در این رابطه و چشمانداز آینده فلسطین با محمدرئوف شیبانی،معاون خاورمیانه وزارت امور خارجه گفت و گو کردیم.
- مذاکرات فتح و حماس بارها طی سالهای گذشته برگزار و در لحظه آخر با شکست مواجه میشد. چه شد که این بار به نتیجه رسید. آیا طرفین تغییری در شرایطشان برای گفتوگو دادند؟ بهویژه در زمینه به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی، فتح یا حماس تغییر در مواضع خود دادهاند؟
اختلاف میان فتح و حماس که عملا به ایجاد 2 دولت جداگانه در نوار غزه و کرانهغربی فلسطین منجر شده بود، به رغم متأثر بودن از تفاوتهای ذاتی 2 جنبش یاد شده، از برخی عوامل مؤثر بیرونی نیز ناشی میشدهاست. به نظر میرسد که عامل اصلی دستیابی طرفین به توافق برای تحقق آشتی ملی در فلسطین، تغییر در همان عوامل بیرونی مؤثر براختلافات 2 جنبش بوده که این عوامل به تشکیل 2 دولت با 2ماهیت جداگانه در نوار غزه و کرانه غربی منجر شده بود. همین عوامل هم باعث شکست مذاکرات طرفین برای پایاندادن به جدایی کرانه از غزه میشد. توافق فتح و حماس برای آشتی ملی نمیتواند شاخصی دال بر تغییر در ماهیت فکری یا ایدئولوژیک 2جنبش مهم فلسطینی باشد. بنابراین میتوان گفت که مواضع گذشته 2 جنبش درخصوص به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی به قوت سابق خود برقرار است. اما این نکته حائز اهمیت است که به هر حال فتح یک ظرفیت قابل توجه در عرصه فلسطینی است و لازم است که این ظرفیت در مسیر صحیح خود در حمایت از آرمان حقیقی و اصیل ملت فلسطین قرار گیرد.
- برخی تحلیلگران غربی تحولات اخیر سوریه را بیتاثیر در این توافق ناگهانی نمیدانند. چقدر این موضوع درست است؟
سوریه در طول چند دهه متمادی ظرفیتهای خود را در خدمت مقاومت ضدصهیونیستی قرار داده و از این حیث مقاومت ضدصهیونیستی در منطقه خاصه جنبش اسلامی حماس وامدار حمایتهای بیدریغ سوریه است و اساساً همین ویژگی سوریه یکی از دلایل اصلی اعمال فشارها و نیز ایجاد شرایط جاری برای این کشور است. تردیدی نیست که گروههای مقاومت و مردم فلسطین همچنان نیازمند ظرفیتهای سوریه برای تحقق آرمان ملت فلسطین هستند. اگر چه مصر جدید ظرفیتهای خوبی برای حمایت از آرمان فلسطین و ایفای نقش مکمل برای سوریه در جهان عرب درحمایت از ملت فلسطین و گروههای مقاومت آن دارد و اقدامات اخیر شورای نظامی و دولت انتقالی مصر در این زمینه نویدبخش وضعیت جدیدی برای فلسطین است، معهذا امضای سند آشتی ملی میان حماس و فتح ارتباط مستقیمی با تحولات اخیر سوریه ندارد؛ هر چند غربیها مایلند به این موضوع دامن بزنند.
- نقش مصر و دولت جدید این کشور در این مذاکرات چه بود؟ حسنی مبارک در زمان در قدرت بودن حداقل در ظاهر تلاش داشت نقش میانجیگر را میان گروههای فلسطینی بازی کند. کنار رفتن او از قدرت آیا در این رابطه مؤثر بود؟
عوامل خارجی بیش از عوامل ذاتی 2 جنبش در ایجاد و استمرار اختلاف و دوگانگی درون فلسطینی مؤثر بودهاند. یکی از این عوامل خارجی سیاستهای نظام حاکم بر مصر به ریاست حسنی مبارک بود. هم پیمانی نظام حسنیمبارک با آمریکا و شراکت آن با رژیم صهیونیستی چیزی نبود که قابل پنهان کاری باشد، بنابرین نظام حسنیمبارک یکی از ابزارهای اعمال فشار بر مردم و گروههای مقاومت فلسطینی بود که اعمال محاصره ظالمانه بر ملت مظلوم و جنگزده غزه تنها یکی از نمونههای آن بود. در یک توافق نانوشته میان آمریکا و رژیم صهیونیستی، مصر به دلیل جغرافیای سیاسی خود و نیز سیاستهای نظام گذشته این کشور، بهعنوان میانجی گفتوگوها میان حماس و فتح تعیین شدهبود. هدف از میانجیگری در دوره مبارک این بود که یا حماس شرایط تحمیلی برای مصالحه را بپذیرد و یا اینکه به عنوان یک جنبش مقاومتی منزوی شده و عرصه حضور و تأثیرگذاری آن در فلسطین در یک پروسه تدریجی به تحلیل برده شود. بنابراین میتوان گفت که مصر حسنی مبارک خود، عامل استمرار اختلافات و دوگانگی در فلسطین و مانع تفاهم 2 جنبش فلسطینی بودهاست. تعامل حکومت انتقالی مصر با مسئله فلسطین تاکنون مثبت و قابل تقدیر است که نمونه آن بازگشایی گذرگاه رفح است.
