماه، شب و روز برای انسان و یادآوری تکثر و تنوع نعمتهای خویش که غیرقابل شمارش هستند انسان را موجودی ظلوم و کفّار یعنی ستمگر و ناسپاس معرفی نموده است؛ «وَ آتاکم من کلِّ ما سألتموه و إن تُعِدُّ نِعْمَتَالله لا تُحصُوها إنَّ الإنسانَ لَظَلُومٌ کفَّارٌ« (ابراهیم/34). این توصیف، از تجاوز انسان به منابع نعمتهای طبیعی و استفاده نادرست استعداد تسخیر طبیعت و نادیده گرفتن سنتهای الهی در تسخیر طبیعت حکایت دارد.
بدون تردید تصرفی که ستمگرانه و ناسپاسانه باشد از مصادیق برجسته منکر تلقی میشود زیرا قرآن کریم برای واژه منکر چنان شمول و گسترهای قائل است که بر تجاوز و اعتداء به نعمت طبیعت نیز صدق میکند همانگونه که برای واژه معروف چنان فراگیریای قائل است که عمران و آبادانی زمین، حفظ و توسعه محیطزیست از موارد و مصادیق آن بهشمار میآید. بدیهی است امت و جامعه اسلامی که قرآن مهمترین مشخصه آن را امر به معروف و نهی از منکر دانسته است «کنتم خیرَ اُمَّه للنّاسِ تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر...» (آل عمران/ 110) با نهادینهسازی فرهنگ امر به حفظ محیطزیست و نهی از تخریب آن، پرچمدار نهضت حفظ محیطزیست و توسعه آن در سطح جهان خواهد بود و کارگزاران حکومت اسلامی نیز از اقتدار خویش در جهت توسعه مصروف توسعه محیطزیست و مقابله با منکر تخریب آن بهره خواهد جُست؛ «الذین ان مکناهم فی الأرض أقاموا الصلاه و آتوا الزکاه و أمروا بالمعروف و نَهَوا عن المنکر و للهِ عاقبه الامور» (حج/ 41).
6ـ2. مالکیت
مالکیت حقیقی همه موجودات آفرینش از جمله انسان و طبیعت از آن خداوند متعال است؛ «و لله مُلک السّماوات و الأرض والله علی کلّ شیءٍ قدیر» (آل عمران/ 189) و «له ما فی السماواتِ و الارضِ کلٌّ له قانتون» (بقره / 116). مالکیت حقیقی خداوند قابل واگذاری به انسان نیست؛ «وَ لَمْ یکنْ لَهُ شَریک فی الملک...» (اسراء/ 111) لذا انسان نمیتواند نسبت به پدیدههای طبیعی احساس مالکیتی حقیقی کند و هرگونه تصرف از جمله تصرف زیانبار را در آن داشته باشد. آنچه در اختیار انسان با مالکیت اعتباری قرار گرفته است در حقیقت امانت الهی است و انسان امانتدار مملوک خداوند است؛ «آمنوا بالله و رسوله و انفقوا ممّا جعلکم مستخلفین فیه...» (حدید/7). خداوند پس از آنکه انسان را بر جمیع مخلوقات خود برتری داد و کرامت بخشید او را خلیفه خود در زمین قرار داد و به همین اعتبار او را نسبت به تصرف کردن در اشیاء و موجودات مخلوق خود مأذون ساخت لذا انسان بهعنوان مالک غیرحقیقی مأذون در حدود اذن خالق در محدوده احکام و مقررات وضع شده از ناحیه خالق شارع حق تصرف دارد. بدینجهت او نمیتواند تصرف ناروا در آن داشته باشد. تصرف ناروا چون آلوده ساختن محیطزیست ظلم است.
انسان برای برقراری ارتباط با خود، دیگران و دیگر موجودات و اشیا باید مملوکیت خود و دیگر موجودات عالم را نسبت به خدای سبحان در نظر داشته باشد و برای تحصیل اذن مالک مطلق عالم هستی تلاش کند. اخذ اذن پروردگار، در گرو تبعیت از اوامر و نواهیای است که توسط انبیاء و رسولان الهی در قالب «دین» ارائه و تبیین شده است (جـوادی آملی، بیتا، ص 172) لذا تصرف در طبیعت و محیطزیست در چارچوب آموزههای اخلاقی و حقوقی دین مشروع و جایز است. تصرفات زیانباری که به آفریده و نظام آفرینش آنها آسیب میرساند ظلم و در نتیجه حرام است و مرتکب آن مستوجب عقاب الهی است زیرا خداوند ظلم نسبت به هیچ موجودی را بر نمیتابد؛ «و ماالله یرِیدُ ظُلماً للعالمین» (آل عمران/ 108).
