بر اساس این طرح میبایست کودکان استثنایی در مدارس عادی آموزش ببینند و یک معلم رابط یا تلفیقی از سازمان آموزش و پرورش استثنایی کشور، هفتهای یک بار به مدارس مراجعه کرده و راهنماییهای لازم را در زمینه آموزش این کودکان به معلمان آنها ارائه دهد.
برنامه مذکور در مورد کودکان نیمهبینا- کمشنوا و معلول جسمی و حرکتی مطلوب است، اما برای کودکان کمتوان ذهنی جوابگو نمیباشد.
با توجه به مشکل یاد شده، پیشنهاد میشود مانند برخی کشورهای موفق که تحقیق و پژوهش کارشناسانه در اینباره انجام دادهاند، در مدارس عادی کلاسهای ویژهای جهت استفاده این قبیل دانشآموزان برگزار شود تا مربیان و متخصصان آموزش و پرورش استثنایی با صرف مدت زمان بیشتر و به مدد وسایل کمک آموزشی به تعلیم و تربیت این دانشآموزان بپردازند و در ضمن با تحصیل در مدارس عادی چنین دانشآموزانی از کمک و یاری سایر دانشآموزان نیز بهرهمند شوند و جامعه آموزشی محدودیتی برای این فراگیران قایل نمیشود و برخورد مناسب با چنین افرادی مدنظر قرار میگیرد.
این نوع آموزش، سبب بازدهی بیشتر و بدون مردودی شده و به یادگیری بهتر این دانشآموزان کمک میکند.
در سالهای اخیر مشاوران دبیرستانها شاهد وضعیت نوجوانانی با بهره هوشی در حد آموزشپذیری بالا و در حد مرزی بودهاند که به سختی دوره راهنمایی را طی کرده و به شاخه کار و دانش راه پیدا کردهاند.
این دانشآموزان کمتوان ذهنی، اغلب با مشکلات یادگیری مواجه هستند و مقررات کلاس و مدرسه را رعایت نمیکنند و این ضعف به ناچار موجب شکست و ایجاد مشکلات روحی و روانی برای آنها و مهمتر از آن، تنزل سطح محیط آموزشی برای سایر دانشآموزان میشود. در حال حاضر از کودکان در سن ورود به دبستان، آزمون هوش بهعمل میآید و برخی از کودکان، مرزی شناخته میشوند.
چنانچه این کودکان یک تا دو سال دیرتر از سایر دانشآموزان به دبستان بروند و نیز آموزش پیشدبستانی اجباری شود، در سالهای آتی موفقیت چشمگیری را شاهد خواهیم بود.
چنانچه آموزش و پرورش، دوره پیشدبستانی را برای کودکان اجباری کند، باعث میشود کودکانی که بهر هوشی مرزی دارند و یا کودکان دو زبانه در سال اول دبستان پیشرفت تحصیلی داشته باشند.
طبق طرح سنجش، از کودکان پیش از ورود به دبستان آزمون هوش، بینایی و شنوایی بهعمل میآید و کسانی که قادر به جوابگویی سؤالات هوشی نباشند، برای انجام آزمونهای دقیقتر به مرحله دوم معرفی میشوند و کارشناسان مجرب، آزمونهای تخصیصی از آنها بهعمل میآورند.
با این حال، کودکان با بهره هوشی مرزی، جایگاه مخصوصی نداشته و بهناچار در کلاس اول دبستان ثبتنام میشوند.
لازم به ذکر است همه خانوادهها قادر به ثبتنام فرزندان خود در مراکز پیشدبستانی غیرانتفاعی نیستند، لذا چنین دانشآموزانی به سختی و با کمک خانواده و اطرافیان دوران ابتدایی و راهنمایی را با چند سال مردودی به اتمام میرسانند و به زحمت به پایه اول دبیرستان راه مییابند، ولی در اینجا نیز مردود میشوند.
تجربه ثابت کرده است که چنین دانشآموزانی حداکثر تا سال سوم راهنمایی قادر به ادامه تحصیل خواهند بود و بعد باید در جایگاه مهارتی قرار گیرند.
با توجه به دشواریهای یاد شده، پیشنهاد میشود پیشرفت تحصیلی دانشآموزان با بهره هوشی حد مرزی را که در بدو ورود به دبستان تشخیص دادهاند، بهویژه در درس ریاضی مورد پیگیری قرار دهند و برای اطمینان بیشتر، سازمان آموزش و پرورش استثنایی، بار دیگر از این دانشآموزان در پایان سال سوم راهنمایی آزمون مجدد هوش بهعمل آورد، در صورتی که نمره آنها به حدنصاب نرسد، از همان سال سوم راهنمایی برای ادامه تحصیل به رشته کار و دانش هدایت شوند.
در واقع انتخاب رشته کار و دانش از پایان اول دبیرستان به پایان سوم راهنمایی منتقل شود و نیز لازم است دروس نظری را که شامل مفاهیم انتزاعی فراوانی است، برای دانشآموزان شاخه کار و دانش «به حداقل برسانیم» و محتوای کتاب را کاهش دهیم.
در مقابل، دروس مهارتی بیشتری را با افزایش مدت زمان تدریس برای هر درس، در نظر بگیریم تا این فارغالتحصیلان بتوانند جذب بازار کار شوند.
تجربه نشان داده که دانشگاه علمی- کاربردی و آموزشکدههای فنی و حرفهای که مدرک کاردانی پیوسته به فارغالتحصیلان کار و دانش و فنی و حرفهای میدهند، بهندرت دیپلمههای کار و دانش در کنکور آن موفق میشوند.
اجرای این طرح، مانع مردودی در پایه اول دبیرستان و کمتر شدن هزینه آموزش و پرورش میشود و نوجوانان را از ترک تحصیل و روی آوردن بعضی به رفتارهای ضداجتماعی و تکدیگری و اعتیاد بازمیدارد و تا حدود زیادی از انتقال آنها به کانونهای اصلاح و تربیت جلوگیری میکند.