بعضی وقتها خشم دقیقا به خود ما یا حرفها و کارهایمان مربوط میشود و گاهی اوقات هم ظاهرا هیچ ربطی به ما ندارد و آن را از جانب دیگران دریافت میکنیم. در واقع عصبانیت یک پدیده شیمیایی است با تمام فعلو انفعالات شیمیایی محرک و هیجانی که وجودشان به بقای ما کمک میکند. هنگامی که افراد به شدت عصبانی میشوند، این واکنش بیرونی آنهاست که از واکنش تند فعل و انفعالات شیمیایی درونی بدنشان ناشی میشود. البته این درست است که همه ما عصبانی میشویم اما همه ما در شرایط یکسان، واکنشهای یکسان نداریم و به یک اندازه عصبانی و خشمگین نمیشویم؛ مثلا به نظر میرسد بعضی افراد، نگران متولد میشوند زیرا همیشه نگران بدپیش رفتن کارها هستند! آنها دائم نگران هستند و با دیدن هر موقعیتی در مغز خود فقط یک تصویر بد و نگرانکننده از آن دارند و این موضوع باعث میشود که اغلب مواقع نگران و مضطرب باشند.
بدترین حالت افراد مضطرب این است که حتی نمیدانند که دقیقا چه چیزی میخواهند و تصویر ذهنی آنها فقط منفی و نگران کننده است. در این مواقع بهتر است که ابتدا برای خود مشخص کنند که چه چیزی آنها را نگران کرده است و در صورت امکان، عوامل نگرانکننده را از خود دور کنند و تصویر ذهنی درست و مثبتی نسبت به شرایط موجود داشته باشند.
عیبجویی
یکی از عوامل بروز عصبانیت، عیبجویی و سرزنش کردن دیگران است. این عیبجوییها معمولا به این دلیل اتفاق میافتد که برای شخص موردنظر مشکل است مسئولیت کاری را که انجام داده بپذیرد یا به خاطر تاثیر بر کارش از دیگران عذرخواهی کند. شاید خودش میداند که مقصر است؛ اما دوست ندارد که آن را بپذیرد و از اینکه میداند دائم اشتباهات خود را تکرار میکند ناراحت است ولی دوست ندارد قبول کند اشتباه میکند بنابراین میکوشد اشتباه خود را به دیگران نسبت دهد. بعضیها هم عذرخواهی و قبول مسئولیت را نشانه ضعف میدانند اما در هر شرایطی و در هرموقعیتی (مدرسه، محل کار، خانه یا در جمع دوستان و...) پذیرش فرهنگ مسئولیتپذیری بدون وجود سرزنش است.
مقاومت در برابر تغییر
برخی افراد حتی در برابر کوچکترین تغییری مضطرب و نگران میشوند و معمولا واژه «تغییر» آنها را عصبانی میکند.
در واقع واژه تغییر برای کسانی که به آن با دیده منفی مینگرند به معنای نتوانستن و تبدیل شرایط بدتر است. آنها از عمل کردن وحشت دارند و در اینگونه موارد در ذهن خود هر اتفاق بدی را که در گذشته برایشان افتاده دوباره زنده میکنند. البته کمی نگرانی از تغییر، ریسک یا موضوعات ناشناخته کاملا طبیعی است؛ زیرا بدن ما برای غلبه بر این نگرانی میزان آدرنالین خون را افزایش میدهد و باعث نگرانی میشود. نگرانی بسیار طبیعی است اما در بعضی مردم این موضوع تبدیل به یک فوبیای آزاردهنده میشود؛ به طوری که حتی فقط با اندیشیدن به تغییر، تصاویر بسیار زنده، قوی و وحشتناکی از مشکلاتی که ممکن است اتفاق بیفتد در ذهنشان زنده میشود و به جای اینکه آنها قادر به کنترل و اداره شرایط باشند، تحت کنترل این تصاویر ذهنی قرار میگیرند.
البته هرچه مدت زمان نگرانیشان بیشتر باشد احتمال ظهور فوبیا (ترس) نیز در آنان بیشتر خواهد شد؛ زیرا زمان بیشتری را به اندیشه و تصور آنچه اتفاق خواهد افتاد گذراندهاند. افرادی که از تغییرات میترسند، فکر میکنند امکان دارد بعد از تغییر امنیتشان از بین برود و اوضاع بدتر شود. بدین ترتیب ترجیح میدهند به جای اینکه تغییر کنند در همان شرایط قبل باقی بمانند. یکی از دلایل بروز عصبانیت و اضطراب زمانی است که با دیگران وارد رقابت میشویم و به نتیجه دلخواه خود نمیرسیم. ما معمولا فراموش میکنیم همین که وارد رقابتی میشویم، تجارب بسیار گرانبهایی به دست میآوریم و میتوانیم خیلی چیزها بیاموزیم اما این بدان معنا نیست که حتما باید برنده شویم. بعضی افراد روحیه رقابتجویانهای دارند و میخواهند همیشه برنده باشند و بهترین نتیجه را بگیرند.
