هدف این مقاله، نگاهی به روابط این دو کشور به بهانه سفر اخیر هوجنیتائو، رئیس جمهور چین به هند است. سال 2006 برای هند و چین، علیرغم درگیریهای لفظی، سال دوستی همراه با نمایشهای فرهنگی زیاد و دعوتهای متعدد هیأتهای اقتصادی طرفین بوده است و اکنون با سفر هوجینتائو به هند، این رابطه در اوج خود قرار دارد. پس از ده سال، این نخستین بار است که رئیس جمهور چین به خاطر اطمینان بخشیدن بیشتر، به هند سفر میکند.
تحلیل روابط دو کشور
گذشته روابط چین و هند را میتوان با مسامحه، حول محور اختلافات مرزی بین دو کشور درک کرد. علیرغم این که روابط این دو کشور از زمان استقلال هند تا اواسط دهه 1950 میلادی، روندی رو به بهبود داشت، از اواخر این دهه با شدت گرفتن اختلافات، روابط دو کشور متشنج گردید که سرانجام به جنگ میان آن دو در سال 1962 منتهی شد و تیرهترین مقطع را در تاریخ روابط دو کشور رقم زد.
البته نقش دو قطب بهخصوص اتحاد شوروی، در سوق دادن دو کشور به سوی جنگ، بیتأثیر نبود. از این مقطع به بعد تا اواخر دهه 1990، روابط دو کشور تحت تأثیر اختلافات مرزی حل نشده و نیز بدبینی حاصل از جنگ، از پویایی خاصی برخوردار نبود.
آزمایش هستهای هند در سال 1998 و از آن مهمتر این که هند خطر برآمده از چین و نه رقیب دیرینه خود یعنی پاکستان را علت انجام این آزمایشها اعلام کرد، سبب شد تا روابط دو کشور، بار دیگر بحرانی گردد.
در پی این اقدام هند، چین با خروج از برنامه کاری حل اختلافات مرزی دو کشور و ایفای نقش فعال در صدور قطعنامه 1172 شورای امنیت (مبنی بر محکومیت هند به دلیل انجام آزمایشهای هستهای)، واکنش سختی به این اقدام هند نشان داد؛ اما این تنش در روابط دو کشور، دیری نپایید.
در همین راستا، یک سال بعد (1999) در بحبوحه بحران کارگیل، مقامات پاکستانی با سفر به چین، خواستار جلب حمایت آنان شدند. اما چینیها با درایت، ضمن رد هرگونه حمایت علنی از پاکستان، «راه حل مسالمتآمیز» را پیشنهاد نمودند. این اقدام چینیها، مورد قدردانی هندیها واقع شد و سرآغازی برای بهبود روابط دو کشور گردید؛ روندی که با دیدارهای سران دو کشور تاکنون تداوم یافته است.
شاید بتوان متغیر اصلی بهبود روابط این دو را در وضعیت کنونی «الزامات اقتصادی» دانست. زیرا در وضعیت فعلی، اولویت اول استراتژی کلان دو کشور را توسعه اقتصادی و رفاه تشکیل میدهد و دو کشور در پی ترجمان فرصتهای اقتصادی برآمده از تجارت و سرمایهگذاریهای متقابل به ثروت و نهایتاً قدرت هستند.
بدیهی است که تداوم توسعه اقتصادی، نیازمند ثبات در روابط خارجی کشورهاست. از همینرو دو کشور بهطور جدی در پی حل مناقشات مرزی به مثابه مهمترین مانع بر سر راه عادی سازی روابط هستند.
در همین راستا، یک چهارچوب سیاسی برای مذاکره در جهت حل این معضل شکل گرفته است و هوجینتائو، رئیس جمهور چین در ملاقات اخیر خود با مانموهانسینگ نخستوزیر هند، بر تلاش جدیتر طرفین در این راستا، تأکید نمود.
البته قابل ذکر است که هیچ یک از دو طرف حاضر به صرفنظر از ادعاهای خود در مورد منطقه مورد مناقشه فیمابین در منطقه هیمالیا نیستند؛ به نحوی که وزیر امور خارجه هند، تنها یک روز پس از دیدار رئیس جمهور چین از هند، ادعاهای ارضی چین را رد نمود و بر کنترل 41440 کیلومتر مربع (16 هزار مایل مربع) از قلمرو هند در کشمیر توسط چین تأکید نمود.
در سال 1962، دو کشور چین و هند، جنگ شدید اما کوتاهی داشتند. در آن هنگام، نیروهای نظامی چین، وارد ایالت امروزین هند، موسوم به اروناشال پردیش شدند و تا به امروز، چین ادعای مالکیت بر 1000 کیلومتر از این ایالت که مشرف به منطقه تبت چین است را مطرح میکند.
