خبری که در روز 25ماه می گذشته منتشر شد، در نگاه نخست، از یک پیروزی عادی در جنگ علیه تروریستها حکایت میکرد. بر اساس این خبر، طی یک حمله هوایی، گروهی از افراد مظنون به عضویت در القاعده در صحرایی دورافتاده در استان معاریب، زادگاه ملکه سبا در یمن، هدف قرار گرفتند.
هرچند بعداً مشخص شد که در این حمله، نماینده دولت که از چهرههای مورد احترام قبایل منطقه بوده، نیز کشته شده است. به گفته مقامات یمنی، وی برای مذاکره با اعضای القاعده و ترغیب آنها به کنار گذاشتن سلاحهایشان، به محل مورد حمله میرود که کشته میشود. علی عبدالله صالح، رئیس جمهوری یمن مسئولیت مرگ وی را پذیرفت و دیه او را به قبایل
آزرده خاطر منطقه پرداخت.این در حالی بود که حمله هوایی مذکور، توسط نیروی هوایی فرسوده یمن که شامل هواپیماهای کهنه دوران شوروی است، صورت نگرفته بود. این حمله در واقع ماموریتی مخفی بود که توسط ارتش ایالات متحده صورت میگرفت و در واقع، چهارمین حمله هوایی از این دست بود که توسط هواپیماهای آمریکایی علیه القاعده در کوهستانها و بیابانهای دورافتاده یمن انجام میشد.
حمله هوایی ماه می، در واقع نمونهای است از عملیاتهای «جنگ در سایه» دولت اوباما علیه القاعده و متحدانش. این جنگ در سایه که نامی جدید است برای سیاست جنگ افروزی آمریکا در جهان،کشورها و مناطق متعددی را- از بیابانهای شمال آفریقا گرفته تا کوهستانهای پاکستان و تا جمهوریهای آشوبزده آسیای میانه- دربرمیگیرد. آمریکا با افزایش قابل ملاحظه عملیاتهای نظامی و اطلاعاتی خود در این کشورها و مناطق، با بهرهگیری از هواپیماهای بدونسرنشین و تیمهای کماندویی، به تعقیب و شکار به اصطلاح مظنونان میپردازد، برای شناسایی و به دام انداختن تروریستها، از پیمانکاران اطلاعاتی بهره میگیرد و ماموران مخفی محلی را مورد آموزش قرار میدهد.
کاخ سفید به برنامه حملات پرندههای بدونسرنشین سازمان مرکزی اطلاعاتCIA در پاکستان شدت بخشیده، حمله به عوامل القاعده را در سومالی تایید و فرمان انجام عملیاتهای پنهان را از کنیا، صادر کرده است. دولت اوباما همچنین با کمک متحدان اروپایی آمریکا، برای متلاشی کردن گروههای تروریست در شمال آفریقا تلاش میکند که از جمله این موارد همکاری، حمله اخیر هواپیماهای فرانسه به نقطهای در الجزایر بوده است. پنتاگون نیز شبکهای را از پیمانکاران خصوصی برای جمعآوری اطلاعاتی از قبیل مخفیگاههای نظامی القاعده در پاکستان و محل اختفای یک نظامی آمریکایی که اسیر طالبان است، به راه انداخته است.
اگرچه جنگ پنهان آمریکا در دوران حکومت بوش آغاز شد اما در دوره حکومت اوباما گسترش یافت، این در حالی است که نام اوباما به عنوان یک دولتمرد، هنگامی بر سر زبانها افتاد که وی در دوره سناتوری خود، با اشغال عراق مخالفت کرد اما حالا معلوم شده که همه آن مخالفتها فقط ژست انتخاباتی بوده است.تقریبا هیچ یک از اقدامات تهاجمی جدید دولت آمریکا، به طور رسمی و توسط مقامات دولتی مورد اشاره و تایید قرار نگرفته است؛ به عنوان مثال، برخلاف موضوع تجمع و آرایش نیروهای آمریکایی در افغانستان، که ماهها سوژه بحثهای داغ در واشنگتن بود، اقدامات نظامی ایالات متحده در یمن، بدون جلب توجه از دسامبر سال گذشته(آذرماه سال گذشته) آغاز شده و هیچگاه مورد تایید رسمی دولت قرار نگرفته است.
