درگیری و جنگ دائمی بین شبه نظامیان بر سر کنترل موگادیشو، پایتخت سومالی، جان شیخ شریف شیخ محمد، رئیسجمهوری این کشور را در معرض خطر دائمی قرار داده است. از سوی دیگر این کشور اکنون به مرکزی برای تجمع و فعالیت اعضای القاعده تبدیل شدهاست. این موضوع حدس و گمان نیست و شبهنظامیان فعال در سومالی رسما از طالبان و القاعده اعلام حمایت کردهاند. حدود 20سال جنگ داخلی، جهنمی واقعی را در سومالی بهوجود آورده است. هیچ کشوری مانند سومالی این چنین سریع به ورطه فروپاشی و ویرانی در نغلتیده، بهگونهای که اینک شرایط سومالی، زنگ خطر را برای کشورهایی مانند افغانستان، یمن و سودان نیز به صدا درآورده است. بدتر از همه اینکه نمیتوان دروازههای این جهنم را به روی جهان خارج از آن بست. دزدان دریایی سومالیایی اینک به کشتیهای عبوری از خلیج عدن حمله میکنند، درحالیکه شبهنظامیان افراطگرا در این کشور همکاری نزدیکی با القاعده و تروریستهای در حال آموزش دارند و تروریسم جهانی ممکن است بهزودی پایگاه مطمئن دیگری را به دست بیاورد. گزارش پیشرو، توصیفی است از بدترین و خطرناکترین نقطه روی کرهزمین.
دلالان این روزها در موگادیشو هر عدد فشنگ کلاشینکوف را به قیمت 37سنت میفروشند. قیمت فشنگ کلاشینکوف طی هفتههای اخیر به نصف کاهش یافته که علت آن شاید انبار شدن بیش از حد مهمات در پایتخت باشد. مختار آیناشه، یکی از شهروندان این شهر است که در نروژ تحصیل کرده و تا همین اواخر در بانک جهانی در واشنگتن مشغول به کار بوده است. همسر و دو فرزند وی در ایالات متحده زندگی میکنند. آیناشه اینک خود را در کثیفترین جنگ تاریخ قاره آفریقا درگیر کرده است.
او در خیابانهایی رفتوآمد میکند که اکنون به خاطر جای گلوله و انفجار دیگر سطح سالمی نمیتوان در آن یافت. در خیابانهای موگادیشو تصویر کامیونی که پشت آن یک مسلسل سنگین سوار شده تصویری معمولی است. این کامیونها برای حفاظت از بعضی مقامات دولتی مجبورند که ماشینهای آنها را همراهی کنند. آیناشه نمیتواند از سرعت خود بکاهد، چرا که ممکن است هدف رگبار مسلسلهای شبه نظامیان قرار گیرد. اگر کسی در این مسیر توقف کند، بیتردید به استقبال مرگ رفته است.
اتومبیل از کنار ویرانههای ساختمان مجلس میگذرد؛ جایی که شبه نظامیان هر جنبندهای را هدف قرار میدهند. سرانجام اتومبیل به ورودی پایگاه بزرگی روی یک تپه میرسد.
روی دیوارهای پادگان، مسلسلهای متعددی مشاهده میشود. آیناشه از داخل مسیرهایی باریک، ایستگاههای ایست و بازرسی و نیز از کنار تانکهایی که دیوار حائل ایجاد کردهاند، میگذرد و سرانجام به ساختمان یک دژ روی تپه میرسد. صدای شلیک گلوله از دور به گوش میرسد؛ گلولههایی که هر روز عدهای را به کام مرگ میفرستند. وظیفه نیروهای دولتی محافظت از 5ساختمان محصور در دیوارهای پایگاه است. فاصله دشمن با آنان یک کیلومتر است.
