هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا سهشنبه هفته گذشته در حاشیه همایش جهانی آمریکا- اسلام در واشنگتن این پیام را با ادبیات دیپلماتیک خطاب به مقامات کشورهای خاورمیانه ازجمله وزرای خارجه قطر و اردن و دبیرکل سازمان کنفرانس اسلامی بیان کرد.کلینتون اذعان کرد که زمستان طولانی اعراب رو به پایان میرود و پس از چندین دهه، فرصتی واقعی برای تغییرات با دوام پیش روی اعراب قرارگرفته است. این موضوع پرسشهای مهمی را مطرح میکند، هرچند بهعهده آمریکا نیست که به این پرسشها پاسخ دهد. وی افزود: در واقع در اینجا در واشنگتن، ما تلاش میکنیم برای پرسشهای سیاسی و اقتصادی دشوار خودمان پاسخی بیابیم.این واقعیت موضع آمریکا در قبال تحولات اخیر خاورمیانه است و دلیل واکنشمتفاوت و دوگانه این کشور در قبال تحولات کشورهای مختلف را نشان میدهد.
کلینتون در سخنرانی اخیر درباره تحولات خاورمیانه و موضع آمریکا، پس از تعریف و تمجید مفصل از قیام اعراب، به نکته اصلی مدنظر خود اشاره کرد: ما میدانیم که یک رویه واحد را نمیتوان برای منطقهای چنین گوناگون، آن هم در چنین شرایط بیثباتی در پیش گرفت. پیشتر نیز گفتهام که ایالات متحده روابط خاصی با کشورهای منطقه دارد. ما دهههاست که با بحرین روابط دوستانه داریم و انتظار داریم که این روابط در آینده نیز ادامه یابد...ایالات متحده در حرکت خود به سوی آینده شرایط را با دقت میسنجد و به منافع و ارزشهای مشخص خود پایبند است.
دو روز بعد، رابرت گیتس، وزیردفاع آمریکا آنچه را کلینتون ناتمام گذاشته بود، با صراحت، کامل کرد. وی در مراسمی در بزرگداشت جورج واشنگتن (نخستین رئیسجمهور آمریکا و از بنیانگذاران این کشور) در ویرجینیا، به ریشههای تاریخی ایالات متحده اشاره و تأکید کرد که آمریکا همواره در قبال آرمانهای دمکراتیک و ارزشهای دیگران، رویهای خاص و برگزیده را داشته است.
گیتس تصریح کرد: هنگامی که جورج واشنگتن با پیامدهای انقلاب فرانسه مواجه شد، بهخود اجازه نداد تحتتأثیر آرمانهای آزادی، برابری و برادری (شعارهای انقلاب فرانسه) قرار گیرد و در عوض بر دورنمای خطرناک گسترش افراط گرایی خشونتبار فرانسویها به سواحل آمریکا متمرکز شد. این موضوع پیامد منفی جدایی از بریتانیا و شرایط ناآرام زندگی مردم عادی ایالات متحده در پی قطع تجارت [بابریتانیا] و نیز موقعیت شکننده آمریکا در آن زمان (سالهای نخست استقلال کشور) بود. از اینرو واشنگتن سیاست بیطرفی را در قبال فرانسه اتخاذ کرد و با بریتانیا معاهده صلحی را به امضا رساند، درحالی که به وی برچسب ریاکاری و خیانت زده میشد.
گیتس اذعان کرد که ایالات متحده همواره در تلاش برای تحقق آرمانهای خود از یک سو و معامله با حاکمان مستبد از دیگر سو بوده است. از اینرو اینک میبینیم که بسیاری از حکومتهای [عرب] دستخوش بحران، از متحدان دیرین و نزدیک آمریکا بودهاند، حکومتهایی که با آنها در زمینه مقابله با چالشهای امنیتی مشترک مانند القاعده همکاری داریم.
آیا پروژه دمکراسی تا این حد اهمیت دارد؟ گیتس به این پرسش چنین پاسخ داد: درونمایه عمده تاریخ آمریکا از زمان واشنگتن تا حال، این بوده است که ما تلاش کردهایم بهگونهای از امنیت و منافع خود دفاع کنیم که در بلندمدت منتهی به برقراری ارزشها و نهادهای دمکراتیک شود...هنگامی که ما آشکارا از تمایلمان به گسترش ارزشهای دمکراتیک در سراسر جهان صحبت میکنیم، از جهانی سخن به میان میآوریم که ممکن است سالها و حتی دههها با آن فاصله داشتهباشیم.
