این فصل با ورود هواپیمای غول پیکر جمبوجت عراقی حامل امام(ره) و کاروان همراهان 4 نفرهاش و با 2 ساعت تاخیر در ساعت 20 و 14 دقیقه به وقت محلی و 16 و 50 دقیقه به وقت تهران در روز جمعه 14 مهر ماه 1357 در فرودگاه اورلی پاریس کلید خورد.
پس از قیام خونین 17 شهریور 1357 حکومت پهلوی دریافت که پیوند امام(ره) و امت ناگسستنی بوده و دولتهای نظامی نمیتوانند گسستی در آن ایجاد کنند. از اینرو مشی سرکوبگرانه خود را به روی آوردن به فعالیتهای سیاسی تغییر داد. این فعالیتهای سیاسی جدایی مردم و امام(ره) را دنبال میکرد. البته این تمام تلاش رژیم نبود. محاصره منزل امام(ره) در نجف و کنترل رفتوآمدها به منزل ایشان به زعم رژیم پهلوی میتوانست ارتباط امام(ره) با امت را قطع کند تا از این رهرو بتوانند امامخمینی(ره) را از جریان رویدادهای کشور دور کنند.
پس از ناکامی از این اقدامات، عراق با امامخمینی(ره) در پیامی تحکمآمیز اتمام حجت میکند. این اقدام عراق که زیر فشار متراکم ایران صورت میگیرد زیر سایههای امضای قرارداد 1375 الجزایر قرار میگیرد. دولت عراق در پیامی به امام(ره) اعلام میکند که حضرتعالی چون گذشته میتوانید در عراق به زندگی عادی خود ادامه دهید، ولی از کارهای سیاسی که باعث تیرگی روابط ما با ایران میشود، خودداری کنید. درصورت کارهای سیاسی باید عراق را ترک کنید.
رئیس سازمان اطلاعات و امنیت عراق هم در دیدار با امام(ره) سعی میکند تا این مسئله را وجهالمصالحه روابط آسیب دیده بغداد و تهران کند، اما امامخمینی(ره) در ملاقات با سعدون شاکر تأکید کردند که هر کجا بروم، اگر این فرشم را پهن کنم، همان جا منزل من است. من از آن روحانیونی نیستم که به خاطر علاقه به زیارت دست از کار مبارزه بکشم و اگر بنا شود از مردم ایران جدا بشوم، دقیقهای اینجا نخواهم ماند.
امام(ره) پس از این تصمیم میگیرد به کویت نقل مکان کند تا بعد از آن کشور، به یکی دیگر از کشورهای اسلامی بروند که این امر با کارشکنی دولت کویت محقق نمیشود و پس از اقامت در بصره به پاریس میروند. اقدام دولت کویت در اجازه ورود ندادن به امام(ره) در حالی صورت میگیرد که امیر کویت با اطلاع از قضیه، شخصا دستور جلوگیری از ورود ایشان را به کویت صادر کرده است. اگر چه بعدها معلوم شد که حکومت پهلوی با رایزنی گسترده تلاش داشته امام(ره) از جغرافیای نفوذ کشور دور باشد و ارتباط ایشان با مردم قطع شود.
چنانکه سفیر انگلیس در تهران در دیداری به قره باغی گفته بود که بهطوری که ملاحظه کردید وقتی آیتالله خمینی خواست از عراق به کشور کویت برود، چون کشور کویت از کشورهای دوست نزدیک انگلستان است، برای اینکه آیتاللهخمینی در همسایگی ایران نتواند علیه دولت ایران تحرکات بکند از دولت دوستمان کویت خواستیم که اجازه ورود به آیتالله خمینی را ندهد.
پس از این اتفاق، امام(ره) با نظر فرزندشان، آیتالله سید احمد تصمیم به هجرت به فرانسه گرفتند.