مواضع چین و هند نسبت به منطقه مورد مناقشه
چین این مسأله را مطرح میکند که در گذشته، این منطقه بزرگ توسط هیچ کشوری اداره نمیشده و تحت حاکمیت هیچ دولتی قرار نداشته است. در واقع پیش از آن که این منطقه به عنوان ایالت شمال شرقی هند محسوب گردد، مجموعهای از صومعهها در آن قرار داشت که رابطه بسیار نزدیکی با تبت داشتند.
اما هند، این موضوع را مطرح میکند که مردم این منطقه، نه چینیاند و نه تبتی و از سوی دیگر، تکلیف این منطقه قبلاً در سال 1914، بین تبت و دولت وقت هند، روشن شده و به صورت توافقی فیصله یافته است. بر مبنای همین توافق نیز بهاصطلاح خط مرزی ژنرال مکماهن کشیده شده است و مردم این منطقه، تحت حاکمیت و لوای دولت سلطنتی هند قرار گرفتند.
موازنه نرم
با وجود مناقشات و بیاعتمادی عمیقی که بین دو کشور وجود دارد، چین و هند سیاست خارجی عملگرایانهای را اتخاذ نمودهاند. هر دو کشور، خواهان تداوم رشد اقتصادی بالایشان هستند و به این منظور، به محیط با ثبات و امن منطقهای نیاز دارند.
بر همین مبنا، هماکنون مسائل مورد مناقشه را کنار گذاشتهاند و بر همکاری در زمینههای مساعد و بالقوه طرفین، تأکید میکنند. با وجود آن که 3400 کیلومتر از مرزهای دو کشور علامتگذاری نشده است، در سال جاری، یک معبر در کوه هیمالیا برای تجارت مرزی میان دو کشور باز شده.
در واقع تجارت، به مجموعهای از مناسبات مستحکم بین دو کشور شکل داد و در پانزده سال اخیر، حجم تجارت دو کشور به 20 برابر افزایش یافته است. حتی در برخی از موضوعاتی که به صورت بالقوه امکان بروز اختلاف بین دو کشور وجود دارد، آنها به جای رقابت به مثابه دو شریک با یکدیگر در تعامل هستند.
به عنوان مثال، هر دو کشور در زمینه تولید نفت در سودان، فعالیت همزمان دارند. بهعلاوه هند نیز مانند چین، از سودان به دلیل نقض حقوق بشر انتقاد نمیکند.
طی سفر اخیر رئیس جمهور چین به هند، 31 موافقتنامه تجاری و اقتصادی به امضای طرفین رسید و هر دو رئیس جمهور، بر اهمیت توسعه روابط اقتصادی دوجانبه به جای ترس و نگرانی ناشی از رقابتها تأکید کردند. در همین راستا است که هوجینتائو ابراز داشت: «رشد هند، یک فرصت است نه تهدید.»
طی توافقات انجام شده، مبادلات اقتصادی دوجانبه تا سال 2010، به 40 میلیارد دلار خواهد رسید و دو کشور بر توافق پیرامون همکاری صلحآمیز هستهای در آینده تأکید نمودهاند. البته پیشنهاد چین مبنی بر انعقاد موافقتنامه تجارت آزاد بین دو کشور، مورد استقبال هند قرار نگرفت.
سطح کلان
در سطح کلان نظام بینالملل، هند و چین خواهان نظمی چندجانبهگرا هستند تا در پرتو آن بتوانند نقش بیشتری را در عرصة جهانی بر عهده بگیرند. بهعلاوه، هند به منظور دستیابی به کرسی شورای امنیت، به حمایت چین نیازمند است. اما علیرغم بهبود چشمگیر مناسبات دو کشور و نیز دارا بودن منافع مشترک، هنوز تا رسیدن به وضعیت عادی، مسیری طولانی باقی مانده است.
مهمترین مانع در این راستا، همان اختلافات حل نشده مرزی میان دو کشور است. حل این اختلافات که سایه یک جنگ را نیز بر سر خود دارد، نیازمند به وجود آمدن توافقی در بالاترین سطح تصمیمسازی سیاسی دو کشور است؛ تصمیمی که باید با اقناع افکار عمومی طرفین همراه باشد که خود این امر، تصمیمگیری را پیچیدهتر میسازد.
بهعلاوه، روابط دوجانبه از ظرفیتهای بالقوه دیگری نیز برای بروز اختلاف و مناقشه برخوردار است که مهمترین آنها، عبارتاند از: بدگمانی متقابل که تحت تأثیر سابقه روابط دو کشور قرار دارد، و نیز روابط ویژه چین با پاکستان از یکسو و روابط استراتژیک هند و ایالات متحده از سوی دیگر.
همچنین امنیت انرژی و مناقشات تجاری نیز میتواند موجبات ایجاد تنش در روابط دو کشور چین و هند را فراهم آورد. با وجود این، وضعیت کنونی روابط دو کشور، حاکی از آن است که «دیپلماسی همگرایی اقتصادی» باعث شده است تا اشتراکات، بر افتراقات برتری پیدا کند.
