با وجود اینکه در طراحی تمام سدها ظرفیتی برای رسوب تهنشینشده در نظر گرفته میشود، ولی در اغلب موارد، میزان این رسوب، بیش از حد پیشبینیشده خواهد بود و این افزایش، باعث کاهش امکان ذخیره آب میشود.
نمونهای از این سدها سد سفیدرود است که ظرفیت آن در طول 25سال حدودا به نصف رسیده، در حالی که این فاصله زمانی، کوتاهتر از پیشبینیهای قبلی بوده است. البته مشکلات دیگری از قبیل آسیبرسیدن به تجهیزات سدها یا تصفیهخانهها را هم باید به موارد فوق اضافه کرد.
برای مقابله با این مسأله، غالبا روشهایی مانند استفاده از دریچههای تخلیه رسوب در کف سدها یا رسوببرداری کف سدها در زمان پایینبودن سطح آب همراه با تخلیه یکباره آنها توصیه میشود. در مورد سدهای کوچک نیز روشهایی مانند لایروبی یا منحرفکردن آبهای گلآلود به مسیری دیگر در زمان ورود آب به سد را میتوان به کار برد.
ناگفته پیداست که هر کدام از این پیشنهادها به عنوان راهحلهایی که بعد از تهنشینشدن رسوب مورد بررسی قرار میگیرند، هزینههای بالایی را بر هزینههای هنگفت سدسازی خواهند افزود، حال آنکه با اتخاذ روشهای مدیریتی درست و متناسب، میتوان از ورود حجم زیاد رسوبات به سدها جلوگیری و پیش از حادشدن مسأله با آن مقابله کرد. یکی از راهکارهای اساسی برای حل این معضل، آبخیزداری است که یا نادیده گرفته شده یا به شکل دقیق و درست اجرا نمیشود.
اهمیت این مسأله، زمانی دوچندان میشود که در صورت اعمال این روشها، علاوه بر مقابله با مسائل فوق در مورد سدها، اولا خاک حاصلخیز سطحی مناطق بالادست از بین نخواهد رفت و میتوان از آن در محل اصلی خود استفاده کرد( در حالی که در صورت تجمع رسوب در پشت سدها، فقط تل انباشتهای از رسوبات خواهیم داشت) و ثانیا این روشهای مدیریتی موانعی را نیز در برابر سیل ایجاد خواهد کرد که سرعت و حجم سیل و خسارات آن را به شکل بهجا و بهموقع کاهش خواهد داد. بنابراین به نظر میرسد توجه به روشهای درست و اصولی آبخیزداری و پیشبینی روشهای گوناگون و مقایسه آنها، میتواند علاوه بر افزایش عمر سدها، باعث پیشگیری از ضررهای مالی فراوان شود.