صدام، با پای خودش رفت پای چوبه دار. همین صدام که تا دیروز خودش را «خدای عراق» مینامید، امروز، با اشاره یک افسر آمریکایی، مرگ را پذیرفت.
«العسکری»، از مشاوران و مسوولان کنونی عراق که در مراسم اعدام صدام حضور داشت در گفتوگو با رویترز میگوید: «او فقط گریه میکرد. نه حرفی زد نه سوالی پرسید. البته در پایان اضافه کرد که دلش میخواهد او را «بندر» بنامند. اما کسی نمیداند بندر یعنی چه!... »
صدام در 28 آوریل 1937، در روستایی نزدیک تکریت، در شمال عراق به دنیا آمد. نام کاملش صدام حسین عبدالمجید التکریکتی بود و قبل از آن که به دنیا بیاید، پدرش را از دست داد. پس از رسیدن به قدرت، نخستین کاری که کرد، قتل برادر ناتنیاش بود. او از شوهر دوم مادرش نفرت داشت. اما این تازه شروع کار بود، چون وقتی در 30 جولای 1968 رییس جمهور عراق شد، بدرفتاری با خانوادهاش را شروع کرد. صدام پنج مرتبه ازدواج کرد. نخستین ازدواجش در 1963 با ساجده تلفا بود، دختر خیرالله تلفا. اطرافیان میگویند که صدام را از پنج سالگی برای ساجده هفت ساله در نظر گرفته بودند. حاصل این ازدواج، دو پسر به نامهای عدی و قصی و سه دختر به نامهای رعنا، رغد و هلا بود. عدی، یکهتاز عرصه رسانهها بود و تمام رسانههای عراق، در اختیارش بودند. قصی نیز هدایت گارد ریاست جمهوری را برعهده داشت. ظاهراًپس از آن که صدام رییس جمهور مادامالعمر عراق شد دیگر کسی جرات نداشت با او مخالفت کند، بدرفتاری با خانواده را هم آغاز کرد. او آنقدر ساجده را کتک زد که از او طلاق گرفت. البته این طلاق یعنی این که برود یک جایی خودش را گم و گور کند. بعد صدام با «سمیرا شهبند» ازدواج کرد که پسری از او داشت به نام علی، معروف به علی شیمیایی. ازدواج با سمیرا هم دوام نداشت و صدام سراغ دختری دیگر به نام «نیدال الحمدانی» رفت. در دهه 90، بدرفتاری صدام به اوج خود رسید و دو دخترش- رعنا و رغد- عراق را به مقصد اردن ترک کردند (1995). صدام آنها را تهدید کرد که میآید دنبالشان. بنابراین آنها با پای خودشان آمدند به عراق (1996). صدام هم به عنوان هدیه،شوهران هر دو را کشت تا دیگر هوس فرار به سرشان نزند. هفت سال بعد، یعنی در سال 2003، رعنا و رغد دوباره پا به فرار گذاشتند و به اردن پناه بردند. آنها هم اکنون با 9 فرزند خود درا ین کشور زندگی میکنند. جالب اینجاست که با تمام بدرفتاریهایی که صدام در حق دو دخترش روا داشت، آنها هیچ وقت علیه پدر خود حرف نزدند. اما چرا دو دختر؟ پس هلا کجاست؟ راستش را بخواهید کسی از هلا خبر ندارد و نمیداند زنده است یا مرده!
رغد اما در گفتوگو با سیانان، درباره پدرش میگوید: «او پدری مهربان، خوش قلب و دوست داشتنی بود...» وقتی خبرنگار سیانان به او میگوید پیغامی برای پدرت داری یا نه، میگوید: «دوستت دارم و به یادت میمانم.» او حتی در گفتوگو با روزنامه تایمز هندوستان هم میگوید: «پدرم یک قهرمان شجاع بود. او میدانست که روی خط قرمز حرکت میکند و موفقیتی ندارد!» رغد 36 ساله، پنج فرزند دارد. عدی و قصی در حمله آمریکاییها کشته شدند و علی شیمیایی هم در بند نیروهای آمریکایی است.
بد نیست یکی دو مورد از قوانین مهربانانه صدام را در قبال خانوادهاش بدانید تا به مهربانی نهفته در ادعای رغد، بیشتر پی ببرید. صدام اجازه نمیداد هیچ یک از بستگانش بیآن که او بداند، با نشریات داخلی و خارجی گفتوگو کنند. عدنان سلیفی که زمانی به هلا درس میداد، درباره قوانین سخت صدام میگوید: «هلا میدانست نمیتواند از قوانین خشن پدرش اجتناب کند. او حتی اجازه نداشت با من، سر یک میز بنشیند، چون خانواده صدام باید از افراد عادی فاصله داشته باشند. چهار سرباز بعث، همیشه سر کلاس حاضر بودند. آنها نمیگذاشتند مسایل چندان پیچیده ریاضی را برای هلا بگویم، چون دستور رسیده بود صدام نمیخواهد دخترانش باهوش و دانا باشند.»
یک قانون دیگر هم وجود داشت؛ آنها فقط در یک بانک عراقی حساب داشتند؛ آن هم با نظارت مستقیم صدام. عدی، به این مساله اعتراض کرد، اما یک بار جلوی افسران ارشد ارتش، سیلی خورد تا یادش بماند حرف اول و آخر را صدام میزند. هیچ یک از دختران صدام، خودروی شخصی نداشتند و فقط با شوهرانشان این طرف و آن طرف میرفتند. وقتی هم که شوهرانشان اعدام شدند، رانندهای پیر، آنها را به این طرف و آن طرف میبرد.
علیرضا کیوانی نژاد: بالاخره تمام شد؛ حداقل روی کاغذ. افسانه مردی که حتی به خانواده خودش هم رحم نمیکرد چه رسد به مردم کشورش.
کد خبر 12527