کودکیات شگفت گذشت با تجربههایی شیرین از یک سو و سنگین از سوی دیگر. سنگین از آن رو که کمتر اتفاق میافتد، کسی در سالهای کودکی این همه اتفاق تلخ و حمله و کشتار را از نزدیک تجربه کند (یک سال واقعه عاشورا، سال دیگر حمله به مدینه یا رویداد حره و سال سوم حمله به مکه و مسجدالحرام در دوره حکومت یزید) و شیرین از آن رو که تو نخستین کسی بودی که هم از طرف پدر و هم از طرف مادر، نوه امیرمؤمنان علیع و دختر عزیز پیامبر حضرت زهراس بودی و به همین خاطر نخستین کسی بودی که هر دو پدر بزرگت نوههای پیامبر خداص بودند. شیرین از آن رو که پیش پدری قد کشیدی که تلاوت قرآنش هوش از سر مردم میربود و دعاهایش تا همیشه ماندگار شد و در آغوش مادری بزرگ شدی که در صداقت و خوش لهجه بودن و نشاط و مهربانی ضربالمثل بود.
تو در سال 57 هجری به دنیا آمدی و 57 سال زندگی کردی و در این مدت، شاهد حکومت چندین خلیفه بودهای. تو در روزگاری به سر بردی که دروازهها به روی کتابها و آثار دانشمندان باز شده و ترجمه چنین آثاری رونق فراوان داشت. آن سال ها بازار علم و دانش در میان مسلمانان گرم بود و به همین خاطر، کسانی با دانش کم هم خود را در میان دانشمندان جای میدادند و مردم را به سوی خود میکشیدند.
تو در چنان روزگاری بر قله دانش نشستی و همه اهل علم و اهل عرفان را به احترام وا داشتی تا آنها را به سرچشمههای دانش و حکمت راهنما باشی که تو به مدد خداوند یکتا از آن سرچشمهها مینوشیدی و دانش از وجودت میتراوید. با این همه دستگاه خلافت آن روزگار، تو را تاب نمیآورد. هر بار که نیازمند میشد از دانش تو بهره میگرفت و هرگاه آتش خشم و حسادتشان شعلهور میشد، دیدن تو آزارشان میداد و علاقه مردم دوستدار دانش به تو، در هراسشان میافکند تا این که در روزی مثل یکشنبه آینده (هفتم ذیالحجه) تو را به شهادت رساندند. سلام برتو، سلامی برای همیشه!