جهنم واقعی
تاریخ ساخت دژ به دوره حضور استعمار گران ایتالیایی میرسد. آیناشه از دستیاران مورد اعتماد شیخ شریف، ارباب دژ و متزلزلترین رئیسجمهوری جهان است. بیش از یک سال پیش، دشمنان قدیمی شیخ، او را رئیسجمهوری کشور کردند و اینک دوستان قدیمیاش با اعزام جنگجویانی به اطراف دژ قصد جان او را دارند. شیخ شریف یک اسلامگرا و دانشمند دینی است، اما اینک برای حفظ جانش در کنار سومالیاییهایی که از غرب آمدهاند- مانند آیناشه- مبارزه میکند. هدف او متحد کردن کشوری است که اینک تنها میتواند از دریچه کوچک یک تانک آن را مشاهده کند.
از هنگامی که ماموران اطلاعاتی آمریکا کوشیدند او را طی یک حمله هوایی بکشند، مدت چندانی نمیگذرد. اما اینک واشنگتن هر روز هواپیماهای بدون سرنشین خود را در آسمان سومالی به پرواز در میآورد تا مراقب جان او باشند و گاهی هزاران کیلو گرم مهمات را برای حفظ جان وی به موگادیشو میفرستد. هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا میگوید که شیخ شریف، بزرگترین امید سومالی و حتی جامعه جهانی است.
شیخ شریف 45ساله اکنون امید بسیاری از مردم سومالی است. او در میان صفیر گلولههای خمپاره و صدای شلیک مسلسلها، به آرامی و بسیار شمرده با ما حرف میزند و میگوید: اهمیت ما برای جهان، بیشتر از اهمیت مان برای خود سومالی است. شما برای حفظ منافعتان مجبورید به ما کمک کنید. در سال1991 بود که شورشیان، محمد زیادباره، دیکتاتور وقت و ساکن آن زمان ویلای سومالی را از تخت قدرت پایین کشیدند. از آن زمان تا به حال، قبایل سومالی در حال دریدن یکدیگر بودهاند.
جنگ داخلی بیمعنا
در دهه1990 جنگسالاران سومالی آن قدر قدرتمند بودند تا نیروهای تحت امر سازمان ملل را- از جمله نیروهای آمریکایی و آلمانی- از این کشور بیرون برانند اما آنها در حدی که بتوانند یکدیگر را از صحنه حذف کنند، توانمند نبودند. جنگجویان آنها، کشور و موگادیشو، پایتخت را ویران کردند و قبایل سومالی درگیر یک جنگ داخلی بیهدف و بیمعنا شدند.
در سال2003، یکی از قبایل یک پسر بچه 12ساله را با هدف اخاذی از والدینش ربود. معلم دینی این پسر بچه، شیخ شریف شیخ محمد بود. او خود در اینباره میگوید: ما شهر را بسیج کردیم و فهمیدیم که آدم ربایان کجا هستند و آنها را واداشتیم تا پسر بچه را آزاد کنند.
از آنجا که آدمربایی خلاف مقررات شرع اسلام است، شیخ شریف با بهرهگیری از این فرصت، یک دادگاه اسلامی تشکیل داد. دادگاه نیاز به ضابطانی داشت که شیخ شریف آنان را از میان جوانان مسلح به کار گرفت. دادگاههای شرع خیلی زود در شهرها و روستاها فراگیر شدند. به گفته شیخ شریف، مردم به اندازه کافی شاهد خونریزی بودهاند. مردان بیشتری به دادگاه شرع پیوستند و سرانجام این نیروها، اتحادیه دادگاههای اسلامی را بنیان گذاشتند. ضابطان این دادگاهها خود را الشباب یا همان جوانان میخواندند.
مجازاتهای سخت
در ژوئن 2006، اتحاد شیخ شریف به حد کافی قدرتمند شده بود. طی چند هفته، شبه نظامیان الشباب، موگادیشو و جنوب سومالی را به تصرف درآوردند. به ناگاه معلم دینی آرام داستان ما، کنترل بخشهای مهمی از کشور را در دست گرفت. به گفته برخی ناظران، سایر اسلامگراها از طریق شیخ شریف، کشور را اداره میکردند و او در واقع مقامی تشریفاتی بود. اما این نظرات اهمیتی ندارد، چرا که حکومت شیخ شریف چندان طولانی نشد.
