آیا برایتان اتفاق افتاده رابطهای را با عشق و امید آغاز کنید اما بعد از مدتی دچار احساس قربانی شدن، اجحاف و بیتفاوتی شوید؟ مسلما یکی از آزاردهندهترین و ناراحتکنندهترین احساساتی که در زندگی ما وجود دارد، تجربه اینگونه احساسات است؛ احساس نومیدی و غم و اندوه ناشی از تنهایی. اما به راستی چرا روابطمان شکست میخورد و چرا از عشق به نفرت میرسیم؟ آنچه باید بدانیم این است که روابط یک شبه خراب نمیشوند. معمولا انهدام و از هم پاشیدن هر رابطهای مستلزم زمان و وقت زیادی است. اما اگر از ابتدا بدانید باید مراقب چه نشانههایی باشید، میتوانید از شکست در روابط خود جلوگیری کنید.
رابطه میان دو فرد در واقع تداخل عمل میدان انرژیهای آن دو است. هنگام برقراری ارتباط بین افراد، موانع بزرگ و کوچکی به وجود میآیند که ما اسم آنها را مشکل یا مانع میگذاریم. مشکلات باعث میشوند که انسانها نتوانند ارتباط درستی بین میدان انرژیهای یکدیگر به وجود بیاورند؛ بنابراین دعوا به وجود میآید و احتمال رنجش و ناراحتی بسیار بالا میرود. هنگامی که در رابطه شما مشکلی پیش میآید، دیگر نسبت به طرف مقابل خود احساس خوبی ندارید. دیگر رابطه، احساسات خوشایندی را بین شما ایجاد نمیکند. در واقع احساس خوبی ندارید و این احساس بد به خاطر مشکلی است که به وجود آمده است.
بنابراین دو حق انتخاب بیشتر ندارید، یا میتوانید وانمود کنید که هیچ مشکلی وجود ندارد و امیدوار باشید که بالاخره یک روز مشکلات(خود به خود!) به پایان میرسند، یا اینکه انتخاب کنید که مشکلات را حل و فصل کرده و بعد به احساس خوبی برسید. اگر به مشاجرات و مشکلاتی که معمولا بین زوجها پیش میآید خوب دقت کنید میبینید که دلیل اصلی دعواها، موضوع مورد بحث نیست بلکه علت آن است که در آن لحظه، احساس دوست داشته شدن، مورد حمایت بودن و درک شدن نمیکنیم! هنگامی که دو نفر با یکدیگر مشاجره میکنند در رابطه احساسی و عاطفی میان آنها ضعفی به وجود میآید و جریان عشق میان آن دو متوقف میشود یا مشکلی به وجود میآورد.
حل و فصل موقتی مشکل و دعوایی که بین آنها به وجود آمده ریشه اصلی مشکل نیست، بلکه دوری احساسی و عاطفی که بین دو نفر وجود دارد، منبع اصلی مشکل است، به همین دلیل است که بعضی اوقات بر سر موضوعی دعوا میکنید و به نظرتان میرسد که باید مشکل واقعی را حل کنید؛ اما مواقع دیگر میتوانید بدون اینکه مسئله را حل و فصل کنید از آن بگذرید، بدون آنکه به راهحلی برسید و آن زمانی است که به یکدیگر توجه میکنید و مهربانی هنوز بین شما وجود دارد. اختلاف سلیقه و تفاوت دیدگاه همیشه وجود دارد، اما گاهی نمایش آن به گونهای است که طرف مقابل حس میکند که تأیید نکردن و اختلاف سلیقهها با او به این مفهوم است که انگار میخواهیم به او بگوییم اگر تو کاری کردی که من دوست نداشتم، پس من هم کاری میکنم تا عشقم را از تو بگیرم و بدین ترتیب از تو دور میشوم و اغلب در همین زمان است که شما احساس میکنید که رابطهتان سرد شده و صمیمتتان رنگ باخته است.
چنانچه احساس میکنید دائم در مقابل همسر یا دوستتان میایستید و با او اختلاف نظر دارید و کارها و نظراتش را تأیید نمیکنید یا آنها را نمیپذیرید به معنای آن است که تنش روحی و عاطفی زیادی در رابطه شما انباشته شده است.
دلیل اینکه معمولا در ابتدای روابط، زوجها با هم دعوا و مشاجرات کمتری دارند این است که ارتباط روحی میان آنها بسیار قوی است زیرا هنوز تنش احساسی زیادی در رابطه آنها به وجود نیامده. مثلاً بعضی از عادتهای خاص همسر یا دوستتان ابتدا بسیار جالب یا حتی هیجانانگیز به نظر میرسد، اما پس از گذشت زمان زیادی- چون ارتباط ضعیفتر شده- همان خصوصیاتی که ابتدا برایتان جالب و بامزه بوده، حالا بسیار عذابدهنده و کسلکننده خواهد بود و گاه تحملتان را بهپایان میرساند.
