روزی چند بار از عرض خیابان رد میشوید؟ برای عبور از عرض خیابان یک سوال شاید پیش پا افتاده، اما بسیار مهم این است که سرعت اتومبیلها را درست تخمین بزنید و در زمان مناسب از خیابان عبور کنید. برای تخمین سرعت اتومبیلها به درک سه بعدی محیط نیاز دارید. پژوهشگران انگلیسی میگویند بزرگسالان در چنین شرایطی اغلب تخمین درستی میزنند و درک صحیحی از سرعت اتومبیلهایی دارند که به آنها نزدیک میشوند. اما کودکان خیر!
در نتیجه جای تعجب ندارد که بچهها یکباره وسط خیابان میپرند و زمانی که درک میکنند اتومبیلها سریعتر از آنچه آنها تصور کردند نزدیک میشوند، وحشتزده به پیش یا پس میدوند.
به گزارش دویچهوله، پژوهشگران دانشگاه لندن میگویند کودکان برای درک ابعاد و فاصلهها به زمان نیاز دارند. این زمان شامل تجربهای است که برای رد شدن از خیابان لازم است. البته تمرین رد شدن از خیابان برای کودکان کافی نیست. مغز کودکان برای تحلیل و درک عمق یک فضا از طریق اطلاعات تصویری دریافت شده، به زمان نیاز دارد.
درک و تحلیل تصاویر سه بعدی توسط دو چشم
برای درک یک تصویر، اطلاعاتی که دید یک چشم به مغز مخابره میکند کافی است. به عنوان مثال برای درک طولانی بودن تصویر یک راهرو، دید یک چشم کافی است. وقتی به چنین تصویری نگاه میکنید ارتفاع دیوارهای دو سوی راهرو در امتداد طول راهرو کم میشود و عرض آن راهرو نیز رفته رفته کوچک و کوچکتر میشود. چنین تصویری طول راهرو را نمایش میدهد. اما برای درک دنیای حقیقی و سه بعدی اطرافمان به دید هر دو چشم نیاز داریم.
تصاویری که از چشمها به مغز مخابره میشود، ابعاد یک صحنه را مشخص میکند. پژوهشگران میگویند کودکان برای درک این ابعاد به زمان بیشتری نیاز دارند. این پژوهشگران به عنوان مثال، هنگام معاینه چشمی کودکان از آنها خواستهاند که به تصاویر سطوح شیبدار دقت کنند و تشخیص دهند شیب کدام تصویر کمتر است. به عقیده آنها کودکان و بزرگسالان از دو دیدگاه متفاوت به تصاویر نگاه میکنند.
افزایش تجربه و چشمپوشی از جزئیات
در حالی که بزرگسالان به جزئیات توجه کمتری میکنند و موقعیت را ناخودآگاه با سرعت تخمین میزنند، کودکان به تصاویری که شاید برای نخستین بار دیدند خیره میشوند و سعی میکنند به دنیای ناشناخته اطرافشان مسلط شوند. با گذشت زمان درک دیداری بیشتر میشود و کودکان به فضای بیشتری تسلط پیدا میکنند.
اما نکته جالب توجه اینجاست که با رشد درک دیداری و افزایش تجربه، تجزیه و تحلیل بسیاری از اطلاعات تصویری به صورت مجزا سخت میشود. به عنوان مثال کودکان با دقت بیشتری نگاه میکنند و اغلب برای جزئیات پاسخ دقیقتری پیدا میکنند، اما بزرگسالان چنین جزئیاتی را نمیبینند و با تحلیل مجموع اطلاعات دریافتی، پاسخی تقریبی میدهند.