7ـ2. نعمت
طبیعت و آنچه در آن است از مصادیق نعمتهای الهی برای بشر است؛ «و ما بکم من نعمه فمنالله» (نحل/ 53)؛ خداوند نعمت را در اختیار انسان قرار داده است تا شکرگزار باشد یعنی از آن بهنحو مطلوب استفاده کند و درصورتیکه از آن به نحو مطلوب استفاده کند از زیادت نعمت به شکل تداوم آن نعمت یا اختصاص نعمت دیگر بهعنوان پاداش عملکرد صحیح خویش در بهرهوری از نعمت بهرهمند میشود؛ «إن شکرتم لأزیدنکم» (ابراهیم/ 7). ولی اگر با بهرهبرداری خود، طبیعت و محیطزیست را آلوده و تخریب کند او نسبت به نعمت بزرگ طبیعت کفر ورزیده و مستحق عقاب دنیوی محرومیت از این نعمت و موهبت الهی میشود؛ «و لَئِن کـفرتم إنَّ عذابی لشدید » (ابراهیم/7). محـرومیت از نعمتهای الهی در حقیقت ناشی از ویژگیهای درونی مانند حرص و طمعورزی و نادیده گرفتن سنتها و پیمانهای الهی است؛ «ذلک بأنّالله لم یک مُغیراً نِعْمَه اَنْعَمَها علی قومٍ حتی یغیروا ما بأنفُسِهِم» (انفال/ 52)؛ لذا بحران محیطزیست ریشه در انسانها یعنی بحران اخلاقی و درونی آنها و عملکرد نامشروع آنها نسبت به طبیعت و دیگر نعمتهای الهی دارد؛ «فکفرت بانعمالله فأذاقهاالله لِبَاسَ الجُوعِ وَ الخَوْفِ بِمَا کانوا یصْنَعُون» (نحل/ 112). در مقابل رعایت حدود و سنتهای الهی و پایبندی به اصول زیستمحیطی و زیست انسانی بر پایه آموزههای آسمانی موجب شکوفایی و طراوت محیطزیست و امکان بهرهمندی حـداکثری از طبیعت میشود چنانکه پایداری در مسیر مستقیم سبب بهرهمندی از آب فراوان میشود؛ «و أنْ لَوِ اسْتَقَامُوا عَلَی الطَرِیقَه لَاَسْقَینَاهُمْ مَاءً غَدَقاً» (جن /16) و ایمان و عمل به دستورات الهی موجب برخورداری از نعمتهای آسمانی و زمینی میشود؛ «وَلَو اَنَّهُمْ اَقَامُوا التَّوْراه وَ الْاِنْجِیلَ وَ مَا اُنْزِلَ اِلَیهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لَاَکلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ اَرْجُلِهِمْ» (مائده/ 66).
از مجموع گزارههای سلبی و ایجابی حداقل بایدها و نبایدهای ارشادی و اخلاقی یا احکام تکلیفی استحباب و کراهت استظهار میشود. قرآن کریم در برخی از آموزههای خود باید و نباید را در کنار هم مطرح و به بهرهمندی از محصول طبیعت امر کرده و از عدمتعادل در مصرف آن نهی فرموده و اسراف را عامل از دست دادن محبت خداوند دانسته است؛ «... و کلوا و اشربوا و لا تسرفوا انّالله لا یحبّ المسرفین» (اعراف/ 31) و آنان را از اهل آتش جهنم معرفی کرده است؛ «و أنّ المسرفین هم اصحابالنار» (مؤمن/ 43). با تأمل در این دسته از آیات میتوان قواعد الزامی و حقوقی و احکام تکلیفی حرمت تخریب طبیعت و استفاده ناروای از آن و وجوب حفظ محیطزیست را بهدست آورد.
از مفاهیمی چون رحمت، آیه، خلافت، تسخیر و نعمت در قرآن کریم دریافتیم که طبیعت و محیطزیست طبیعی میراث خداوند متعال برای موجودات زنده و آدمیان است تا آدمی با رعایت سنتهای الهی بر حفظ و توسعه آن همت ورزد و آن را از آلودگیها و تخریب مصون کند لذا انسان در برابر خداوند، موجودات و بلکه تمامی آفرینش مسئول است.
