امروزه حجم تجربه دسته دوم افراد همواره نسبت به تجربه دست اول بسیار بیشتر است. اما اینکه افراد رسانه را بهعنوان سرچشمه معرفت غالب، مبنای قضاوت و رفتار خود قرار میدهند، به تنهایی اصالت ندارد؛ چرا که رسانه برآیند مجموعهای از افراد است که با استفاده از تاکتیکها، جهتگیری خود را در خلال ارائه پیام نمایش میدهند.
در مورد کارکرد رسانههای غربی در زمینه اسلامهراسی، باید پرسید چرا این موضوع اهمیت یافته و فعالان حوزه رسانهای و فرهنگی کشور در قبال آن چه وظیفهای دارند؟ برای بررسی اسلامستیزی باید 2 موضوع را مورد بررسی قرار داد: یکی کارکرد رسانههای غربی در این حوزه است و دیگری نگرش مخاطبانی که آثار این کارکرد رسانهای را پذیرفتهاند.
در این زمینه باید دید غربیها در مواجهه با این پیامها به چه میزان تأثیر میپذیرند و مقایسهای بین این تأثیر و تأثیری که مخاطب داخل ایران از رسانههای غربی میپذیرد صورت داد. مسلماً این تأثیر یکسان نیست، زیرا زمینههای فرهنگی این دو دسته مخاطب متفاوت است. باید دید آیا پخش یک انگاره الزاماً به معنی تأثیر است یا خیر؟ مخاطب منفعل نیست و هر قدر باورهای او استحکام داشته باشد میتواند در برابر پیام مقاومت کند.
درخصوص روشهای بررسی کارکرد رسانهها در اسلامهراسی و بررسی چگونگی تبلور آثار این کارکرد در مخاطب ایرانی و خارجی، میتوان در داخل کشور چند شبکه رسانهای غربی را بهعنوان رندوم نمونهگیری کرده و در مقطعی گفتمان غالب در پیام آنها را مورد بررسی قرار داد. یک شیوه آزمایشی دیگر این است که بررسی شود چه تغییری در نگرش مخاطب نسبت به اسلام پس از دریافت پیام رسانهای ایجاد شده است. شیوه دیگر این است که در طبقات مختلف جامعه تفاوت تأثیرپذیری 2گروه مصرفکننده غالب رسانههای غربی و مصرف کنندههای غیرغالب بررسی و مقایسه شود و راهکار دیگر بررسی میزان تأثیر رسانههای غربی بر مخاطبان غیرایرانی و غیرمسلمان است.
«ما»ی غرب در برابر «دیگری» شرق
در همین زمینهها نتایج برخی پژوهشها و تجربههای دست اول نشان میدهد مواجهه با مسلمانان بهعنوان «دیگری» بهرغم تمام شعارهای انساندوستانه در غرب وجود دارد. در دهه60 و 70 میلادی که مهاجرپذیری آنها زیاد بود سعی میکردند بین مهاجرین و مردم آشتی برقرار کنند، اما وقتی با تعداد زیاد مهاجرین مواجه شدند پیشداوریهایشان درخصوص تعارض بین مسیحیان و غیرمسیحیان برجستهسازی شد. در مطالعات شرقشناسی- که کاملترین اثر در این حوزه کتاب شرقشناسی اثر ادوارد سعید است- آمده تفکر مبتنی بر تفاوت بین «ما» و «دیگران» از زمانی شروع شد که سیاستمداران و روزنامهنگاران غربی بهخود اجازه دادند راجع به شرقیها از منظر و دیدگاه خود قضاوت کنند و دیدگاه مرجع را در غرب شکل دادند.
این دیدگاه بیان میکرد که مسلمانان افرادی خشک، متعصب و غیرعقلانی هستند. در بازنمایی اسلام و مسلمانان در آثار شرقشناسی همه مسلمانها بهعنوان یک جمع واحد که ویژگیهای همگنی دارند معرفی میشوند، حال آنکه واقعیت اینطور نیست؛ فرقهها و برداشتهای متفاوتی در میان مسلمانان وجود دارد.
بعد از جریان 11سپتامبر، اسلامستیزی وارد مقطع جدیدی شد چرا که کارکرد رسانهها با تلویزیون جهانگستر همزمانی پیدا کرد. در روابط بینالملل تا مدتها، دیپلماسی عمومی بر اعزام کشیش بهعنوان مبلغ مبتنی بود اما از زمانی که بعد تلویزیون جهانگستر در مغز دیپلماسی رسانهای قرار گرفت و بدون به کار گرفتن زبان، زبان تصویر اثر خاص خود را القا کرد، این دو اتفاق به موازات هم شرایط جدیدی را بهوجود آوردند.
بررسیها نشان میدهد غربیها مسلمانان را بهعنوان دیگری مطرح میکنند؛ به این دلیل که معتقدند باید همیشه یک دشمن فرضی وجود داشته باشد و براساس آن نیز همگرایی و وحدت درونی بین خود ایجاد کرده و آن را بهعنوان توجیهی برای برخورد خود در قبال اسلام و مسلمانان بهکار میگیرند. اسلامهراسی بعد از فروپاشی شوروی جایگزینی برای هراس از شوروی بود.
