صبح شنبه 8 آبانماه، خدمتکار ویلای 4 طبقهای در خیابان توحید 62 بابل، مثل همیشه برای شروع کار هفتگیاش راهی این خانه شد اما هر چه زنگ زد، کسی جواب نداد. خدمتکار جوان که نگران صاحبکارش شده بود، موضوع را با پدر همسر او در میان گذاشت و این مرد به سرعت خود را به خانه دامادش رساند. او به هر زحمتی که بود از در ورودی ویلا بالا رفت و از لابهلای حفاظها نگاهی به حیاط انداخت.
مرد میانسال با دیدن خودروهای دختر و دامادش که داخل حیاط پارک بودند، فهمید که اتفاق ناگواری برای آنها افتاده است، بنابراین ماجرا را به پلیس اطلاع داد و ساعتی بعد ماموران با شکستن قفل در ورودی، قدم به حیاط ویلا گذاشتند. آنها به محض ورود به آنجا ابتدا با جسد پدر خانواده و سپس همسر و فرزندان او روبهرو شدند که در نقاط مختلف خانه به قتل رسیده بودند.
در جستوجوی قاتلان
نخستین قربانی، پدر خانواده بود که جسدش در نزدیکی در ورودی ویلا و داخل اتاقکی که آنجا بود، پیدا شد.
بررسیها نشان میداد که قاتلان با استفاده از سیم برق او را خفه کرده و سپس به سراغ دیگر اعضای خانواده رفتهاند. دومین جسدی که پلیس با آن روبهرو شد، جسد پسر 11 ساله خانواده بود.
عاملان جنایت او را داخل پذیرایی مورد ضرب و شتم قرار داده و سپس با استفاده از روسری خفه کرده بودند. جسد مادر و دختر 7ساله خانواده هم در نقاط دیگر ویلا کشف و به این ترتیب بررسیهای تخصصی برای کشف راز این جنایت هولناک شروع شد.
سرقت، نخستین انگیزه
با حضور بازپرس و کارآگاهان جنایی بابل در محل حادثه، اجساد قربانیان به پزشکی قانونی انتقال یافت و ماموران در نخستین تحقیقات دریافتند که احتمالا جنایت با انگیزه سرقت صورت گرفته است؛ چراکه اثاثیه داخل خانه به هم ریخته بود و از کیفپول پدر خانواده، طلاهای همسرش و گوشی تلفن همراه او خبری نبود.
ماموران برای پیدا کردن سرنخی در این جنایت، به تحقیق از همسایهها پرداختند. آخرین فردی که پدر خانواده را دیده بود، نانوای محل بود. او به ماموران گفت که حدود ساعت 6:30 جمعه، تاجر برنج به نانواییاش رفته و چند عدد نان خریده و بعد از آن هم دیگر او را ندیده است.
یکی از همسایهها نیز در جریان تحقیقات مدعی شد حدود ساعت 7 صبح جمعه، صدای داد و فریادهایی را از خانه قربانیان شنیده اما خیلی به ماجرا توجهی نکرده است. این تحقیقات نشان میداد که زمان به قتل رسیدن قربانیان بین ساعت 6:30 صبح جمعه تا 7 صبح بوده اما در این ساعت از روز خیابان کاملا خلوت بود و هیچکس فرد مشکوکی را در آنجا ندیده بود.
اعزام تیم ویژه
با توجه به حساسیت ماجرا، تیم ویژهای از کارآگاهان پلیس آگاهی استان مازندران زیرنظر سرهنگ عظیمی، رئیس پلیس استان، راهی بابل شدند تا هرچه زودتر راز این جنایت بیسابقه فاش شود. در این مرحله از تحقیقات، ماموران اقدام به دستگیری
6 مظنون کردند که احتمال میرفت از ماجرای جنایت باخبر باشند.
یکی از مظنونان، کارگر 37سالهای بهنام مرتضی بود که مدتی قبل از سوی تاجر برنج استخدام شده بود تا دور زمینی را دیوارچینی کند. بازجویی از مظنونان پرونده شروع شد و بعد از گذشت 24ساعت، همه آنها آزاد شدند اما پلیس که در خلال بازجوییها به اظهارات تعدادی از آنها از جمله کارگر جوان مشکوک شده بود، این افراد را بهصورت نامحسوس زیرنظر گرفت.