برخی از محققان نوشتهاند «قوانین الهی شریعت» وظایف انسانها را نسبت به نظم طبیعی و محیطزیست، بهصراحت معین کرده است. انسان، به موجب احکام شرعی، نه تنها موظف است به انسانهای دیگر کمک کند و نیازهای بینوایان را بر آورد بلکه علاوه بر آن موظف است از آلوده کردن آب و خاک پرهیز نماید (محمد حسن نجفی، 1365، ج2، صص 69 ـ 66). او نه تنها موظف است به پدر و مادر خود مهربانی کند بلکه باید درخت بکارد و حیوانات را با رأفت و مهربانی تربیت نماید و از آنان حمایت کند و آشیانه آنان را از تباهی و آلودگی حفظ نماید» (سید مصطفی محقق داماد، 1371، ص 182). خداوند متعال در قرآن کریم به موجودات گوناگون طبیعت سوگند یاد فرموده است؛ «والتین و الزیتون و طور سینین»، «و الفجر»، «و النجم»، «و الطور» «و الضحی» «و الذاریات»، «و الشمس و ضحیها و القمر إذا تلها...»؛ این سوگندها بر جایگاه مهم عناصر طبیعت نزد خداوند حکایت دارد که باید در حفظ این عناصر کوشید و نامگذاری سورههای قرآن به نام یکی از عناصر طبیعت مانند بقره، رعد، نحل، نور، نمل، عنکبوت، دخان، نجم، جن، فجر، شمس، حدید، لیل، ضحی، قمر، تین، علق، ناس، فلق و بروج بر اهمیت آن عناصر در فرهنگ قرآنی و ضرورت انس با آنها دلالت دارد.
چگونه میتوان عناصر یادشده را نادیده گرفت و بیمحابا به تخریب و آسیب آفریدههایی مبادرت ورزید که نزد خالق و آفریننده از جایگاه ویژهای در آفرینش برخوردارند؟ تنها غفلت از ذات باری تعالی است که موجب تجاوز و تعدی به این عناصر و بههم زدن مناسبات متعادل محیطزیست میشود. انسانی که به آموزههایی چون منشأ آفرینش موجود زنده آب است؛ «و جعلنا من الماء کلَّ شیء حی» (انبیاء/ 30) ایمان دارد و رویش هر گیاه را به وسیله آب از ناحیه خداوند متعال میداند؛ «و هو الـذی انزل من السماء ماءً فاخرجنا به نبات کـل شیءٍ» (انعام/ 69) و آن را میراث مشترک انسانها تلقی میکند و خلقت آن را مانند پدیدههای طبیعی دیگر به اندازه معین میداند؛ «أنّا کل شیء خلقناه بقدرٍ» (قمر/ 49) و رویش گیاهان در زمین را موزون بهشمار میآورد؛ «و الأرض مَدَدْناها و القینا فیها رواسی و انبتنا فیها من کل شیءٍ موزون» (حجر/ 19) بهخود اجازه نمیدهد که با آلودهسازی عناصر طبیعت تعادل محیطزیست را بههم بزند. باور عمیق به موهبت الهی بودن آب، خاک و هوا، مؤمن را به گرامی داشتن و حرمت نهادن این میراث مشترک انسانها و موجودات دیگر رهنمون میشود.
مبحث سوم: تجاوز و تعدی به طبیعت و محیطزیست و مسئولیتهای ناشی از آن از منظر قرآن کریم
1ـ 3. تجاوز و تعدی به طبیعت افساد در زمین
قرآن کریم از تعادل محیطزیست با واژه موزون یاد میکند زیرا میفرماید: «و زمین را گستردیم و در آن کوههای استوار بر نهادیم و در آن از هر چیز متناسب و موزون رویاندیم...»؛ «و الأرض مَدَدْناها و اَلْقَینا فیها رواسی و انبتنا فیها من کل شیءٍ موزون» (حجر/ 19). بدیهی است هرگونه تصرف در طبیعت که موزون و متناسب بودن عناصر و موجودات طبیعت را بههم زند افساد در ارض است. قرآن کریم تخریب محیطزیست را افساد در زمین میداند لذا میفرماید: «و در زمین از پس اصلاح آن فساد نکنید»؛ «و لا تفسدوا فی الأرض بعد اصلاحها...»(اعراف/ 85). رعایت تعادل محیطزیست و اصلاح در زمین از مصادیق برجسته عهد و میثاق خداوند با آدمی است. بدیهی است نادیده گرفتن چنین عهدی موجب خسران است؛ «الذین ینقُضُون عهدالله من بعد میثاقه و یقطعون ما امرالله به ان یوصل و یفسدون فی الأرض اولئک هم الخاسرون» (رعد/ 25).
