جشنوارهها یکی پس از دیگری در گونهها و عناوین مختلف در حال برگزاری هستند و با هزینههای زیادی که برای آنها میشود قرار است در رشد و پیشرفت سینمای ایران و اهالیاش نقش پررنگی داشته باشند؛ جشنواره فیلم فجر، جشنواره بینالمللی فیلم کیش، جشنواره فیلم پلیس، جشنواره فیلم شهر و... ازجمله این مراسم هستند. اما بهراستی تابهحال چقدر روی این مسئله تعمق داشتهایم که با توجه به آنچه از نظر مالی و زمانی صرف میشود آیا این جشنوارهها بازدهی مناسبی نیز دارند یا صرفا برای اینکه چنین مراسمی برپا شوند، این کار را انجام میدهیم؟
بهنظر میرسد آنچه باید پیش از همه در مورد برگزاری یک جشنواره مدنظر قرار گیرد خروجی آن است و اینکه چقدر به نفع سینماست؛ در کنار اینکه این جشنوارهها با هزینههای دولتی برپا میشوند و این خود باعث میشود که حساسیت بیشتری در این زمینه بهوجودآید. وقتی با سعید سهیلی در مورد این جشنوارهها صحبت میکنیم دل چندان خوشی از این وضعیت ندارد و میگوید: برگزاری این جشنوارهها وحشتناک بوده و آسیبهای فراوانی به سینمای ایران وارد کرده است. اکثر این جشنوارهها زائد هستند و بیشتر بهمنظور ارائه گزارش کار برگزار میشوند. هزینههایی که برای این مراسم صرف میشود بسیار بالاست. از طرفی غالب این جشنوارهها از خروجی مناسبی هم برخوردار نیستند.
تعداد این مراسم بسیار زیاد است. شما تصور کنید که ما در سال، حدود 60-50 فیلم میسازیم و کمی کمتر از این رقم، جشنواره طی سال برگزار میکنیم؛ از جشنوارههای بزرگ گرفته تا جشنوارههای کوچکتر. وقتی وارد این مراسم میشوید، میبینید که از نظر کیفی در حد نازلی قرار دارند و تنها از جهت کمیت است که در سطح خوبی قرار گرفتهاند؛ تعداد مهمانها زیاد است، تعداد فیلمها و سانسهای نمایش بالاست و... ولی از جهت داشتن خروجی مناسب و تأثیری که باید بر سینمای ایران داشته باشند، متأسفانه خیلی ضعیف هستند! طهماسب صلحجو اما دیدگاه دیگری دارد و نظرش را اینطور بیان میکند: من فکر نمیکنم منافع برگزاری جشنوارهها برای سینما کمتر از آفات آن باشد. در این بین دولت هم برای کمک به سینما و پیشرفت آن هزینهای را صرف میکند تا از این طریق بتواند کمکی به این صنعت داشته باشد؛ به هرحال هر رویدادی که در مسیر سینماست میتواند مؤثر و مفید واقع شود.
مسئله دیگری که در مورد جشنوارهها جای بررسی دارد روال برگزاری یا به تعبیر بهتر تغییر ماهیتی آنهاست که با جابهجایی مدیران آنها تغییر مسیر میدهد؛ چنانکه جشنواره کیش به قصد بررسی و نمایش آثار مستند پایهگذاری میشود. ولی آنچه امسال شاهدش بودیم جشنوارهای کاملا متفاوت بود که در آن از تمامی ژانرهای سینما، فیلمهایی به نمایش درآمدند و دیگر آن تمرکز اولیه را بر کار خود ندارد. سعید سهیلی در این باره میگوید: در مورد اینکه جشنواره کیش با چه هدفی پایهگذاری شده و از قبل چه برنامهای برای آن درنظر گرفته شده است، اطلاعی ندارم؛ اینکه جشنوارهای بوده در رابطه با خلیجفارس یا سینمای ایران یا در حوزه بینالملل و... نمیدانم.
