سه‌شنبه ۱۹ دی ۱۳۸۵ - ۰۴:۴۴
۰ نفر

ترجمه - ابوالحسن مروجی: آمریکا در حال حاضر با کسری دوقلو مواجه می‌باشد. کسری حساب جاری یا تراز بازرگانی خارجی و کسری بودجه فدرال.

 کسری سالیانه تجاری ما به مرز حدود 700 میلیارد دلار رسیده است. این کسری معادل نزدیک به 6 درصد تولید ناخالص داخلی آمریکا که حدود 5/12 تریلیون دلار بوده، می‌باشد.

بودجه سالیانه 2 تریلیون و 300 میلیارد دلاری آمریکا در سال 2005 حدود 450 میلیارد دلار کسری داشته است؛ یعنی هزینه‌های ملی بیش از درآمد. در این رابطه سازمان ملل هشدار داد که تداوم کسری‌های آمریکا ریسک بهم زدن تعادل اقتصاد جهانی را در پی خواهد داشت.

 بدهی ملی آمریکا در سال 2001 که جورج بوش بعنوان رئیس جمهور سوگند یاد کرد،  در حدود 7/5 تریلیون دلار بوده است ولی تا آخر 26 ژانویه 2006 به رقم نجومی 8,189,951,819,188 دلار افزایش یافت.

 با جمعیت 298 میلیون نفری ایالت متحده، سهم هر شهروند آمریکایی از این بدهکاری در حدود 450/27 دلار برآورد شده است. این بدهی ملی معادل حدود 7/65 درصد تولید ناخالص داخلی می‌باشد که معادل حدود 5/1 درصد تولید ناخالص داخلی هم بابت بهره آن پرداخت می‌گردد.

بخش اعظم این بدهی‌ها، حدود 4/4 تریلیون دلار به خارجی‌ها، بخصوص چین و ژاپن و کشورهای صادر کننده نفت می‌باشند که در اوراق بهادار آمریکا از جمله انواع Bonds  ( نوعی بدهکاری، IOU ) و سهام (نوعی مالکیت ) و بخش‌های دیگر سرمایه‌گذاری کرده‌اند.

درحالی‌که سطح پس انداز در آمریکا ناچیز بوده ولی حدود 80-70 درصد پس‌انداز دنیا را مصرف می‌کند. آمریکا مدیون سخاوت خارجیان بخصوص چین و ژاپن می‌باشد.

تحلیلگران اقتصادی ادعا می‌کنند اگر آنها به قول معروف 2 شاخه را بکشند، به عبارتی اگر تصمیم بگیرند پول‌هایشان را از سیستم اقتصادی آمریکا بیرون بکشند، ذخایر ارزی خود را از دلار به دیگر ارزها تغییر دهند، خرید اوراق خزانه‌داری آمریکا را که در ارزشش تردید بسیار وجود دارد، متوقف نمایند و بدهی‌های آمریکا را تأمین نکنند، دلار آمریکا به پرتگاه سقوط خواهد کرد، نرخ بهره افزایش یافته و بازار مسکن هم دچار سقوط می‌شود.

 در نتیجه اقتصاد آمریکا با رکود عمیق مواجه می‌شود. بحران جدی‌تر اینجا است که به دلیل منافع مشترک بین ایالات متحده و شرکای تجاری،  این عواقب تنها گریبانگیر اقتصاد ایالات متحده نخواهد بود، بلکه یک خودکشی اقتصادی همگانی می‌باشد. سقوط دلار آمریکا یعنی سقوط عمده اقتصاد جهان بویژه چین و ژاپن.  

برای مردم آمریکا شگفت‌آور است که چرا ایالت متحده دارای چنین کسری‌های عظیمی شده است. وضعیت موجود به هیچ وجه برای آنها خوشایند نیست. چرا این کشور، عراق را مورد حمله قرار داده و همچنین جنگ علیه تروریست براه انداخت‌؟ اقداماتی که مطمئناً  اشتباهات پرهزینه‌ای بودند.

 آمریکا ارتش می‌فرستد، کشوری را فتح می‌کند و مجدداً صدها میلیارد دلار برای بازسازی آنها هزینه می‌کند. گویی این کشور تصمیم به نابودی خود گرفته است. اول با ورشکسته کردن اقتصاد خود و بعد هم با دشمن‌تراشی در سراسر جهان. اینها دقیقاً همان اتفاقاتی هستند که نباید رخ دهند ولی می‌بینیم که دارند اتفاق می‌افتند.

آمریکاییان بر این باور هستند که با مصرف پول دیگران می‌توانند ثروتمند شوند. آنها همچنین به دلایلی معتقدند که کشورهای خارجی واقعاً تمایل دارند که مورد تهاجم و اشغال آمریکا قرار گرفته و تصرف شوند. آنها می‌پندارند که برای همیشه می‌توانند بدهی‌های خود را افزایش دهند.

در موقعیت فعلی، آمریکا یک ابرقدرت است، حال چه بخواهیم چه نخواهیم. بنابراین باید نقش اساسی را در صحنه جهانی بازی کند. در ایالات متحده، آنچه که در گذشته فروتنی، خویشتنداری و منش جمهوریت حاکم بوده، حال توسط جریان‌های غالب و قدرتمند امپراتور جدید از هم گسسته و به‌جای آن سیستم خودخواهی، هژمونی و غرور، نیرنگ و بدهکاری ظهور یافت.