قرآن کریم، تجاوز به حریم طبیعت و ضایع ساختن و تخریب منابع زیستی را اعتداء دانسته است چنانکه میفرماید: «ضایع مکنید منابع پاکیزهای که خداوند در اختیار شما قرار داده است و تجاوز نکنید از حدود خویش، چرا که متجاوزین مشمول محبّت خداوند نخواهند بود» (مائده/ 86). برخی از محققان از این آیه شریفه نتیجه گرفتهاند که از نظر قرآن بشری که از طریق فساد و تباهی و تجاوز از حدود و مرزها، پیمان الهی را بشکند و رابطه با خدا را از هم بگسلد و تعادل میان محیط با محاط را برهم زند از شمول رحمت، محبت و رأفت الهی دور میشود (محقق داماد، 1371، ص 279). قرآن کریم ضمن شناسایی حق بهرهمندی از ارزاق نهفته در زمین از سرکشی در بهرهوری از آن نهی نموده است؛ «کلُوا مِنْ طَیبَاتِ مَا رَزَقْنَاکمْ وَ لا تَطْغَوْا فِیهِ فَیحِلَّ عَلَیکمْ غَضَبِی وَ مَنْ یحْلِلْ عَلَیهِ غَضَبِی فَقَدْ هَوَی» (طه/ 81)
با امعان نظر در نهی از طغیان در بهرهوری از رزق الهی میتوان ممنوعیت و حرمت تخریب محیطزیست و از بین بردن زمینه استفاده دیگران را استظهار کرد. بدیهی است کسیکه با طغیان خود رزق الهی برای بشر را تخریب کند مشمول غضب خداوند میشود. و غضب خداوند موجب سقوط او خواهد شد. از لسان قرآن کریم در برخورد با متجاوزان به منابع رزق درمییابیم که تجاوز به حریم طبیعت و منابع زیستی آن گناه و جرمی است که خشم و غضب خداوند و سقوط انسان را بههمراه دارد؛ لذا میتوان مجازات متناسب با آن را بهاستناد قواعد حقوقی کیفری اسلامی شناسایی و مقرر کرد. برخی از نویسندگان در این زمینه نوشتهاند: «آیات قرآن کریم و اخبار وارده از معصومین علیهمالسلام، آشکارا اهمیت طبیعت و لزوم حمایت از آن و ضرورت «پاسخ دادن» همهجانبه کیفری و غیر آن را بیان کرده است (ناصر قاسمی، 1380، ص 133). بنابراین تخریب محیطزیست، افساد در زمین، ظلم به نوع بشر و موجودات زنده است و از مصادیق برجسته ظلم، اثم و جرم است. آلودهسازی آب، خاک، هوا که موجب ایراد زیان به انسانها و موجودات دیگر میشود را باید ظلم و حرام به شمار آورد و مجازات متناسب و روشهای جبران خسارت را با روش اجتهادی از ادله و منابع فقه استخراج و ارائه کرد.
2ـ 3. تعلق انفال به حکومت اسلامی و نقش آن در حفظ محیطزیست
از منظر قرآن کریم انفال از آن خداوند و رسول مکرّم اوست؛ «یسئلونک عن الانفال قل الانفالُ لله و الرسولِ...» (انفال/ 1). انفال ثروتهای طبیعی چون زمینهای موات یا رهاشده، معادن، دریاها، دریاچهها، رودخانهها و سایر آبهای عمومی، کوهها، درهها، جنگلها، نیزارها، بیشههای طبیعی و مرتعی که حریم اشخاص نیست را شامل میشود و در اختیار حکومت اسلامی است تا براساس مصالح عامّه نسبت به آنها عمل کند. شناسایی مالکیت امام مسلمین و حکومت اسلامی بر منابع طبیعی مذکور علاوه بر اینکه به تعادل اقتصادی جامعه کمک میکند تا حکومت ثروت ناشی از بهرهوری انفال را در کاهش فاصله طبقاتی، عدالت اقتصادی و اجتماعی بهکار گیرد در حفظ تعادل زیستمحیطی نیز مؤثر است زیرا حکومت با وضع مقررات و اعمال آنها در زمینه منابع طبیعی و موجودات زیستمحیطی میتواند از تجاوز به حریم طبیعت جلوگـیری کـند و با برنامهریزی همهجانبه به توسعه محیطزیست مبادرت ورزد. لذا طراحی انفال در نظام اقتصادی اسلام برای حـکومت اسلامی یک روش بنیادی برای حـفظ محیطزیست قبل از آلودگی و تخریب تلقی میشود.