اگر در اساسنامه مبنای کار این جشنواره بر مورد خاصی بوده و حال به شکل دیگری برگزار میشود، این اتفاق مربوط به ضعفهایی است که در هدفگذاری، برنامهریزی و مدیریت آن وجود دارد.
اما صلحجو در مورد جشنواره کیش و تغییر کاربری آن معتقد است که جشنوارهای که مربوط به آثار مستند است با آنچه چندی پیش برگزار شده تفاوت دارد و مراسم اخیر تحت نام جشنواره بینالمللی کیش بوده و سنخیتی با آنچه در مورد آثار مستند است، ندارد.
سینما و جشنوارههای موضوعی
رفتهرفته به روزهای برگزاری جشنواره فیلم شهر نزدیک میشویم؛ جشنوارهای که چون فیلم پلیس، دفاع مقدس و... از جمله جشنوارههای موضوعی محسوب میشوند. گویا هدف از برگزاری جشنوارههای موضوعی این است که با برگزاری آنها و ساخت آثاری با این موضوعیتها کمکی شود به ارتقای کیفی فیلمهایی که قرار است در این ژانرها ساخته شوند. اما بهراستی برگزاری این مراسم تا چه اندازه به بهبود کیفی سینمای ایران و به خصوص این دسته از آثار خاص توانسته کمک کند؟ صلحجو میگوید: از این نظر که این جشنوارهها فرصتی برای نمایش آثار پیش میآورند، آنها را مفید میدانم و فرقی نمیکند که موضوعی باشند یا به شکلهای دیگری برپا شوند. توجه داشته باشید که بخشی از آثاری که در این مراسم به نمایش درمیآیند فیلمهای کوتاه داستانی و مستند هستند که توسط فیلمسازان جوان ساخته شدهاند؛ فیلمسازانی که با هزینههای شخصی خود فیلمهایشان را میسازند و امکانات محدودی هم دارند.
این افراد با استفاده از این فرصتهاست که میتوانند قابلیتهایشان را با رأی داوران، منتقدان، روزنامهنگاران و... محک بزنند. بهنظر من این اتفاق برآیند مثبت این مراسم است. باید این را بپذیریم که این افراد، آیندهسازان سینما هستند و در آینده مدیریت و امور مربوط به سینما را بهعهده میگیرند. در نهایت میتوانم بگویم که جشنوارههای موضوعی در سینمای ایران بیتأثیر نبودهاند اما فکر میکنم میتوانند نتیجهای بهتر از این نیز بر سینما داشته باشند، مشروط به اینکه این جشنوارهها با یک مدیریت سنجیدهتر و دقیقتر، به سینما بپردازند. اما در مورد این نوع از جشنوارهها و چگونگیشان سهیلی اینطور نظرش را بیان میدارد: توجه داشته باشید که وقتی جشنوارهای برگزار میشود، قطعا به نفع سینماست اما آنچه اهمیت بیشتری دارد چگونه برگزار شدن آن است.بهنظرم اکثر این جشنوارهها تأثیری روی آثار موضوعی نداشتهاند؛ تأثیرات کوچک و بزرگی بوده، اما تأثیری که مهم و اصلی باشد، اتفاق نیفتاده است.
اینکه فیلمسازان دور هم جمع میشوند، با هم مشورت میکنند یا اینکه استعدادی از درون این جشنوارهها شکوفا میشود، از محاسن این مراسم به شمار میآید ولی اینکه بگوییم در کلیت، جشنوارهای برگزار شده و توانسته در آینده تأثیر بسزایی در روند فیلمسازی ما داشته باشد، من چنین جشنوارهای را ندیدهام.در کنار این مسئله موضوع دیگری که باید به آن پرداخته شود این است که جشنوارههای موضوعی تبدیل به محلی شدهاند که خود به فیلمسازان سفارش ساخت فیلم میدهند و برای آنها تأمین هزینه نیز میکنند و در نهایت هم خودشان هستند که این آثار را به نمایش درمیآورند. بهراستی با این نحوه برگزاری جشنوارهها میتوان امیدوار بود که خروجی درستی از اینگونه مراسم برای سینما حاصل شود؟ سهیلی در ادامه صحبتهایش در این باره میگوید: اگر من قدرتی میداشتم، با توجه به این تعداد بالای جشنوارهها، 95درصد آنها را تعطیل میکردم.