آرامش و نظم اسلامی بر کشور مستولی شد. دادگاههای شیخ شریف مانع از فعالیت دزدان دریایی و آدمربایان شدند و در این راه، مجازاتهای سختی را علیه آنها اعمال میکردند. در این میان اتفاق مهم، ورود جنگجویان القاعده به سومالی بود؛ جنگجویانی که از 11سپتامبر سال2001 تحت تعقیب آمریکاییها قرار داشتند. دیپلماتهای آمریکایی میگویند که شیخ شریف را ترغیب کردند تا تروریستها را از کشورش بیرون براند، اما به باور وی، این اقدام ممکن بود موجب فروپاشی اتحادیه دادگاههای اسلامی شود.
شیخ شریف اقدامی نکرد و شاید بزرگترین اشتباه او هم همین بود. حتی در یک مورد، وی به همراه 3عضو القاعده سفری به بیابان داشت. آمریکاییها از فراز آسمان آنها را تعقیب میکردند و درنظر داشتند طی یک حمله هوایی آنان را از پای درآورند اما عملیات در لحظه حساس متوقف شد؛ ظاهرا به این خاطر که برخی چهرههای بانفوذ در واشنگتن نمیخواستند به شیخ شریف آسیبی برسد.تنها 6ماه پس از به قدرت رسیدن شیخ شریف در سومالی، ارتش اتیوپی، کشور همسایه با حمایت و ترغیب واشنگتن، به سومالی حمله و موگادیشو، پایتخت این کشور را تصرف کرد. این تحول یکی از بزرگترین اشتباهات دستگاه دیپلماسی آمریکا طی دهههای اخیر بوده است.
الشباب بلافاصله جنگی چریکی را علیه ارتش اتیوپی آغاز کرد. یکی از دستیاران قدیمی شیخشریف نیز سازمان تروریستی حزبالاسلام را بنیان گذاشت؛ سازمانی که بهطور کلی همپیمان الشباب است، هر چند گاهی برخوردهایی بین آنها رخ میدهد. در آن زمان شیخ شریف خود به کنیا گریخت.
اتحاد شکننده
در سال2008 و در پایان مذاکرات فشردهای که توسط سازمان ملل برگزار شد، ارتش اتیوپی خاک سومالی را ترک کرد و در موگادیشو دولت انتقالی ضعیفی با حمایت صلحبانان اتحادیه آفریقا، قدرت را در دست گرفت. هرچند ابتدای سال2009 بود که دولت انتقالی مجبور شد با قبایل و اسلامگراهای تحت رهبری شیخ شریف، اتحاد شکنندهای را تشکیل دهد.
اگر چه در حال حاضر 9هزار نیروی نظامی تحت امر رئیسجمهوری قرار دارند، اما بسیاری از آنها هر روز از پادگانها فرار میکنند، چرا که واحدهای تحت امر شیخ شریف، افسر ارشد ندارند، پادگان به تعداد لازم ندارند و از همه مهمتر حقوقی به نیروهای تحت امر خود نمیپردازند. برخی از این سربازان فراری سلاح خود را میفروشند و برخی دیگر طی درگیریهای قبیلهای مقابل یکدیگر قرار میگیرند.
در بن بست سیاست در موگادیشو، کسی نمیتواند به پیروزی برسد و تنها این خونریزی است که ادامه مییابد. پزشکان و افسران نظامی برآورد میکنند که هر ماه هزار نفر در درگیریهای موگادیشو کشته میشوند. بیشتر قربانیان، غیرنظامیاند؛ از جمله افراد مسن، زنان و کودکانی که در ویرانههای پایتخت به دام شبهنظامیان میافتند یا در نتیجه فرود گلولههای خمپاره از پای درمیآیند.