البته در آن زمان بحث بر سر آمدن امام(ره) به کشور هم مطرح بود؛ مسئلهای که باعث هراس رژیم پهلوی شده بود. چنانچه پارسونز، سفیر وقت انگلیس در ایران در خاطرات خود میگوید که شریف امامی بهعنوان نخستوزیر دولت آشتی ملی همواره از این بیم داشت که اگر آیتالله خمینی ناگهان به سمت ایران بیاید ما دو مشکل خواهیم داشت؛ اگر جلوی او گرفته نشود و آزادانه فعالیت کند در اندک زمانی رژیم را سرنگون میکند و اگر جلوی او گرفته شود و حتی او دستگیر شود در این صورت جنگ داخلی در ایران رخ خواهد داد.
این سردرگمی حکومت باعث شد تا در تصمیمی شتابزده، به زعم خود، امام(ره) را هر چه بیشتر از مردم جدا کنند. برای جداسازی امام(ره) از امت، ابتدا رژیم با هماهنگی دولت عراق تصمیم به حصر منزل امام(ره) گرفت، اما با واکنشها و اعتراضهای مردمی به این اقدام در روز 10 مهرماه رژیم عراق دست از محاصره منزل امام(ره) کشید. پس از این رویداد تهران و بغداد دریافتند که با این اقدامات نمیتوانند امام(ره) را از امت جدا کنند.
پیش از این نیز ساواک با توجه به اقدامات و فعالیتهای امام(ره) علیه شاه، از طریق اداره هشتم خود گزارش داد که باید تلاش شود رابطه مردم با امام(ره) قطع شود. ساواک پیشنهاد کرده بود که باید زوار ایرانی به آیتالله خمینی وجوهات شرعی ندهند و در هنگام بازگشت بیانیهها و اعلامیههای ایشان نیز به ایران انتقال داده نشود و تا حد ممکن از این امر جلوگیری به عمل آید. طبق این گزارشات، نخستوزیر وقت نیز به این نتیجه رسید که باید امام(ره) را از عمق جغرافیای مرزی کشور دور کرد.
جعفر شریف امامی بر این باور بود که باعث و عامل اصلی تظاهرات و درگیریها در ایران امام(ره) است و درصورتی که ایشان از عراق خارج شود اتفاقات و تظاهرات در ایران کمتر خواهد بود، چرا که ایشان دیگر توان تماس با ایرانیان را نخواهد داشت. این مسئله در حالی بود که پیش از این نیز شاه نمیتوانست امام(ره) را تحمل کند. سیاست «چهلمها» به راهبردی انقلابی بدل شده بود که همواره سایههای تظاهرات و اعتصاب را بر سر رژیم میگستراند. لذا رژیم سعی کرد با تمهیدات فراوان برنامه محدویت فعالیت امام(ره) در عراق را در دستور کار خود قرار دهد. از اینرو 27 شهریور ماه سفیر ایران در عراق با صدام حسین ملاقات کرد و از دولت عراق خواست بهطور جدی از فعالیتهای امامخمینی(ره) جلوگیری کند. با به نتیجه نرسیدن محدودیت امام(ره) سرانجام در دیدار وزرای خارجه ایران وعراق در نیویورک، تصمیم به اخراج امامخمینی(ره) از عراق گرفته شد.
امام(ره) 15 مهرماه طی پیامی از فرانسه به ملت ایران این مسئله را تأیید کردند و در باب دلایل هجرتشان گفتند که مقامات عراقی به من هشدار دادند که بهدلیل روابطی که با رژیم دارند، نمیتوانند فعالیتهای مرا تحمل کنند. من به آنها پاسخ دادم که اگر شما مسئولیتهایی نسبت به حکومت ایران داشته باشید من هم در برابر اسلام و ملت ایران مسئولم و باید به وظیفه الهی و معنوی خود عمل کنم.
پس از ورود امام(ره) به پاریس چند نفر از دانشجویان و هواداران انقلاب از کاروان انقلابیون مهاجر استقبال کردند و ایشان را به آپارتمانی راهنمایی کردند. اما ساعاتی از شب نگذشته بود که نماینده کاخ الیزه زنگ آپارتمان را به صدا درآورد و خود را معرفی کرد. وی نزد امام(ره) آمد و پیام رئیسجمهوری را به این شرح به ایشان ابلاغ کرد که حق ندارید کوچکترین کاری انجام دهید.