مقامات دولت اوباما از فواید و مزایای «کشاندن جنگ آمریکا علیه القاعده و سایر شبهنظامیان افراطی به سایه» سخن میگویند. آنان میگویند ماجراهای عراق و افغانستان، دولتمردان و رایدهندگان آمریکایی را، به خصوص نسبت به هزینههای گیجکننده و کمرشکن جنگهای بزرگ- جنگهایی که مستلزم سرنگون کردن دولتها و اشغال کشورها به مدت چند سال است- هشیار کرده است.
به گفته جان برنان، مشاور ارشد اوباما در زمینه مقابله با تروریسم، آمریکا اینک به جای «چکش» از «چاقوی جراحی» استفاده میکند. برنان، از معماران استراتژی جدید کاخ سفید، طی یک سخنرانی در ماه می، ضمن صحبت درباره عملیات طولانی علیه القاعده و شرکای تندروی آنکه نسلها به طول خواهد انجامید، از این اصطلاحات استفاده کرد.
با این حال چنین جنگهایی مخاطرات بسیاری نیز دارد؛ از جمله امکان روی دادن عملیاتهایی که تبعات آنها به موج آمریکاستیزی در منطقه دامن میزند، محو شدن خطوط بین نظامیان با جاسوسها و ماموران اطلاعاتی که موجب میشود نظامیان در صورت اسارت از مفاد کنوانسیون ژنو محروم شوند، تضعیف سیستم نظارتی کنگره که برای جلوگیری از سوءاستفادههای احتمالی ماموران و عوامل اطلاعاتی آمریکا در نظر گرفته شده و نیز اتکا به رهبران خودکامه خارجی و وابستگان آنها.
به عنوان مثال، حمله ماه می در یمن موجب واکنش انتقامجویانه و حمله متقابل قبایل به یک خط لوله نفت شد و در مجموع تبلیغ بسیار موثری برای القاعده در شبه جزیره عربستان بود. این ماجرا، حتی خشم و سرخوردگی علی عبدالله صالح، رئیس جمهوری یمن را در محافل غیر رسمی از مرگ جبیرالشعباوی، نماینده مورد احترام دولت در پیداشت و وی تلاش کرد مانع از واکنشهای تلافیجویانه علیه آمریکا شود.
خواستههای کاخسفید موجب دگرگونی سریع سازمانCIA به یک سازمان شبهنظامی- علاوه بر کارکرد آن به عنوان یک آژانس جاسوسی- شده است و برخی منتقدان از این نگرانند که این دگردیسی در سازمانCIA ، موجب پایین آمدن آستانه تحمل افکار عمومی بینالمللی در برابر عملیاتهای نظامی در آینده شود. سازمانCIA برنامه حملات پرندههای بدونسرنشین خود را در کوهستانهای پاکستان علیه رهبران القاعده گسترش داده و اینک به شکل هدفمند و منظمی، مراکز تجمع و کاروانهای پشتیبانی مظنونان دشمن را نابود میکند؛ به همان سیاقی که ارتش آمریکا تلاش میکند نیروی دشمن را از حرکت بیندازد.
از آن سو، پنتاگون نیز به نوبه خود در حال تبدیل شدن به یک نهاد اطلاعاتی مشابهCIA در سراسر خاورمیانه و سایر نقاط است و نیروهای ویژه آن مبادرت به عملیاتهای جاسوسی- که پیش از این در حیطه وظایف سازمان های اطلاعاتی غیرنظامی بوده است- میکنند. جالب است که عملیاتهای ویژه پنتاگون به شکلی غیرشفاف انجام میشود و حتی کمتر تحت نظارت کنگره که بر عملیاتهای پنهانCIA اعمال میشود، قرار میگیرد.