جالب آنکه این سخنان گیتس پس از سفر اخیر او به منطقه خلیجفارس و در پی بروز شرایط پیچیده منطقه ادا میشود، در شرایطی که عربستان سعودی برای سرکوب جنبش پر تحرک دمکراسیخواهی بحرین در این کشور مداخله میکند، برخورد و اختلاف نظر در روابط آمریکا و عربستان بالا گرفته است، بهای نفت تا 3 برابر افزایش یافته و احتمال میرود عربستان حجم خرید سلاح را از ایالات متحده تا رقم حیرتآور 60 میلیارد دلار افزایش دهد.
گیتس در سفر اخیرش به منطقه خلیجفارس، در پایان دیدار 90دقیقهای خود با ملکعبدالله، پادشاه عربستان، از وجود شواهدی دال بر دخالت ایران در بحرین سخن به میان آورد. یک هفته پیش از وی، توماس دانیلون، مشاور امنیت ملی آمریکا راهی ریاض شده بود تا نامه اوباما را به ملکعبدالله برساند. شواهد در واقع حکایت از آن دارد که معاملهای در حال صورت گرفتن است که براساس آن، دولت اوباما تلاش میکند با نادیده گرفتن پروژه دمکراسی در منطقه، شرایط را برای حاکمان مستبد خلیجفارس بیش از این سخت نکند.
واشنگتن به عکس [آنچه میگوید] دست عربستان را باز خواهد گذاشت تا جنبش اصلاحات دمکراتیک را در منطقه مهار کند و مانع از تغییر حکومتها شود. در چنین وضعیتی، سعودیها در 3مسیر متفاوت گام برمیدارند؛ نخست آنها به هر اقدامی دستزدهاند تا به جنبش دمکراسیخواهی بحرین، که بالقوه میتواند حکومت منامه را سرنگون کند و پیامدهای نامطلوبی برای عربستان بهدنبال داشته باشد، رنگ و بوی فرقهای بدهند و آن را موجب قدرتمند شدن شیعیان قلمداد کنند. براساس برآورد سعودیها، تحریک احساسات و تعصبات فروخفته در ذهنیت سنیها، با هدف پیشگیری از ایجاد یک جنبش متحد عربگرا
(پان عرب) صورت میگیرد.
در مسیر بعد، سعودیها تلاش میکنند جنبش دمکراسیخواهی را در خلیجفارس، تجسم مداخله ایران در امور کشورهای سنی منطقه جلوه بدهند. کابوس ایران از نظر سعودیها به معنای تلاش تهران برای جمع کردن کشورهای سنی منطقه زیر چتر رهبری خود و تأثیر گذاشتن بر لابیهای پرنفوذ واشنگتن و به تبع آن تحت فشار گذاشتن عربستانسعودی و حکومتهای مستبد است. هرچند دولت اوباما نشان داده است این اعتراضات را بیشتر جنبشهایی داخلی تلقی میکند که حاصل مشکلات داخلی کشورهای منطقه است؛ مشکلاتی که خود نتیجه چندین دهه بیکفایتی حکومتهای استبدادی است.
کلک سعودیها خوب گرفته است. حدود 2ماه پیش رابرتگیتس در سفر به منطقه، از آلخلیفه، حاکمان بحرین خواست هرچه سریعتر روند اصلاحات سیاسی و اجتماعی را آغاز کنند. اینک اما وزیر دفاع آمریکا بهگونهای دیگر سخن میگوید.
مسیر سوم و پیچیدهترین راه این است که سعودیها 2 مورد بحرین و یمن را مشابه میبینند. مداخله [عربستان] در بحرین بازتاب گستردهای دارد و این احتمال قوی مطرح است که موجب افراطیشدن جنبش دمکراسیخواهی مخالفان آلخلیفه شود و آنان - یا حداقل عناصری در جمع آنها - را وادارد تا به خشونت متقابل و شورش دست بزنند. احتمال شکلگیری سازمانی مانند حزبالله لبنان در بحرین اینک مطرح است.سعودیها همچنین وارد تعاملات سیاسی قبایل یمن شدهاند و خطوط کلی انتقال قدرت را از علی عبدالله صالح، رئیسجمهور این کشور، [به حکومت احتمالی بعدی] ترسیم و به عناصر قدرت در یمن تحمیل میکنند. ریاض در این میان ظرفیت ملیگرایی یمنیها را که مانعی بر سر سلطه سعودیها بر شبه جزیره عربستان است، نادیده میگیرد.