فکر میکنم اکثر این جشنوارهها، خصوصا آن دسته که به شکل موضوعی برگزار میشوند یا باید تعطیل شوند یا هر 3-2سال یک بار برپا شوند.
دیدگاه طهماسب صلحجو به این مسئله به شکل دیگری است و معتقد است: این کار میتواند فعالیت سینمایی را گسترش دهد. ما نباید نگاهمان را محدود کنیم به آثاری که صرفا ساخته میشوند که در سینماها به اکران درآیند. آثاری که امروزه شاهدیم، متأسفانه بازار گرمی هم ندارند. فیلمسازی جریان بسیار وسیعی است. عدهای هدفشان تنها روشن نگهداشتن چراغ سینماست اما فراموش نکنیم که تنها بخشی از سینماست که تجاری و عامهپسند است. قرار نیست تمام فیلمها با این انگیزه ساخته شوند. جشنوارهها میتوانند برای تولیدکنندگان و سازندگان فیلمها جایی برای آزمون و خطا باشند. هر نوع هزینهای که برای سینما شود به نفع آن و آینده کاریاش است. سینما امروز در تمام دنیا حرف اول را میزند و مهمترین رسانه برای انتقال فرهنگ از نسلی به نسل دیگر است. ما نمیتوانیم به بهانههای مختلف این فعالیتها را محدود کنیم. یکی از شروط زنده ماندن فرهنگ این است که همیشه فعال باشد.
موفقیت در گرو زمان مناسب
نکته دیگر زمان برگزاری جشنوارهها ست و اینکه نتیجه فشرده بودن این مراسم و پشت سر هم برگزار شدنشان چه آسیبهایی ممکن است به آنها بزند؛ در حالی که در ماههایی از سال هیچ رویدادی در این زمینه نداریم و فضای فرهنگی کاملا خالی است. سهیلی اعتقاد دارد که این شکل برگزاری جشنوارهها بهدلیل عدمبرنامهریزی و هماهنگی درست است. او نزدیک بودن جشنوارهها را عاملی برای لطمه خوردن آنها میداند، همچنین میگوید: این شکل برگزاری باعث میشود که داوران، فیلمسازان و درکل جو عمومی فرهنگی کشور آمادگی لازم برای جشنواره جدید را نداشته باشد.
اگر دوستانی که مسئول برگزاری این جشنوارهها هستند با یکدیگر هماهنگی داشته باشند قطعا این اتفاقات نمیافتد و نتیجه مطلوبتری خواهیم داشت.به خاطر محدودیتهایی که در طول سال در برخی از ماهها مثل ماه رمضان و محرم و صفر وجود دارد امکان برگزاری جشنوارهها در تمام طول سال نیست. همین محدودیتهای زمانی باعث میشوند که جشنوارهها به هم نزدیک شوند. از طرفی فکر نمیکنم برای اهالی سینما به خصوص فیلمسازان و اهالی سینما این اتفاق ضرری داشته باشد. هرچه این برنامهها بیشتر باشند رونق فرهنگ و هنر بیشتر خواهد بود. اینها نظریاتی است که صلحجو در مورد این شکل از برگزاری جشنوارهها دارد.
برای تصمیمگیری بر سر تعداد جشنوارهها و چگونگی زمانبندی آنها که در نتیجهاش بتوان به برآیند مثبتی برای سینما رسید، نیازمند کارشناسی و مدیریتی قوی هستیم. با توجه به آنچه طی این سالها در این جشنوارهها اتفاق افتاده، حال دیگر زمانی است که باید برای این موارد تصمیم درست اتخاذ شود، چراکه احساس میشود آنقدر که باید آزمون و خطا در این عرصه صورت گرفته است.