حالا که تقویم ما را به یاد این دو نامدار شعر فارسی انداخته، بد ندیدیم با نوجوانان دربارۀ این دو شاعر خاص و نیز شعر کلاسیک بهطور کلی صحبت کنیم و ببینیم میانهشان با شعر کهن چگونه است.
آی امان از مشغله
رومینا، 13 ساله عاشق بازیهای رایانهای است و بیشتر وقتش را صرف این بازیها میکند. وقتی از او میپرسم چهقدر شعرهای کلاسیک شاعران فارسی را مطالعه میکند، میگوید: «زیاد نه، چون خیلی علاقه ندارم.»
«نه» دوم رومینا را در پاسخ به این سؤال میشنوم:« در خانهتان دیوان شاعرانی مثل مولوی یا حافظ را دارید؟» بنابراین از پدرش که در کنار او ایستاده، میپرسم: چرا شعرهای این شاعران بزرگ را نمیخوانید؟ میگوید: «بهخاطر گرفتاریها و مشغلۀ کاری!»
این هم جوابی است، اما نه خیلی قانعکننده! درست که میتوانیم برای پرکردن وقتهای خالی نیز شعر بخوانیم، اما شاید دلیلهای بیشتری برای سراغگرفتن از شعر کلاسیک وجود داشته باشد.
یکی از هزار دلیل
«بعضی از آدمها برای رسیدن به آرامش شعر میخوانند. فکر میکنم دلیلش وزن و آهنگ شعر باشد که به آدم احساس خوبی میدهد. خود من شعر کلاسیک را بیشتر از شعر نو دوست دارم. البته شعر نو هم وزن دارد؛ اما من شعر کهن را ترجیح میدهم.»
اینها حرفهای سامان 16 ساله است که تنها به یکی از فایدههای مطالعۀ شعر کلاسیک اشاره میکند. از او میپرسم:
خودت بیشتر شعر کدام شاعر کهن را خواندهای؟
کتابی که معمولاً به سراغش میروم و هر دفعه بخشهایی از آن را میخوانم، شاهنامۀ فردوسی است.
شاعرش را هم میشناسی؟
بله، فردوسی.
همیشه همینقدر به اسم شاعر کتاب دقت میکنی؟
نه، خیلی به اسم شاعرها دقت نمیکنم؛ مگر آنهایی که معروفاند.
بالأخره معروفها هم روزی گمنام بودهاند!
درست است، ولی فکر کنم عادت کردهام دیگر.
ممکن است بعضیها هم بگویند: من عادت کردهام شعر کلاسیک نخوانم. فکر نمیکنی آدم باید عادتهای غلطش را تبدیل به عادتهای درست کند؟
درست میگویید، از این به بعد حواسم را جمع میکنم که اسم شاعرها را هم در نظر داشته باشم.
خب حالا یک بیت از مولوی برایمان میخوانی؟
بشنو از نی چون حکایت میکند- از جداییها شکایت میکند.
و یک بیت هم از حافظ؟
اَلا یا اَیُّها الساقی اَدِر کاْساً وَ ناوِلها- که عشق آسان نمود اول، ولی افتاد مشکلها.
معنی این بیتی را که خواندی، میدانی؟
تا حدودی، اما معنی دقیقش را نه.
خب اگر شما جای سامان باشید، اینجور وقتها چهکار میکنید؟
شناسنامۀ شعری
هایبرت، 17 ساله همراه مادرش در حال رفتن به جایی است و دیرشان هم شده؛ بنابراین همانطور که با آنها همقدم میشوم، سؤالهایم را یکییکی میپرسم:
* چهقدر اهل مطالعۀ شعر کلاسیک هستی؟
تا حدودی دیوان شاعرهای مختلف را میخوانم.
* میتوانی اسم چند شاعر کهن را بگویی؟
سعدی، فردوسی و مولوی.
* بهنظرت چرا باید شاعران کهن را بشناسیم و شعرهایشان را بخوانیم؟
فکر میکنم از این راه میتوانیم با زندگی و فرهنگ خودمان بهتر آشنا شویم.
یکلحظه هوس میکنم اطلاعات خود او را در این زمینه محک بزنم. پس میپرسم:
«میدانی مولوی در کجا دفن شده؟
در قونیه.
* و این شاعر متعلق به کدام سرزمین است؟
با در نظر گرفتن مرزهای آن زمان، باید جزو ایران قدیم باشد.
* و در نهایت، این شاعر را جزو نامداران کدام کشور میدانی؟
ایران.