هرگاه متوجه شدید که از طرف مقابلتان زیادی عیبجویی میکنید و مدام روی خصوصیات و ویژگیهای منفی او متمرکز میشوید، به این معناست که از مخالفت و تفاوت سلیقه که بسیار طبیعی است که در هر رابطهای وجود داشته باشد، به «تأیید نکردن و نپذیرفتن تعمدی» که الگوی ناسالمی است، تغییر موضع دادهاید. ممکن است مدام از همسرتان شکایت کنید که نامرتب، نامنظم و بیملاحظه است یا اصلاً شما را درک نمیکند؛ درواقع شما به جای اینکه از کار اشتباه او گله کنید، از خود او گله دارید و خودش را قضاوت میکنید، نه عملش را؛ بدین ترتیب او فکر میکند که شما با رفتار غلط او مخالفت نکردهاید بلکه با کل وجود و ماهیت خودش مخالف هستید.
تمرکز بیشتر
آیا تا به حال با خود فکر کردهاید که چرا طرف مقابل شما آنگونه که از او انتظار دارید رفتار نمیکند؟ آیا فکر نمیکنید که او گاهی موضوعات کوچک و سطحی را خیلی بزرگ جلوه میدهد؟ آیا گاهی فکر نمیکنید که آن قدر از دست او عصبانی هستید که حتی پس از تمام شدن دعوا بازهم نمیتوانید او را ببخشید؟
در اینگونه موارد باید توجه داشته باشید که همه ما حامل احساساتی از گذشتههای خود هستیم که بسیاری از آنها مربوط به دوران کودکیمان میشوند. مثلاً ممکن است شما همیشه احساساتی ناشی از خشم به همراه داشته باشید زیرا هیچگاه پدرتان نمیتوانسته به شما محبت کند، یا حتی از هفته گذشته، از همسرتان رنجیدهاید، فقط به این خاطر که به شما بیتوجهی کرده است. در واقع انبوهی از این احساسات است که فردیت و هویت خاص شما را تشکیل میدهد.
یکی از خواص عشق و محبت این است که میتواند به خوبی عواطف را شناسایی و آنها را به اندازه کافی درشتنمایی کند. عشق میتواند احساسات قدیمی و سرکوب شدهای را که نیاز به ابراز شدن دارند شناسایی کند. هنگامی که به دیگران عشق میورزید میتوانید با خود واقعیتان بیشتر آشنا شوید و نیازهای عاطفیتان را بیشتر بشناسید. اما اگر در رابطه خود به دنبال دریافت عشق هستید و آن را دریافت نمیکنید، این باعث جدایی بین شما و طرف مقابلتان میشود که به دنبال آن دعوا و اختلاف نیز پیش میآید.
همه ما احساسات ناشناخته و حل و فصل نشده بسیاری را با خود حمل میکنیم و هنگامی که اتفاق جدیدی میافتد، مثلا رابطه جدیدی را شروع میکنیم، انگار آن احساسات قدیمی دوباره زنده میشوند. در واقع به وجود آمدن عشقهای جدید میتواند احساسات گذشته و حتی فراموش شده ما را دوباره زنده کند که در بسیاری از موارد هم باعث بروز اختلاف و کدورت میشود.
فراموش نکنید اگر زوجی در ارتباط خود مدام به سرکوب احساسات و عواطف قدیمی خود بپردازند، کمکم احساسات واقعیشان را فراموش کرده و نمیتوانند تشخیص دهند که واقعا چه میخواهند، اما هنگامی که صبرشان به سررسید و تحملشان تمام شد بالاخره از آن رابطه بیرون میآیند و وارد رابطه دیگری میشوند و دوباره به تکرار همان خطاهای قبلی میپردازند و جالب است که بالاخره نتیجه میگیرند که حتما انتخابشان اشتباه بوده است، در حالیکه اغلب موارد اشتباه از انتخاب ما نیست، بلکه به دلیل ناتوانی ما در ابراز صحیح احساساتمان است؛ اینکه نمیتوانیم با احساسات سرکوب شده قدیمی خود به خوبی کنار بیاییم.
فرار از مشکل!
البته هر رابطه فراز و فرودهای بسیاری دارد و بروز هر مشکل میتواند فرصتی باشد برای صمیمیت و عشق بیشتر. اما بسیاری از افراد هنگام بروز مشکلات سعی میکنند از آنها فرار کنند زیرا میترسند به مشکل دامن زده شده و بیشتر شود؛ حال آنکه این پنهان کردن مشکل است که بر شدت آن دامن میزند، نه مطرح کردن و حل صحیح آن.
