به او میگویم: «خواهرکم، یَک غلط است. ما عددی به نام یَک نداریم.» اما او پایش را روی زمین میکوبد و میگوید نخیر، درست است! آخر خانم معلم اینطور میگوید!
خانم معلم، آقای معلم و خانم مربی برای دانشآموزان، مرجع و منبع معتبری هستند. این درحالیاست که در کشورهای پیشرفته معلم و آموزگار نه تنها منبع به حساب نمیآید، بلکه گاهی مجبور است با رجوع به یک منبع معتبر مانند دانشنامه یا فرهنگواژه، ادعایش را برای دانشآموزانش ثابت کند؛ دانشآموزانی که با دیدن این عمل آن را یاد میگیرند و در آینده ناچارند هر ادعایی را با ذکر منبع معتبر، ثابت کنند.
کتابهای مرجع معتبر به وفور در مدارس و حتی خانهها در دسترس دانشآموزان قرار دارند و معلم تنها نقش راهنما را برای آنها بازی میکند. کافیاست معلم پژوهشی را از دانشآموزانش بخواهد؛ آنها با مراجعه به کتابهای مرجع، منابع اینترنتی و یا سیدیها و دیویدیهایِ دانشنامهای و آموزشی، باید پژوهش کاملی درباره موضوع خواسته شده ارائه دهند که کار خودشان و کاملاً بدون کمک پدر و مادر تهیه شده باشد.
در موزههای کشورهای پیشرفته شاهد کودکان و نوجوانانی هستیم که با یک قلم و کاغذ مشغول یادداشتبرداری از مشاهداتشان هستند. این نه تنها زمینه آموزشی مناسبی برای یادگیری ایجاد میکند، بلکه ذهنی کنجکاو و پرسشگر به وجود میآورد تا فرد هر چیزی را بدون تحقیق و مطالعه نپذیرد. ارجاع به کتاب مرجع برای این است که کسی بدون مدرک و دلیل حرف نزند و کسی را فریب یا آموزش غلط ندهد.
این روش به دانشآموز یاد میدهد تا اطلاعات قدیمی و بدون مأخذ معتبر را کنار بگذارد و همیشه سراغ اطلاعات معتبر و دست اول برود؛ کاری که میتواند به زندگی سالم و در نهایت به توسعه اجتماعی بینجامد. مثلاً دانشآموز با مراجعه به منابع معتبر درباره تغذیه، یاد میگیرد که چه نوع تغذیهای برای بدنش خوب است و بهتر است از آن استفاده کند. با این دانش، او آموزههای غیرعلمی را درباره تغذیه دور میریزد و روش درستی برای خود انتخاب میکند که سلامت و بهداشت فردی، خودش نوعی توسعه به حساب میآید.
در کشورهای پیشرفته کتاب های مرجع عمومی و تخصصی برای ردههای سنی گوناگون و تخصصهای مختلف تولید، توزیع و استفاده میشود. در آموزش غیر رسمی هم که شامل آموزش در خانواده و همه رسانههای کتبی، شفاهی، الکترونیکی، دیداری و شنیداری است، استفاده از منابع مرجع معتبر به طور مستقیم و غیر مستقیم آموزش داده میشود.این منابع میتوانند به صورت کتاب،
سیدی، دیویدی و پایگاههای اینترنتی در دسترس باشند. بنابراین کتابها و موادی که از پیشفرضها، ادعاهای ثابتنشده، داستانهای تخیلی، آرزوها و امیدها، خرافات، عقاید شخصی، شبه علم و اطلاعات نادرست تشکیل شده باشند، کتاب مرجع محسوب نمیشوند. در بیشتر خانوادهها هم حداقل یک کتاب مرجع وجود دارد و افراد خانواده از آن استفاده جدی میکنند. در تکالیف درسی هم از ابتدا به دانش آموزان یاد داده میشود که با مراجعه به کتابها و منابع مرجع درباره یک مسئله ساده چند جمله بنویسند. سپس در سالهای بعد از دانشآموزان خواسته میشود با مراجعه به کتابها و منابع سطوح بالاتر درباره مسائلی پیچیدهتر چند پاراگراف بنویسند. همین روش تا بالاترین سطح آموزش عالی ادامه دارد و به تولید علم منجر میشود.