3ـ 3. مشترکات و نقش آن در حفظ محیطزیست
بنا بر نظریه مشهور فقیهان در حقوق اسلامی، آبهای عمومی، هوا و خاک و نور آفتاب یعنی عناصر فراگیر طبیعت و محیطزیست از مشترکات تلقی شده است که در قلمرو مالکـیت هیچ شخـص حـقیقی یا حقوقی قرار نمیگیرد و همگان حق دارند از آنها به نحو صحیح استفاده کنند و هیچ کس نمیتواند با آلوده کردن و سوءاستفاده از آنها، زندگی دیگران را به خطر اندازد. پیشبینی مشترکات و سلب صلاحیت تملک خصوصی از این دسته از منابع و مواهب، روشی است که میتواند به حفظ محیطزیست کمک کند.
4ـ 3. مبانی حقوق محیطزیست در حقوق اسلامی
1ـ 4ـ 3. قاعده لا ضرر
قاعده «لا ضرر و لا ضرار فیالاسلام» (حر عاملی، بیتا، ج 85، ص 427، کتاب احیاء الموات، باب 12) از بنیادیترین قواعد فقهی است که با پذیرش نقش اثباتی آن در احکام شرعی که برخی از فقیهان بدان اذعان کردهاند میتوان به جبران خسارت ناشی از تجاوز به سرمایههای زیستمحیطی بدان استناد کرد زیرا همانگونه کـه ایراد زیان به سرمایههای مادی و معنوی خصوصی بدون جبران نمیماند ایراد خسارت به مهمترین سرمایه طبیعی بشر چگونه میتواند نادیده گرفته شود؟ منطق حقوق اسلامی به ما میآموزد تا با قیاس اولویت به ضرورت جبران خسارت ناشی از تجاوز به حقوق محیطزیست حکم کنیم.
حتی درصورت تعارض قاعده لا ضرر با قاعده سلطنت «الناس مسلطون علی اموالهم» (علامه مجلسی، 1403، ج2، ص 273، ح7) قاعده لاضرر به جهت تقدم حـقوق جامعه و حـقوق نوعی بشر بر حـق فرد بر قاعده سلطنت رجـحـان دارد و بهاصطلاح حقوق اسلامی قاعده لا ضرر، دایره سلطه مالک در تصرفات مضر بر محیطزیست را تخصیص میزند.
2ـ 4ـ 3. قاعده نفی عسروحرج
یکی دیگر از قواعد فقهی که درصورت پذیرفتن نقش اثباتی آن در احکام شرعی میتواند در زمینه جبران خسارت ناشی از تجاوز به محیطزیست مورد استفاده قرار گیرد قاعده نفی عسروحرج است زیرا چه بسا عسروحرجی که از به هم خوردن تعادل اکولوژیک طبیعت برای موجودات زنده و بشر پدید میآید مهمتر از عسروحرجی باشد که از ناحیه افراد ایراد میشود. بنابراین اگر رفع یا کاهش عسروحرج با جبران خسارت ممکن باشد متجاوز به حقوق محیطزیست به جبران خسارت آن ملزم میشود.
3ـ 4ـ 3. حکم عقل
عقل حفاظت از محیطزیست و جبران خسارت ناشی از تجاوز به آن را امری ممدوح و پسندیده میشمرد و به ضمیمه قاعده ملازمه هر امری را که عقل بدان حکم نماید شرع نیز بدان حکم میکند میتوان اذعان کرد که شناسایی حقوق محیطزیست و جبران خسارت ناشی از تجاوز به آن از جمله احکام شرع نیز هست.
4ـ 4ـ 3. بنای عقلاء
بنای عقلا بر شناسایی حقوق محیطزیست و جبران خسارت ناشی از تجاوز بر آن استوار است. از ناحیه شارع ردع و منعی در این زمینه در دست نیست و چنانکه عدمردع شارع را کاشف از پذیرش او بدانیم بر لزوم جبران خسارت اذعان میکنیم. همچنین بنای عقلا بر مجازات متجاوز به محیطزیست تحقق یافته است چنانکه حقوق محیطزیست بینالملل و حقوق کشورها بر آن دلالت دارد.
* عضو هیأت علمی دانشگاه شهید مطهری