در حالی که عملیاتهای ضد تروریسم ایالات متحده به مناطقی ورایمناطق جنگی گسترش مییابد- نقاطی که در آنها حساسیت نسبت به حضور نظامیان [آمریکایی] وجود دارد- پیمانکاران خصوصی نقش مهمی در اجرای عملیاتها مییابند. این موضوع نیز موجب ابراز نگرانی از این بابت شده است که آمریکا بخشی از مهمترین ماموریتهای خود را بعضا به یک ارتش خصوصی غیرمسئول واگذارده است.
برخی کارشناسان امور امنیتی، این شرایط را با دوران جنگ سرد مقایسه میکنند؛ هنگامی که ایالات متحده به شکلی جدی در جنگی نیابتی با اتحاد شوروی، درگیر عملیاتهای مخفی بود.
برخی بازیگران محوری آن روزها، اینک با برعهده گرفتن نقشهای مکمل در این جنگ در سایه، به صحنه بازگشتهاند، از جمله مایکل ویکرز- از دستاندرکاران برنامه کمکهای مالی و تسلیحاتی آمریکا به مجاهدین افغانستان در دهههای 1980 و 1990که در کتاب و فیلم سینمایی «جنگ چارلی ویلسن» به او اشاره میشود -که اینک در پنتاگون وظیفه نظارت بر نیروهای عملیات ویژه را در سراسر جهان بر عهده گرفته است. دواین کلاریج، مامور سابقCIA نیز که زمانی عملیاتهای این سازمان را در آمریکای مرکزی هدایت میکرد امسال هدایت یک ماموریت جاسوسی خصوصی را با سرمایهگذاری پنتاگون در پاکستان بر عهده گرفته است.
کاخسفید در زمینه پیگیری استراتژی جدید خود، از یک موقعیت سیاسی منحصر به فرد بهره میبرد. در حالی که جمهوریخواهان کنگره مایل نیستند اوباما مستقیما به جنگ تروریستهای تهاجمی برود، دمکراتها نیز از هر فرصتی برای فاصله گرفتن از جنگ طولانی و پرهزینهای که بوش به راه انداخت، استفاده میکنند.
آزمایشگاه پنهان جهان
یمن اکنون یکی از جبهههای اصلی جنگ پنهان آمریکا و شاید محلی برای آزمودن این جنگهاست. مقامات دولت نسبت به افزایش توان اعضای القاعده در یمن هشدار میدهند و در این زمینه به ارتباط یک جوان نیجریهای که در دسامبر گذشته قصد منفجر کردن یک هواپیمای مسافربری را داشت، با القاعده یمن اشاره میکنند. برخی مقامات آمریکایی بر این باورند که شبهنظامیان یمنی در حال حاضر خطرناکتر از رهبری القاعده در پاکستان هستند.
این مقامات میگویند از تصمیم جدید دولت یمن برای مبارزه با القاعده بهره بردهاند و حملات هوایی آمریکا در یمن با تایید رهبران این کشور صورت گرفته است. به گفته مقامات دولت آمریکا، این حملات منجر به مرگ چندین شبهنظامی افراطی شده که مظنون به برنامهریزی برای حملات تروریستی در آینده بودهاند. طی یک سال اخیر، پنتاگون و CIA در خفا تعداد ماموران خود را در سفارت آمریکا در صنعا، پایتخت یمن، افزایش دادهاند. آداماسمیت، نماینده دمکرات مجلس نمایندگان که در دو کمیته اطلاعات و نیروهای مسلح کنگره حضور دارد، در اینباره میگوید: «هدف ما انجام عملیاتهایی در مقیاس کوچک و ترجیحا توسط نیروهای محلی است».وی با اشاره به القاعده میگوید: «برای نخستین بار در تاریخ آمریکا، یک سازمان(و نه یک کشور) جنگی را علیه ما آغاز کرده است و ما با استفاده از همین شیوه، از قدرت ایالات متحده برای پاسخ دادن به این جنگ پنهان بهره میبریم». البته این بهانهای برای مداخلههای نظامی آمریکا در جهان فراهم کرده است.