سعودیها در این مورد نیز پای ایران را به میان میکشند و مدعیاند شورش شیعیان حوثی در شمال یمن به تحریک ایران است. این در حالی است که شاهدان غربی هرگونه ارتباط گستردهای را بین ایران و حوثیها و نیز ایران با شیعیان بحرین رد میکنند.
اما عربستان سعودی چه اهدافی را دنبال میکند؟ یکی از اهداف دیرپای امنیت ملی سعودیها، برقراری و حفظ سلطه نسبی خود در شبه جزیره عربستان است. شورای همکاری خلیج[فارس] دههها تحقق این هدف سعودیها را دنبال میکرده است. اما در شرایط بیثبات کنونی، هر نوع تغییر حکومت در هر یک از کشورهای عضو این سازمان، اقتدار آن را به آسانی محو خواهد کرد. ریاض از مدتها پیش ایده تبدیل شورای همکاری خلیج [فارس] را به اتحادیه خلیج [فارس] برمبنای سیاست خارجی، امنیت و دفاع مشترک و البته تحت رهبری عربستان و با هدف امنیت گروهی کشورهای عضو مطرح کرده است.
تحقق این ایده، از نظر نظامی منجر به ایجاد یک نیروی نظامی مشترک تحت یک فرماندهی واحد و یک نیروی واکنش سریع خواهد شد که میتواند در هر یک از کشورهای عضو، وارد عمل شود. به عبارت دیگر، عربستان سعودی امیدوار است نقش تأمینکننده امنیت هر یک از کشورهای عضو را ایفا کند.حاکمان ریاض از برخورد ایالات متحده در قبال حسنی مبارک و اینکه واشنگتن پشت مبارک را خالی کرد، سرخورده شدهاند. به باور سعودیها اگر آمریکا در کنار مبارک ایستاده بود، امکان خروج حسنی مبارک از صحنه سیاسی مصر وجود نداشت. رفتار مصر در دوره پس از مبارک نیز به احساس انزوای سعودیها دامن زده است. تغییرات عمده در سیاستهای منطقهای مصر دیده میشود. قاهره اینک در حال برقراری روابط دیپلماتیک با ایران است که پس از انقلاب اسلامی قطع شده بود و بهرغم مخالفت آمریکا و اسرائیل برای نخستینبار به ایران اجازه داد 2 ناو نظامی خود را از کانال سوئز عبور دهد. مصر به رهبران حماس در غزه اجازه داده است تا از فرودگاه قاهره بهعنوان نقطه ترانزیت خود به دمشق استفاده کنند. قاهره همچنین در حال برقراری ارتباط با حزبالله لبنان است.
آنچه بیش از همه سعودیها را آزار میدهد این است که مصر استراتژی مهار نفوذ ایران را کنار گذاشته و ممکن است به سوی محور استراتژیک جدید سوریه، ترکیه و ایران کشیده شود. مصر بر امواج احساسات و تمایلات سیاسی اعراب سوار شده، در حالی که عربستان سعودی هیچگاه تمایلی به عربگرایی (پان عربیسم) از خود نشان نداده است.
احساس روزافزون انزوا در سعودیها موجب شده است تا آنان به مهمترین و آخرین منبع نفوذ خود در واشنگتن، یعنی پنتاگون (وزارت دفاع آمریکا) روی بیاورند. وعده ملک عبدالله به رابرت گیتس - اینکه سطح خریدهای تسلیحاتی عربستان از ایالات متحده در سالجاری از مرز 60 میلیارد دلار بگذرد که بزرگترین معامله نظامی در تاریخ آمریکا نیز خواهد بود - نمای امنیت منطقه را از نظر واشنگتن به کلی تغییر خواهد داد. از نظر اوباما فروش سلاح به کشورهای دیگر یعنی افزایش شغل در آمریکا و اگر ایده کنفدراسیون خلیج [فارس] تحقق یابد، قراردادهای تسلیحاتی با ایالات متحده دیگر حد و مرزی نخواهد داشت؛ چهدر آن صورت کشورهای نفتخیز خلیجفارس برای ایجاد نیروی نظامی مشترک، چه در هوا، چه روی زمین و چه دریا، دست به جیب خواهند شد. سخنان کلینتون و گیتس نشان میدهد که سعودیها موفق شدهاند اوباما را به تجدید نظر درباره بهار اعراب در منطقه خلیجفارس متقاعد کنند. اوباما هیچگاه در ادای سخنرانیهای فصیح و پرطمطراق کم نمیآورد. با این حال بهنظر میرسد بیان دیدگاههای اصلاحشدهاش درباره خاورمیانه جدید چندان برای وی آسان نیست.
آسیا تایمز