چشمانداز آینده
شورای اطلاعات ملی آمریکا (NIC) در گزارشی با عنوان «شکلدهی آینده جهان» در سال 2004، پیشبینی کرده است که قرن بیست و یکم، احتمالاً «قرن آسیا» خواهد بود. در این گزارش بر نقش اساسی هند و چین در شکلدهی به آینده جهان با عنوان «موج سوم جهانی شدن» تأکید شده است.
در مقاله دیگری در مجلة فارین افرز نیز به «تغییر کانونهای قدرت و ثروت بینالمللی» به سوی آسیا در آینده، با تأکید بر دو کشور هند و چین، اشاره شده است. اگرچه این پیشبینیها معطوف به «آیندهای نزدیک» نیست، اما پایههای محکمی در واقعیتهای این قاره بهخصوص در چین و هند دارد.
اگر بپذیریم که قدرت، مهمترین متغیر در چینش بازیگران در عرصة بینالمللی و به تبع آن تعیین کانونهای قدرت بینالمللی است، بهرهمندی این دو کشور از ظرفیتهای عظیم قدرت از یکسو و توانایی نظام سیاسی آنها در فعلیت بخشیدن به آن از سوی دیگر، پیشبینیهای فوق پیرامون نقش آینده آنها را واقعگرایانه جلوه میدهد.
برخورداری از 4/2 میلیارد نفر از جمعیت جهان، داشتن اقتصادهایی پویا با نرخهای رشد 4/9 درصد (چین) و 8 درصد (هند) (این نرخ رشد، تا حدی چشمگیر است که از هند به عنوان آزمایشگاه جهان، به دلیل قرار گرفتن بخش تحقیق و توسعه [R&D] بسیاری از شرکتهای بینالمللی در این کشور و از چین به عنوان کارخانه جهان نام برده میشود) و توان نظامی رو به رشد و دارای قابلیت بالا جهت توسعه، و نیز سایر پتانسیلها، به این کشورها توان تولید و انباشت قدرت در سطح جهانی را اعطا میکند.
به همین دلیل است که مانموهان سینگ، نخستوزیر هند در سفر اخیر رئیس جمهور چین به این کشور، با اشاره به تواناییهای دوطرف گفته است که چین و هند میتوانند نظم جهانی را تعریف کنند.
بنابر این در تحلیل روابط چین و هند در آیندة قابل پیشبینی باید به سطح تحلیل کلان (نظام بینالملل و ساختار آن) و در آینده نزدیک به سطح تحلیل منطقهای توجه نمود. آینده نزدیک روابط دو کشور در چهارچوب مفهوم «موازنه نرم» قابل تبیین است.
در این چهارچوب، کشورها ترجیح میدهند به جای برقراری موازنه سخت (ایجاد ائتلافهای ستیزهجویانه علیه یکدیگر که عمدتاً چهرهای نظامی دارد) با برقراری ائتلافهایی موقت و بر پایه موضوعات مختلف با کشورهای متفاوت، به تأمین منافع خود و ایجاد موازنه نرم میان قدرتها بپردازند.
در این چهارچوب، برای فهم روابط چین و هند در آینده نزدیک باید به سه مثلث هند – آمریکا – چین و هند – پاکستان – چین و هند – روسیه – چین توجه کرد.
روابط هند و ایالات متحده در سالهای اخیر همواره رو به بهبود بوده است تا جایی که واشنگتن از هند به مثابه «متحد استراتژیک» خود یاد میکند. یکی از اهداف گرم شدن روابط بین هند و آمریکا را میتوان قدرت رو به افزایش چین در سالهای اخیر دانست.
هندیها و آمریکاییها در جهت ایجاد توازن در مقابل قدرت چین در آسیا، منافع مشترک دارند. از طرفی، چینیها با حمایت از پاکستان، سعی دارند تا از آن به عنوان عاملی برای تأثیرگذاری بر هند بهره گیرند.
در همین راستا، روند تعاملات و مناسبات دو کشور چین و پاکستان رو به افزایش است به حدی که هوجینتائو در سفر اخیر خود به پاکستان و در ادامة سفر به هند، روابط چین و پاکستان را «مرتفعتر از هیمالیا و شیرینتر از عسل» تحلیل نمود و طی همین سفر، موافقتنامه تجارت آزاد بین هوجینتائو و پرویز مشرف، رئیس جمهور پاکستان به امضا رسید و همچنین دو کشور در مورد گسترش همکاریهای اتمی به توافق رسیدند.
شایان توجه است که تاکنون چین، دو نیروگاه برق هستهای را در پاکستان احداث نموده است. در سطح منطقهای نیز هند با تقویت پیوند خود با کشورهای عضو آسهآن، ژاپن و روسیه، سعی در برقراری توازن اما در شکل نرم آن را دارد.