گریههای شبانه
درحالیکه تحقیقات ادامه داشت، ماموران به سرنخ مهمی دست یافتند که آنها را در رازگشایی جنایت یاری میکرد.
این سرنخ را همسر همان کارگری در اختیار تیم تحقیق قرار داد که بهعنوان مظنون دستگیر شده بود. این زن در جریان تحقیقات به ماموران گفت: مرتضی چند روزی است که حال عجیبی پیدا کرده. او شبها سرش را زیر پتو میبرد و گریه میکند و هر چه از او میپرسم چه اتفاقی افتاده، جواب نمیدهد.
این اطلاعات وقتی در اختیار ماموران قرار گرفت که آنها متوجه شدند مرتضی از روز پس از جنایت دیگر به سر کارش نرفته و خانه نشین شده است. بنابراین احتمال اینکه وی در جنایت نقش داشته باشد، قوت گرفت و جمعه شب گذشته، کارگر جوان بار دیگر بازداشت شد.
اعتراف به جنایت
اظهارات ضدو نقیض مرتضی و مدارکی که پلیس در اختیار داشت، راهی جز اعتراف برای این مرد باقی نگذاشت و او در ادامه بازجوییها به قتل تاجر برنج و اعضای خانوادهاش با همدستی خواهرزاده خود اعتراف کرد.بعد از اعترافات این مرد، خواهرزاده او نیز 2 ساعت پس از دستگیری داییاش، به دام پلیس افتاد و پرده از راز جنایت برداشت.
او گفت: چند سال پیش حیاط ویلای تاجر برنج را موزاییک کرده بودم و از همان زمان وی مرا میشناخت. به همین دلیل چند هفته قبل از جنایت با من تماس گرفت و گفت که به یک بنا و کارگر نیاز دارد. او میخواست دور زمین 500 متریای را که مجاور ویلایش بود، دیوار بکشد و به همین دلیل این کار را به من بهعنوان بنا پیشنهاد کرد و من هم برای دیوارچینی، داییام را که یک کارگر ساده است با خودم بردم.
وی ادامه داد: کار ما در آنجا چند روزی طول کشید و در این مدت ما برای خوردن صبحانه به ویلای مرد تاجر میرفتیم و در همین رفتوآمدها بود که فهمیدم وی وضع مالی خوبی دارد. وقتی کار دیوارچینی تمام شد به داییام پیشنهاد سرقت از ویلای او را دادم و وی هم قبول کرد. درحالیکه چند روز از پایان کارمان گذشته بود، صبح جمعه به بهانه بردن بیل و کلنگ و دیگر وسایلمان با تاجر برنج تماس گرفتم و او گفت که میتوانیم به ویلایش برویم.
حدود ساعت 6:45 دقیقه بود که به آنجا رسیدیم و زنگ در را زدیم. مرد تاجر در را باز کرد و خودش هم مقابل در آمد. وقتی وارد حیاط شدیم به او حمله کردیم و دهانش را بستیم. هر طوری بود وی را به اتاقکی که در حیاط بود بردیم و با سیم برق خفه کردیم. چون آیفون ویلا تصویری بود، احتمال دادیم که همسر او هم شاهد ورودمان به ویلا بوده و برای همین تصمیم به قتل او گرفتیم و وارد خانه شدیم و همسر او را هم در خواب خفه کردیم.
در همین هنگام پسر و دختر مرد تاجر با شنیدن صدای فریاد مادرشان از خواب بیدار شدند و ما آنها را هم به قتل رساندیم سپس دوربینهای مداربسته داخل خانه را تخریب کردیم و با سرقت 750 هزار تومان پول نقد، مقداری طلا و گوشی تلفن همراه مرد تاجر، از آنجا فرار کردیم و گوشی را داخل رودخانه انداختیم تا کسی متوجه نشود که ما صبح زود با او تماس گرفته بودیم.
بعد از اعترافات متهمان، برای هر دوی آنها قرار بازداشت صادر شد و این پرونده در اختیار مرجع قضایی قرار گرفت.
به گفته سردار مسکنی، رئیس پلیس استان مازندران، تحقیقات تکمیلی درخصوص این پرونده ادامه دارد و در روز جنایت اگر همسایههای قربانیان که صدای درگیری در ویلای آنها را شنیده بودند ماجرا را به پلیس 110 گزارش کرده بودند، شاید پرونده طور دیگری پایان مییافت.