این سخن برای کسانی که میپنداشتند فرانسه کشور آزادی است تعجببرانگیز بود. مایههای این تعجب سبب شد تا امام(ره) چنین پاسخ دادند که ما فکر میکردیم اینجا مثل عراق نیست. من هر جا بروم حرفم را میزنم. من از فرودگاهی به فرودگاه دیگر و از شهری به شهر دیگر سفر میکنم تا به دنیا اعلام کنم که تمام ظالمان دنیا دستشان را در دست یکدیگر گذاشتهاند تا مردم جهان صدای ما مظلومان را نشنوند؛ ولی من صدای مردم دلیر ایران را به دنیا خواهم رساند. من به دنیا خواهم گفت که در ایران چه میگذرد.
تعهد امام(ره) به رساندن پیام انقلاب به گوش جهانیان باعث شد تا ایشان روز بعد پیامی خطاب به ملت ایران صادر کنند. امامخمینی(ره) در این پیام چرایی و چیستی هجرتشان را تکلیفی الهی میداند و فلسفه آن را چنین بیان میکند: اکنون که من به ناچار باید ترک جوار امیرالمؤمنین(ع) را نمایم و در کشورهای اسلامی دست خود را برای خدمت به شما ملت محروم که مورد هجوم همه جانبه اجانب و وابستگان به آنان هستید، باز نمیبینم و از ورود به کویت با داشتن اجازه، ممانعت کردهاند، به سوی فرانسه پرواز میکنم. پیش من مکان معینی مطرح نیست؛ عمل به تکلیف الهی مطرح است. مصالح عالیه اسلام و مسلمین مطرح است. ما و شما امروز که نهضت اسلامی به مرتبه حساسی رسیده است، مسئول هستیم. اسلام از ما انتظار دارد. شما مردان و زنان تاریخ باید پایداری در راه کوبیدن ستمکاران و دفاع از حق را به جهانیان و نسلهای آینده ثابت کنید. با این همه امام(ره) پس از 2 روز اقامت در پاریس، بهعلت محدودیتهای شدید دولت فرانسه در مراسمها و اجتماعات ترجیح دادند به مکانی در حومه شهر پاریس به نام نوفل لوشاتو نقل مکان کنند.
محدودیتهای فرانسه با توجه به شناختی که از امام(ره) داشتند بیشتر به هراس از روحیه انقلابی و حمایت مردمی از ایشان برمیگشت. چنانکه ژیسکاردستن، رئیسجمهوری وقت فرانسه در خاطرات خویش مینویسد که دستور اخراج امامخمینی(ره) از فرانسه را صادر کرده بود، ولی در آخرین لحظهها نمایندگان سیاسی شاه خطر واکنش تند و غیرقابل کنترل مردم را گوشزد کرده و در مورد عواقب آن در ایران و اروپا از خود سلب مسئولیت کرده بودند.
از اینرو وی کنت الکساندر دومرانش، رئیس سازمان اطلاعات فرانسه را به تهران فرستاد. شاه در این ملاقات به دومرانش گفت که مایل است فرانسه آیتالله خمینی را نگه دارد، چون اگر به سوریه یا لیبی برود خطرناکتر خواهد بود.
از اینرو حکومت بر این گمان بود که خروج امام(ره) از عراق و عدمپذیرش کشورهای اسلامی دیگر چون کویت میتواند انتقال و ابلاغ پیام انقلاب را محدود سازد. آنان تصور میکردند در چنینوضعیتی شاگردان و مریدان امام(ره) دیگر نمیتوانند پیامها، اطلاعیهها و سخنرانیهای ایشان را به ایران انتقال داده و کانون مبارزه را همچنان گرم نگه دارند.
در عمل، اما این برداشت اشتباه محاسبهخود را نشان داد و این اقدام رژیم عملاً امام(ره) و انقلاب را در گذرگاه چهارسوی رسانهها قرار داد. چنانکه پارسونز نیز بر این باور بود که آیتاللهخمینی با انتقال به پاریس از تمام امکانات ارتباطی برخوردار شد و در حقیقت منبری در اختیار گرفت که تمام جهانیان مخاطب آن بودند.