فوجیوارا بهآرامی و بدون متن و نوشته 80 دقیقه سخن گفت. پیام او که روح ملیگرایی در خود داشت این بود: ژاپن عزت و شکوه خود را از دست داده است و عادات آمریکایی بعد از جنگ جای هویت سامورایی و سنتهای زیبای دیرینه را گرفته است. او گفت: ما بردههای آمریکاییها شدهایم.
توصیه فوجیوارا احیای قدرت احساسی ژاپن است که در این صورت میتواند دنیا را از این شرایط نجات دهد. به گفته او جوانان ژاپنی اکنون بهاندازه گذشته عاشق ژاپن نیستند و همین احساس ناکافی برای این کشور دردسرساز خواهد شد.
این کلام و پیامی است که این روزها زیاد در ژاپن شنیده میشود. معلوم نیست که هدف این پیام در جامعه پیچیده و در حال تغییر ژاپن چیست.سخن فوجیوارا و همفکران او این است که مفاهیم غربی چون آزادی و برابری برای ژاپن مفاهیم مناسب و کارسازی نیستند.
این حس جدید ملیگرایی در مجلات پرتیراژ دیده میشود. در این مجلات با مطرح شدن احتمالاتی چون حمله چین به ژاپن از موضع طرفداران نظامیگری در توکیو و حتی هستهای شدن این کشور حمایت میشود.
در این مجلات که بیشتر در قطار و هواپیما میان مردم توزیع میشود درباره خطرات کشورهای همسایه ژاپن مانند چین و کرهجنوبی هشدار داده میشود.
هفتهنامه آساهی بهتازگی سلسله گفتوگوهایی را به چاپ میرساند که در آن بحثهای سنگین سیاسی برای خوانندگان و مخاطبان ساده جامعه بهصورتی قابل درک مطرح میشود.
در این گفتوگوها افرادی چون نویسنده کتاب «ژاپنی که نمیتواند نه بگوید» حاضر میشوند و از خطرات ژاپنی سخن میگویند که با دخالت آمریکا سیاستهایی ضعیف را درپیش گرفته است. به گفته این افراد آمریکا طرح ویژهای برای کنترل تجارت ژاپن دارد.
استراتژیهای آمریکا در این مسیر گوناگون است و تحرکاتی چون فرستادن بیتلها به ژاپن در سال 1966 برای فرونشاندن احساسات ضدآمریکایی و فریفتن جوانان ژاپنی را دربرمیگیرد.
اوج گرفتن چنین موجی در ژاپن اغلب انکار میشود. تابستان گذشته سخنگوی وقت وزارت خارجه ژاپن اما اعتراف کرد که ملیگرایی بیشتر در میان راستها به پدیدهای جدید در این کشور تبدیل شده است.
ژاپن 2006 لحن کلامی متفاوت از آن کشور آرام بعد از جنگ در پیش گرفته است. همین ماه گذشته شینزو آبه نخستوزیر جدید، دو تغییر عمده را به اجرا گذاشت. یکی تغییر ماهیت آژانس دفاعی ژاپن به وزارت دفاع و دیگری اجباری کردن آموزشهای وطندوستانه در مدارس.
این تغییرات باعث تغییر ساختاری ژاپن خواهد شد. شروع شدن بحث درباره هستهای شدن این کشور یکی از این تغییرات ساختاری است. بسیاری از ژاپنیها توجهی به این پیامها نشان نمیدهند و هنوز طرفدار آرامش و فضای غیرسیاسی هستند. اما ژاپنیهای امروز با ژاپنیهای دهه 1990 بسیار متفاوت هستند.
میزان و گستره این تغییرات را میتوان با شمارش تعداد میانهروهایی سنجید که هنوز در صحنه ژاپن حضور دارند و صدایشان شنیده میشود. امروزه در عرصه سیاست ژاپن تعداد میانهروهایی که درباره موضوعاتی چون عضویت در شورای امنیت صدایی برای شنیده شدن دارند روبهکاهش است.
هر بار که این میانهروها دهان میگشایند تا حرفی بزنند با واکنش منفی چپها یا راستها روبهرو میشوند.اکنون فضای رسانهای ژاپن بیشتر در اختیار راستهای افراطی است. شرایط جدید و ظهور ملیگرایی در ژاپن با قدرت گرفتن چین، افزایش نگرانی از کرهشمالی و توان هستهای آن و بالاخره گرفتار شدن آمریکا حامی اصلی و همپیمان ویژه ژاپن در عراق همزمان شده و این شرایط را در ژاپن پیچیدهتر میکند.
بعضی منتقدان و نظریهپردازانی که این روزها در رسانههای ژاپن سخن میگویند و مطلب مینویسند این پرسش را مطرح میکنند که چرا ژاپن قدرت و توان ایستادن در برابر آمریکا را ندارد. در میان این بحثها موضوع احیای ارزشهای گذشته و سامورایی ژاپن بیشترین طرفدار را دارد.
قرار است نظام آموزشی ژاپن این ارزشها را برای نسل جدید زنده کند. این گروه از منتقدان ژاپنی میگویند، ژاپن باید با گذشته و دوران جنگش روبهرو شود. بخش عمده هویت آرامشطلب ژاپن از این دیدگاه ناشی میشود که این کشور قربانی جنگ بوده و سند این قربانی بودن هم هیروشیما و ناکازاکی است.
این دیدگاه در دهههای 1960 و 1970 و 1980 به اوج رسید و در اواخر 1980 با رونق اقتصادی ژاپن، نادیده گرفته شد.
کریسشن ساینس مانیتور/27 دسامبر 2006