دارفور در مقایسه با موگادیشو، بهشت است
بازدید از بیمارستان مادینا در موگادیشو نشان میدهد که بنبست سیاسی در سومالی چه تبعات هولناکی داشته است. بیمارستان در واقع تنها مکان بیطرف در موگادیشو است. پزشکان این بیمارستان میگویند که دارفور در مقایسه با اینجا بهشت است. آنها میگویند: موضوع دارفور [برای جامعه جهانی] جدید است و موضوع ما قدیمی. اینجا هم بچهها به راحتی میمیرند و کسی آنان را نمیبیند.
نسل جوان سومالی تماما در طول جنگ داخلی رشد کرده و نسلهای آینده نیز نمیتوانند جنگ را از ذهن خود خارج کنند.
حسن یکی از پزشکان این بیمارستان میگوید، پس از وقوع هر درگیری بزرگی میتوان تا 300نفر را در بیمارستان پذیرش کرد.
راههای متعدد مردن در موگادیشو
در هر نقطه موگادیشو میتوان سراغ مرگ را گرفت. مرگ میتواند با انفجار یک گاری به سراغ شما بیاید یا با صفیر گلوله خمپارهای که از آسمان آبی فرود میآید یا صدای خشک و خفه گلوله یک تک تیر انداز؛ صدایی که فرد قربانی هیچگاه آن را نمیشنود. گاهی اوقات مرگ به سراغ پزشکان جوان میآید؛ هنگامی که مردی که به بدن خود تیانتی بسته، با پوشش زنانه به آنها نزدیک میشود. این، مرگ با برند القاعده در سومالی است. هر چند الشباب نیز مرگ آفرینی خاص خود را دارد؛ به شکل نوجوانی ریزجثه که با استیصال به مسلسل خودکار خود چسبیده؛ مسلسلی که از هیکل خود او بزرگتر است؛ نوجوانی مانند شریفعبدالله 12ساله که در میان جنگجویان الشباب، نیرویی کهنهکار محسوب میشود.
او چند هفته پیش به همراه پسر بچه دیگری از جمع شبه نظامیان الشباب گریخت و شبها در ساختمانی مقابل ویلای سومالی میخوابد؛ ساختمانی که انبار سلاح نیروهای حافظ صلح اتحادیه آفریقاست. ساختمان هر چند دقیقه، در پی انفجارهای متعدد میلرزد. یکی از نوجوانان فراری ساکن این ساختمان، مبتلا به مالاریاست و سایرین از ترس و اضطراب مزمن رنج میبرند.
بر خلاف آنچه ممکن است تصور شود، نظامیان تحت امر شیخ شریف با هدف تبلیغات به این کودکان فراری پناه ندادهاند. آنان با این فراریها به شکل بدی برخورد میکنند و کاری کردهاند که برای به دست آوردن غذا گدایی کنند.
در میان این نوجوانان، افرادی دیده میشوند که ربوده شدهاند، به آنان گرسنگی داده شده است، مورد تجاوز قرار گرفتهاند و اینک هیچ زبانی را جز زبان شلیک سلاحهایشان نمیفهمند.برخی از آنان مورد شکنجه و قطع عضو توسط شبه نظامیها قرار گرفتهاند و دیگر از هیچچیز حتی از مرگ هم نمیهراسند. اسماعیل که یک دست و یک پایش توسط شبه نظامیان با چاقوی ارهای بریده شده است، میگوید: دیگر از چیزی نمیترسم. تنها کاری که میتوانند بکنند، این است که مرا با گلوله بزنند. اما این هم دیگر برایم مهم نیست.
مختار آیناشه روی بالکن ویلای سومالی ایستاده و به چشماندازی در حاشیه اقیانوس هند خیره شده است. او نباید بیش از این آنجا بایستد، چون ممکن است هدف گلوله یک تک تیرانداز قرار گیرد. آیناشه قاعدتا باید بترسد اما اقامت طولانی در اینجا شاید ترس را در او هم کشته است.
اشپیگل