به عقیده آلوین تافلر ملتها برای بقای هویت خود باید به چند عنصر توجه داشته باشند: نخستین عنصر جغرافیای مکان است، عنصر دیگر انسانهایی هستند که بهعنوان دوست و همکار وارد رابطه با یکدیگر میشوند، عنصر سوم بحث زمان است، عنصر چهارم ایدهها و اندیشههایی است که در طول زمان نقش هویتسازی را ایفا میکنند و پنجمین عنصر مشاغل و سازمانهاست.
غربیها درخصوص هویتسازی برای خود بسیار تلاش میکنند. بهعنوان مثال در شهرهای بزرگ یا پایتختهای کشورهای غربی نمادهای یکسانی همچون هتل شرایتون و رستورانهای زنجیرهای مکدونالد وجود دارد. در شهرهای کوچک نیز به ازای هر خشتی شناسنامهای مکانی وجود دارد، هر مکان کوچکی پلاکی دارد که در آن تاریخچهای بیان شده است. غربیها خود را محور جغرافیایی و تاریخی قرار دادهاند و برای اسلام و مسلمانان نقش تاریخساز قائل نیستند.
در مقابل متأسفانه ما در بحث هویتسازی که میتواند مانع از شکلگیری پیشداوری و تعصب شود، کم کار کردهایم. 30سال از انقلاب اسلامی که یک وجه فرهنگی عمیق داشته است میگذرد. در وضعیت تعارض ما در یک جنگ نابرابر قرار داریم، غرب به لحاظ سیستمهای تولید و توزیع رسانهای و اطلاعاتی نیرومند و حرفهای است و ما از لحاظ توان، ظرفیت نابرابری داریم.
رسانههای میکرو رسانههای مقاومت
با وجود این، ساز و برگ رسانهای خیلی مهم نیست و ما باید از تمام توانمان استفاده کنیم. رسانهها به 2 دسته ماکرو و میکرو تقسیم میشوند: رسانههای ماکرو شامل شرکتهای بزرگ رادیویی- تلویزیونی و مطبوعاتی، پخش جهانگستر را دنبال میکنند اما رسانههای مقاومت رسانههای میکرو هستند. رسانههای مقاومت با اندک نیروی موجود سربازهای فرهنگی از طریق رسانههای کوچک، وبلاگها، شبکههای رادیویی، انتشار نشریات با مخاطب هدف خاص و همچنین از طریق توسعه ارتباطات فرهنگی، در عرصه تولید و توزیع فعالیت میکنند.
در 2 سال اخیر اسلامهراسی از طریق بازیهای رایانهای بهویژه بازیهای راهبردی، فیلمها و سریالها، اقدامات نمادین و استفاده از کاریکاتورها شیوع پیدا کرده است. حال اگر سؤال شود با توجه به اینکه اکثر مخاطبان غربی افراد تحصیلکرده هستند پس چگونه القائات رسانههایشان را درخصوص اسلام و مسلمانان بدون تشکیک میپذیرند؟ باید گفت: اولا رسانههای غربی ابتدا اعتمادسازی میکنند و همچنین در تولید و توزیع در سطح بالایی، حرفهای عمل میکنند. دوم اینکه اگر مخاطب سواد دارد الزاما به این معنا نیست که سواد رسانهای هم دارد. مجموعهای از القائات غلط در ذهن مخاطبان غربی ساخت داده میشوند و تغییر این نگرشها کار دشواری است. یکی از راهکارها برای مقابله با این جریان، توسعه همگرایی بین کشورهای اسلامی برای انجام واکنش مناسب در قبال اسلامهراسی است. در جریان آتشسوزی قرآن باید واکنش مسلمانها نسبت به این عمل برجستهسازی میشد.
هویتسازی، معرفی صحیح خود و افزایش سواد رسانهای حداقل در مخاطب داخلی از جمله دیگر راهکارها برای مواجهه با اسلام هراسی رسانههای غربی است. غربیها از تکنیکهایی مانند قاعده تعمیم استفاده میکنند، بهعنوان مثال اقدامات القاعده را به عموم مسلمانان تعمیم میدهند. ما در دفاع باید بلافاصله تفاوت القاعده را با اسلام و مسلمانان راستین بیان کنیم.
هرچه آنها القائات منفی راجع به اسلام طراحی میکنند، ما باید درخصوص آموزههای حقیقی و انسانی اسلام تبلیغ کنیم. نمونههای دمکراسیهای حقیقی در کشورهای اسلامی را معرفی کنیم. در مقابل آنکه آنها مسلمانان را تروریست معرفی میکنند، تشریح کنیم که اسلام و مسلمانان بیشترین خسارت را از تروریسم و اشغال متحمل شدهاند، ما باید نقاط قوت تمدنی خود را نمایش دهیم.