وقتی با هایبرت دربارۀ ادعای ترکیه مبنی بر تعلق مولوی به این کشور صحبت میکنم، معلوم میشود که از این ماجرا خبر دارد و خبرهایش را در اینترنت دنبال کرده است. حتماً شما هم قبول دارید که با اطلاعاتی که دارد، خواهد توانست در صحبت با یک نوجوان خارجی بهخوبی از فرهنگ ایران دفاع کند.
شعر کهن بر پارچه
نمیدانم شما هم این لباسها را دیدهاید یا نه؟ تیشرتها و مانتوهایی که رویشان شعر شاعرانی مثل حافظ و مولوی با خط خوش چاپ شده. امیرحسین 13 ساله این لباسها را ندیده، ولی وقتی دربارهشان برایش توضیح میدهم، احساس میکنم خیلی از آنها خوشش نیامده؛ بنابراین میپرسم: حاضری یکی از این تیشرتها را بپوشی؟
- نه، فکر نکنم خوشم بیاید.
به پیراهن خودش که چند کلمۀ انگلیسی بر آن چاپ شده، نگاه میکنم و میپرسم:
* ولی شعرها خوشنویسی شده و به لباس شکل چشمنوازی داده!
- باز هم فکر نمیکنم بپوشمش.
* اصلاً بگو چهکار باید بکنند تا تو پیراهنی را تنت کنی که شعر حافظ رویش نوشته شده باشد؟
- اگر شعر به انگلیسی نوشته شده باشد، حاضرم بپوشم!
نخی از شعر تا فکر
«وای، این چه حرفی است؟! خیلی هم قشنگ است و آدم باید از خدایش باشد!»
این عکسالعمل ستاره 16 ساله بعد از شنیدن ماجرای صحبت من و امیرحسین است.
او که قبلاً بیشتر به تاریخ علاقه داشته و کتابهای این حوزه را مطالعه میکرده، بعد از انتخاب رشته علوم انسانی، متوجه اهمیت شعر شده و با آن اخت شده است. حالا یکی از موضوعهای موردعلاقهاش شعر کلاسیک است و بنابراین طبیعی است که بعد از شنیدن حرفهای امیرحسین بگوید:
«کسی که این حرف را میزند، باید برود شعرهای حافظ یا مولوی را بخواند تا اصلاً ببیند که اینها چه کسانی بوده و چه گفتهاند. از نظر من هرکس که با شعرهای این شاعران آشنایی نداشته باشد، از نظر فرهنگی و فکری ضعیف است.»
* خود تو چهقدر شعرهای شاعران کهن را میخوانی؟
- البته من بیشتر به مطالعۀ شعر شاعران نو مثل سهراب و فروغ علاقه دارم، اما شعرهای حافظ را زیاد میخوانم و در خانه بوستان سعدی را هم دارم که مطالعهاش میکنم.
هر کاری آدابی دارد
محمد احسانی مقدم، 16 ساله، پارسال به شیراز رفته و از آرامگاه حافظ و سعدی بازدید کرده است. او سنگ قبر این دو شاعر بزرگ را با این جمله توصیف میکند: «هرکس رسیده بود، یک یادگاری نوشته بود رویش!»
* کسانی که این کار را میکنند، چه انگیزهای میتوانند داشته باشد؟
نمیدانم؛ احتمالاً میخواهند بگویند ما یک روز آمدهایم اینجا.
* نظر خودت دربارۀ این کار چیست؟
- بهنظرم کار زشتی است و با این رفتار به آرامگاه شاعران بزرگ صدمه زده میشود و آثار باستانی کشورمان از بین میروند.
بازدید از آرامگاه یک شاعر بزرگ مثل رفتن به هر جای دیگر، آداب خاص خودش را دارد. کسی با لباس راحتی در مهمانی رسمی حاضر نمیشود و مجلس ختم، جای خوبی برای شوخیکردن و قهقهه زدن نیست. اما انگار بعضیها فراموش میکنند که حضور بر مزار یک شاعر بزرگ با رفتن به پیکنیک تفاوت دارد!
از طرف دیگر، همانطور که قبل از سفر، تجهیزات ویژه تدارک میبینیم و خود را آماده میکنیم، خوب است در این موارد نیز مقدمات لازم را فراهم کنیم. خواندن خلاصۀ زندگینامه و چند شعر کمترین کاری است که میتوانیم بکنیم و البته وقت زیادی هم از ما نمیگیرد؛ حتی شاید کمتر از بستن یک چمدان!