پنهان کردن احساسات
یکی از خصوصیات رایج بین اغلب زوجها این است که معمولا احساسات واقعی خود را ابراز نمیکنند و همیشه احساس خود را به گونهای دیگر- طوری که طرف مقابل نرنجد- نشان میدهند. شاید شما هم احساسات و عواطفتان را پنهان میکنید. بسیاری از ما حقیقت را نه تنها از دیگران بلکه از خودمان نیز پنهان میکنیم و بعد از مدتی از یاد میبریم که واقعاً چه احساسی داشتهایم. گاهی هنگام بروز مشکل، وقتی دیگران از ما سؤال میکنند که چه احساسی داری و چه مشکلی پیش آمده؟
میگوییم نمیدانم! شما آن قدر احساسات خود را پنهان کردهاید که از یاد بردهاید چگونه باید آنها را ابراز کنید؟ در واقع بیشتر مشکلات ارتباطی به این دلیل ایجاد میشوند که شما فقط بخشی از حقیقت را بازگو میکنید، نه همه آن را. هنگامی که ناراحت هستید و سعی میکنید علت آن را به همسر یا دوست خود بگویید، احتمالا فقط درباره احساساتی مانند خشم، ناراحتی و عصبانیت خود سخن میگویید. در این گونه موارد به دور از مهربانی و ملاطفت سخن میگویید و همین باعث میشود گوش دادن به آنها بسیار مشکل و رنجآور باشد. اما فراموش نکنید که زیر لایه خشم شما، انگیزه عشق و میل به صمیمیت بیشتر نهفته است.
بنابر این هنگامی که از همسرتان عصبانی هستید بدانید که در واقع او را دوست دارید و می خواهید نظرش را جلب کنید. هنگامی که از رئیس خود عصبانی هستید که چرا با شما بد رفتار کرده، در زیر این خشم علاقه به شغلتان و حفظ سمتتان نهفته است.
شاید شما از خشم تنها به این دلیل استفاده میکنید که با رنجش و ترس خودتان روبهرو نشوید. در اینگونه مواقع از خودتان بپرسید آیا عاملی هست که شما از آن ترسیده باشید؟ گاهی اوقات به خودتان اجازه دهید گریه کنید و احساسات واقعیتان را بیشتر بروز دهید. هنگامی که اجازه میدهید رنجش، ترس و پشیمانی خود را ابراز کنید، رهایی روحی، عاطفی و حتی جسمانی زیادی احساس خواهید کرد و از عصبانیت و تحریک پذیری شما نیز به اندازه قابل ملاحظهای کاسته خواهد شد.
بروز مخالفت
این بسیار طبیعی است که گاهی در روابط خود با دیگران مخالفت احساس میکنیم؛ به خصوص در مورد کسانی که به ما نزدیک هستند. مخالفت هنگامی اتفاق میافتد که در مقابل کارها، سخنان یا احساسات دیگران مقاومت میکنید و ناراحت میشوید و احساس میکنید بین شما جدایی افتاده است. اما فراموش نکنید که اگر مخالفت خود را با دیگران نشان ندهید یا اختلاف خود را حل نکنید، این اختلافات روی هم تلنبار میشوند و باعث کینه و ناراحتی زیادتر شما میشوند و در مرحله بعد نیز احساس طردشدگی میکنید. در اینگونه مواقع طرف مقابل شما از اینکه چه میزان و چرا از دست او ناراحت و عصبانی هستید، آگاه نیست زیرا شما انزجار و عصبانیت خود را نشان نمیدهید. بنابر این میبینید که اگر احساسات واقعیتان را نشان ندهید چه عواقب غیرقابل جبرانی را در پی خواهد داشت.
به علاوه اگر در این مرحله باز هم به حل مشکل نپردازید و حقیقت را به طور کامل به همسرتان نگویید به مرحله جدایی میرسید. در این زمان معمولا خودتان را گول میزنید که رابطه هیچ ایرادی ندارد، در حالی که در آستانه خطر بسیار بزرگی
قرار دارد و سرکوب احساسات همیشه میتواند بسیار مشکلآفرین باشد. در واقع یکی از جدیترین مشکلات امروزی این است که بسیاری از انسانها در حالتی شبیه به سرکوبی احساسی و عاطفی دائمی به سر میبرند و هنگامی که دیگر نتوانند احساسات خود را سرکوب کنند به مواد مخدر، کار بیش از حد و تمامی روشهای ناسالم دیگر روی میآورند تا بیش از پیش منفعل شوند.
بنابر این اگر متوجه احساس ناخوشایندی در خود شدید حتما آن را با طرف مقابلتان در میان بگذارید زیرا در غیر این صورت امکان دارد رابطه شما حتی به جدایی منجر شود!
Psychologies Magazine