قانون اساسی آمریکا دقیقاً همان بوده که هست با همان عباراتی که در ابتدا تدوین شده بودند، اما همه اینهایی که در گذشته تعهد و وظیفه و التزام را به همراه داشتند در زمان حاضر به لاستیکی نرم تبدیل شدند.


اما آمریکا چطور به امپراتور تبدیل شد. در سال 1913 وقتی که مالیات بر درآمدها و سیستم بانک مرکزی فدرال خلق شدند، این دو سیستم ابزار قدرتمندی شدند که توانستند این امپراتور را تأمین مالی نمایند. واقعه مهم دیگر در تکمیل شکل‌گیری امپراتوری، تغییر ساختار پیمان برتون وودز بوده است.


 در این کنفرانس که در جولای سال 1944 میلادی، اواخر جنگ جهانی دوم در ناحیه‌ای به اسم برتون وودز نزدیک کوه واشنگتن در ایالت نیوهمشایر آمریکا برگزار گردید، علاوه بر نمایندگان 44 کشور جهان، مسئولان سه سازمان بزرگ جهانی از جمله، صندوق بین‌المللی پول، بانک جهانی و سازمان تجارت بین‌المللی حضور به هم رساندند.

 در این کنفرانس تصمیماتی در راستای ایجاد استاندارد مشخص جهان در رابطه با سیستم نظارتی هماهنگ در خصوص تجارت، سیستم پولی،‌ثبات مجدد اقتصادی اروپا و ژاپن و همچنین تصویب استاندارد پشتوانه دلار به میزان هر 35دلار آمریکا در مقابل یک اونس طلا و انتخاب دلار آمریکا به عنوان ارز غالب و وابستگی دیگر ارزها به آن اتخاذ شدند.


در سال 1971 در زمان ریاست جمهوری وقت آمریکا، ریچارد نیکسون، پیمان مذکور به معاهده «اسمیت‌سونین» تغییر یافت. این معاهده مشابه پیمان برتون وودز  بوده ولی در مورد ارزها، الزام قابلیت تبدیل دلار به طلا به حالت تعلیق در‌آمده که دلار و متعاقب آن دیگر ارزها به حالت شناور در‌آمدند. در ادامه، مبادلات عظیم 9/1 تریلیون دلاری روزانه بازار ارزها را که امروز شاهد آن هستیم، در سال 1973 شکل گرفت.


ایالات متحده دچار ورشکستگی شده است و روی یخ راه می‌رود. حال چه باید کرد؟ اگر شما به طلبکاران 4400 دلار بدهکار بوده و نتوانید آن را پرداخت نمایید، در دردسر افتادید. ولی اگر به طلبکاران 4400 میلیون دلار بدهکار بوده و نتوانید آن را پرداخت نمایید، آنها به دردسر افتادند. سناریوی اول به خیلی از آمریکایی‌ها و سناریوی دوم به بدهکارترین کشور جهان یعنی ایالات متحده مربوط می‌شود. کاخ سفید بوش در حال حاضر 2 میلیارد دلار در روز قرض می‌کند که صرفاً سر‌پا بایستد.


برای بدست آوردن پول، واشنگتن در دهه‌های اخیر با فروش انواع اوراق قرضه، عمدتاً به خارجیان، سعادت فریبنده آمریکا را تأمین مالی کرده است. تمایل و توانایی کشورهای خارجی به ادامه دادن وام‌هایی که هرگز پرداخت نخواهند شد و با ارزی که دائماً ارزشش را از دست می‌دهد، دوامی نخواهد داشت.


 همچنین پس‌اندازهای داخلی آمریکاییان بر باد رفته و حالا آنها با پس‌اندازهای دیگر کشورها امورات خود را می‌گذرانند. بدتر از این اینکه دولت بوش از سازمان تأمین اجتماعی و 149حساب امانات ملی، آخرین دلار‌های باقیمانده را برداشته و خرج کرده است. امروز صندوق‌های وجوهات بزرگترین اقتصاد روی زمین غارت و لخت شده‌اند.


بهره‌هایی که دولت آمریکا سالیانه بابت بدهی‌هایش می‌پردازد تقریباً مساوی می‌باشد با تمامی مالیات‌هایی که آمریکاییان می‌پردازند. دولت آمریکا درچنان بدهکاری عظیمی گیر کرده است که نمی‌تواند از آن رهایی یابد. اکثر لوازم و اجناس آمریکا دیگر ساخت آمریکا نیستند. کشورهایی که در برابر آمریکا مازاد تجاری دارند، این وجوه را دوباره به عنوان وام  و سرمایه گذاری  به آمریکا برمی‌گردانند.


انباشتگی بدهکاری‌های گیج کننده‌ای که دارد در حجم زیادی رشد می‌کند، یک سرنوشت بد و اجتناب‌ناپذیر را برای آمریکا به ارمغان خواهد داشت.

منابع اصلی:
 Empire Of  Debt, Addison Wiggin William Bonner 
Convergence Weekly, William Thomas

کد خبر 12856

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز