او مدیر گروه خانواده انجمن جامعهشناسی است و چندین کتاب و مقاله در زمینه خانواده در ایران دارد.
دکتر باقر ساروخانی در نشستی در انجمن جامعهشناسی که به بهانه معرفی کتاب یکی از شاگردانش برپا شده بود، حاشیهای جذابتر از موضوع اصلی جلسه ارائه کرد و گفت: ازدواج یکی از غنیترین ارتباطهای انسانی است؛ بهطوری که میتوان گفت هیچ ارتباطی به پای آن نمیرسد. اما به همان اندازه که غنیاست پیچیده هم هست و شناخت عناصر و جزئیاتش کار دشواری است.
این استاد جامعهشناس گفت: اصل شناخت زوجین وابسته به معیارهای طرفین است. همان اندک شناخت اولیه نیز وابسته به معیارهای فردی و اجتماعی است؛ این معیارها را میتوان از علم، تجربه یا سلیقه شخصی به دست آورد. ممکن است کسی بگوید من به خانواده فرد کاری ندارم و خود فرد برایم اهمیت دارد، ممکن است شخصی دیگر بگوید اگر طرف مقابلم این ویژگیها را داشته باشد برای من مناسب است. اینکه همگنی تحصیلی، زبانی، خانوادگی و... برای افراد مهم باشد یا نه، بستگی به سلیقه فردی آدمها دارد.
وی با تأکید بر اینکه هر شناخت نسبی، ناقص و وابسته به معیار انسانهاست، افزود: از سوی دیگر شناخت چندجانبه و پیوست عناصر شخصیتی نیز اهمیت دارد. بپذیرید که امکان دارد فردی یک بعد شخصیتش برای کاری مناسب باشد ولی برای ازدواج کاملا نامناسب باشد. شاید این فرد دوست خوبی باشد ولی همسر خوبی نباشد. کارگری از خانوادهای درخواست ازدواج با دختر خانواده میکند، پدر خانواده برای تحقیق به سراغ مدیر این فرد در کارخانه میرود. رئیس کارخانه در تأیید این فرد، او را فردی منضبط معرفی میکند و میگوید که او بهترین کارگر کارخانه است و تاکنون دست به هیچ اعتصابی نزده، پشت دستگاهش مینشیند و برای غذا خوردن به سالن نمیرود. با تعریف و تمجید او، پدر دختر راضی به وصلت میشود اما بعد از چند وقت کار آنها به طلاق کشیده میشود چون مرد در خانه با همسرش حرف نمیزند- همانطور که در سر کار با همکارانش- و علاقهای هم به رفتوآمد با دیگران ندارد. برای انتخاب یک فرد باید به لایههای شخصیتی او نگاه کرد. ما در ازدواج آدمی را میخواهیم که هم همکار خوبی باشد، هم دوست خوبی باشد و در عین حال آدم سالمی باشد؛ این کلیت به دشواری به دست میآید.
برای اینکه ریسک انتخاب اشتباه را در ازدواج کاهش دهیم میتوان اصولی را با توجه به معیارهای افراد در نظر بگیریم. دکتر ساروخانی در ادامه گفت: نخستین نکتهای که باید به آن توجه کنید جمعآوری دادههاست.
این دادهها را میتوان از سلیقه شخصی و تجربه هم گرفت ولی بهتر است که از علم هم استفاده کنید. نباید این دادهها گنگ، متناقض و ناقص باشد.
مثالی که دکتر ساروخانی در مورد جمعآوری اطلاعات اشتباه زد یک خانه پرماجرا را نشان میدهد. او افزود: قاتل زنجیرهای که بیش از 10سال 9نفر را کشت یکی از کسانی است که از اشتباه آدمها در شناخت اولیه بیشترین سوءاستفاده را کرده است. او با زدن عطری خوشبو و پوشیدن لباسهای شیک و یک بیامو سبز، دختران دبیرستانی را سوار میکرد و با پخش موسیقی آرام خود را تحصیلکرده رشته پزشکی از دانشگاه هاروارد معرفی میکرد و میگفت که در حال احداث بیمارستان است. همین ظاهر برای کسانی که فریب او را خوردند کافی بود که فکر کنند یک روز تاریخی فرا رسیده ، غافل از اینکه چه سرنوشتی در انتظارشان است.
دکتر ساروخانی ادامه داد: آدمهای هوشمند به زیرکی از شیوههای گزلشافتی استفاده میکنند. عواطف انسانی در شناخت عقلانی غلبه میکند. بهنظر من ازدواج یک پدیده ترکیبی است؛ هم بعد احساسی و عاطفی دارد و هم بعد عقلانی. در تئوریهای مبادله، ازدواج ابزاری برای تبادل درنظر گرفته میشود تا حداکثر منافع به همراه برطرف کردن نیازهای انسانی به دو طرف برسد اما در ایران این مدل ازدواج فراگیر نیست و نمیتوان گفت که ازدواج صرفا یک امر داد و ستدی و تبادلی است.
ما اعتقاد داریم که ازدواج پیچیدهترین و عاطفیترین رابطه انسانی است. بهنظر من در ازدواج خود فرد باید در میدان قرار بگیرد و خرد جمعی را هم به همراه داشته باشد تا جلوی عواطف هیجانی و به دور از عقلانیت گرفته شود. عشقی که در آن پایههای خرد نیست خیلی زود به نفرت تبدیل میشود. تمام تلاش خفاش شب این بود که بعد شناخت عقلی را به صفر برساند. در مطب پزشکان سر نسخه آنها را میدزدید و برای دیگران نسخه مینوشت؛ وقتی تمام راههای شناخت ظاهری برای شما بسته باشد انتخاب درستی نخواهید داشت. براساس رساله یکی از شاگردانم در 3سال اول ازدواج بالاترین ریسک جدایی وجود دارد. ازدواجهایی که زیر 3سال به طلاق منجر میشوند ازدواجهایی صرفا عاطفی و به دور از عقلانیت بودهاند.
این جامعهشناس در پایان 2نکته را در انتخاب درست گوشزد کرد و یادآور شد: باید در جستوجوی دادههای درستی باشیم که منجر به جدایی نشود و برای به دست آوردن این دادهها باید شناخت تصنعی را کنار بگذاریم. دختر و پسری را فرض کنید که قرار است برای شناخت، آخر هفته 2ساعت همدیگر را ببینند.
اول اینکه ایندو برای رسیدن روز جمعه لحظهشماری میکنند و هیجانزده بر سر قرار میروند و مودبانهترین رفتارها را از خود نشان میدهند. بعد از 2ساعت هم میآیند و میگویند ما همدیگر را شناختیم. این شناخت هیچ پایه و اساس درستی ندارد چون طرف میتواند در آن 2 ساعت آنقدر خود را خوب نشان دهد که دیگری فکر کند این فرد ایدهآل است. نکته دیگر اینکه کانالهای ارتباطی شناخت را گسترش دهیم و بهدنبال آن دسته کانالهایی باشیم که قضاوت را در ارائه دادههایشان دخالت نمیدهند و شاخصهای خود را منتقل نمیکنند.
مردی به خواستگاری دخترجوانی میرود و طی چند جلسه دسته گل میبرد اما در جلسه آخر به شوخی میگوید: ما برای جلسه بعد دستهگل نمیآوریم چون دیگر خودمانی شدهایم. تمام اعضای خانواده این را به حساب خسیسی خواستگار میگذارند و او را رد میکنند؛ نتیجه این برداشت اشتباه و بزرگکردن شاخصها، از دست دادن این فرد است. ما باید بتوانیم کانالهای مناسبی را که دادهها را میگیرند و میدهند، انتخاب کنیم.