در طول مدت کوتاه پس از سقوط حسنیمبارک، دولت انتقالی این کشور تاکنون میزبان نمایندگان گروههای مختلف فلسطینی بوده و تلاشهای قابل تقدیری از سوی مقامات این کشور برای تحقق آشتی ملی صورت گرفته است. سند موسوم به «ورقه مصری» که از سوی عمر سلیمان رئیس سابق سازمان امنیت مصر و مسئول مستقیم پرونده فلسطین در دولت حسنیمبارک به طرفین ارائه شدهبود و بندهای مختلفی از آن مورد قبول حماس و سایر گروههای فلسطینی نبوده، اکنون مطرح نیست. بنابراین بهنظر میرسد که مصر جدید در سایه خواست ملت این کشور تلاش میکند نقش مورد انتظار خود را در قضیه فلسطین ایفا کند و ما امیدواریم که این نقش مثبت منطبق با آرزوهای ملت فلسطین و خواست ملت مصر استمرار و تحکیم یابد. پیامی که میتوان از امضای توافق قاهره گرفت، آن است که مصری که پیش از این در خدمت جدایی فلسطینیان بوده است، اکنون به مرکزی برای امضای سند آشتی و وحدت تبدیل میشود و این میتواند دلگرمکننده و امیدبخش باشد.
- دو طرف بر سر چه موضوعاتی توافق کردهاند و آینده توافق این دو گروه را که پیش از این در برخی مسائل مهم اختلاف نظر داشتند، چگونه میبینید؟
سند امضا شده شامل 5سرفصل کلی از جمله انتخابات، ساف، دولت، امنیت و پارلمان است که شیوههای عمل مشترک در زمینههای یاد شده در ذیل این سرفصلها به اجمال تبیین شدهاست. طبعاً این موارد نیاز به تدقیق و تبیین بیشتر و نیز تجلی اراده مشترک برای اجرا دارد. بنابراین از این حیث این یک گام بسیار مثبت برای حل و فصل مبانی اختلافات درون فلسطینی بهشمار میرود، اما طبیعتاً این آغاز یک راه نسبتا طولانی است که تحقق اهداف آن نیازمند تمرکز بر منافع ملی فلسطین و پرهیز از تکرار خطاهای گذشته و اجتناب از تأثیرپذیری از اعمال فشارهای خارجی است.
- آیا میتوان گفت که توافق اخیر میان فتح و حماس بهدلیل ناامیدی از میانجیگری طرفهای خارجی صورت گرفته و اینکه فلسطینیان دیگر خودشان تصمیم گرفتهاند مشکل را حل کنند؟
ما با شرایط جدیدی از چیدمان سیاسی در منطقه خاورمیانه روبهرو هستیم که نقطه کانونی این تحول بر ارتقای نقش ملتها در تعیین سرنوشت خود و تضعیف جایگاه دولتها و جریانات وابسته به محور آمریکا متمرکز است. چنین فضایی ایجاب میکند که بازیگران صحنه فلسطین نیز خود را با واقعیات جدید بهویژه واقعیت مربوط به تضعیف محور سازش تطبیق دهند. تحولات جاری منطقه بیتردید افقهای جدیدی را پیشروی ملت مظلوم فلسطین برای احقاق حق تاریخی خود نمایان ساخته و بیش از همه رژیم صهیونیستی را نگران کرده است. ملت فلسطین همواره خواهان وحدت صففلسطینی و پایاندادن به اختلافات با هدف تمرکز بر دشمن اصلی یعنی صهیونیستها بودند. من تصور میکنم که حرکت اخیر برای امضای توافق آشتی ملی یک حرکت واقعگرایانه منطبق با واقعیتهای منطقهای است.
- فتح و حماس خبر از توافق برای برگزاری انتخابات جهت تشکیل دولت دادهاند. با توجه به انتخابات قبلی و پیروزی حماس چه نتیجهای را برای این انتخابات و تشکیل دولت میبینید؟
برگزاری انتخابات ریاستی و پارلمانی طی یکسال پس از امضای سند توافق آشتی ملی، یکی از بندهای توافق اولیه فیمابین طرفین فتح و حماس است. البته جریانات سیاسی فعال در صحنه انتخابات آتی فلسطین محدود به حماس و فتح نخواهد بود. طبیعتا در صورت برگزاری انتخابات، این مردم فلسطین خواهند بود که بر مبنای شناخت خود از گروهها و شخصیتهای فلسطینی و انطباق برنامههای انتخاباتی این جریانات با انتظارات و آرمانهای خود، پیروز صحنه رقابتهای انتخاباتی را مشخص خواهند کرد.