افراد برای مباره با ناراحتی هنگام شکست باید از قبل خود را برای هرگونه نتیجهای آماده کنند و همیشه منتظر برنده شدن نباشند. تاقبل از شروع هر نوع رقابتی با تمام توان، تلاش خود را به کاربندند ولی پس از اعلام نتیجه، عصبانیت و ناراحتی هیچ فایدهای ندارد و فقط توان فرد را برای مبارزات بعدی از بین میبرد. اما بعضی افراد بسیار سرسخت هستند و پذیرش هر شکست و مشکلی برایشان خیلی سخت و ناراحتکننده است. این افراد باید برای رسیدن به آرامش و قبول شرایط جدید تمرین بسیاری داشته باشند تا هنگام قرارگرفتن در شرایط نامطلوب بتوانند واکنش مناسبی داشته باشند و به علاوه خیلی عصبانی و غمگین نشوند چون تحقیقات ثابت کرده افراد عصبانی و خشمگین که معمولا در این حالت به سر میبرند و با کوچکترین تلنگری خیلی زود به هم میریزند و کنترل رفتار خود را از دست میدهند در مقایسه با افراد آرام و خونسرد که هنگام بروز مشکلات میتوانند واکنش صحیحی داشته باشند و به اصطلاح آرامش خود را حفظ کنند در معرض خطرات جسمانی بیشتری قراردارند. بسیاری از این افراد معمولا مبتلا به زخممعده یا میگرن میشوند و اغلب ناراحتیهای گوارشی دارند.
ایجاد تغییر
این جمله را به خاطر بسپارید که شما خود مسبب ناراحتیها و شادیهایتان خود هستید. اما باید بدانید که اگر هم نگران و ناراحت هستید، خودتان با رفتارهای آزاردهنده موجب بروز این نگرانی شدهاید. البته شاید بدون اختیار نگران و ناراحت نمیشوید بلکه به طور آگاهانه و ناآگاهانه برای خود ناراحتی به وجود میآورید.
بنابراین وقتی توان ناراحت کردن خود را دارید پس قاعدتا توان این را هم دارید که کمتر رفتارهای خشمگینانه و ناراحتکننده برای خود داشته باشید و کمتر باعث ناراحتی خود شوید.
شما هر کاری را با هدفی خاص شروع میکنید و شاید بعد از مدتی با ناملایمات و ناراحتیهایی مواجه شوید؛ در این هنگام توجه به این موارد میتواند تا حدودی به شما کمک کند تا نسبت به رفتار خود دقیقتر شوید:
- شکست شما در تحقق یک خواسته مانند قبولی در یک دوره آموزشی، کار، ورزش یا ایجاد یک رابطه که نمیتواند موفق شود.
- به ویژه باورهای نامعقول درباره شکست یا طرد شدن؛ مثلا این باور که «نباید شکست بخورم!»، «باید مورد تأیید همه باشم!»، «شکست خیلی سخت و غیرقابل تحمل است» و «اگر نتوانم مورد توجه دیگران واقع شوم آدم بیارزشی هستم!»
- نتایجی که به دنبال باورهای نامعقول هنگام ناملایمات و گرفتاریها برای شما ایجاد میشوند؛ مثل احساس افسردگی و اضطراب شدید و رفتارهای خودشکنانه با تسلیم شدن و صرف نظر کردن از اهدافتان مانند رها کردن تحصیل، تلاش نکردن برای انجام کار مناسب، شرکت نکردن در فعالیتهای ورزشی و دوری کردن از ایجاد رابطه و پیدا کردن دوستان صمیمی.
طبیعی است که هر کس در زندگی خواستهها و آرزوهایی دارد که میخواهد به آنها برسد؛ مثلا فرض کنید شما خواهان داشتن ارتباطی صمیمی و لذتبخش با فردی هستید که میخواهید شریک شما در زندگی باشد، اما نظر او به هر دلیلی با شما هماهنگ نیست و در این ارتباط شما با نوعی شکست مواجه میشوید. در این هنگام احساساتی منفی اما لازم در وجودشما به وجود میآیند، این احساسات منفی از این جهت لازم به شمار میآیند؛ که وجود آنها به عنوان انگیزهای خواهد بود تا شما هیچ گاه ناامید نشوید و به تلاش و کوشش خود در جهت یافتن هدف خود ادامه دهید.
اگر به این دلیل که مورد قبول واقع نشدهاید دچار افسردگی شوید، ممکن است بعد از آن هم در موارد مشابه با خجالت و کمرویی با دیگران برخورد کنید و شاید هم هرگز نخواهید برای خواسته خود تلاش کنید، زیرا فکر میکنید با این وضع دیگر کسی نمیتواند شما را بپذیرد و خود شما هم مایل نیستید با کسی ارتباط دوستانهای برقرار کنید.
اما نکته جالبی که در اینجا وجود دارد این است که شما میتوانید هیجانات و رفتارهایتان را خودتان انتخاب کنید؛ بدین معنا که وقتی برای رسیدن به اهدافتان با مشکل مواجه میشوید، این خود شما هستید که تصمیم میگیرید چگونه رفتار کنید. شما همیشه بعد از یک تجربه ناموفق که مانع رسیدن شما به خواستههایتان شده، عکسالعمل خاصی نشان میدهید، اما اینکه عکسالعملتان چگونه باشد تاحد زیادی به خودتان بستگی دارد.
شما با توجه به باورهایی که از قبل در ذهنتان دارید رفتار میکنید. باورهای شما در واقع نشان دهنده نحوه ارزیابی تفکر و تصور شما درباره وقایع، سختیها و ناملایمات است. این باورها، ترجیحات، آرزوها و تمایلاتی هستند که شما برای خود تعیین میکنید؛ بنابر این باورهای شما کاملا متفاوت هستند و ممکن است موجب بهبود حال شما شوند یا نتایج کاملا معکوسی داشته باشند.
Friday magazine