روزنامه هاآرتص نوشت: رسوایی بزرگ در راه است...، چون دستگاه امنیتی اسرائیل اجازه داده است که از یک موضوع بسیار محرمانه پرده برداشته شود: دهها کارمند سازمانهای اطلاعاتی یهود در 2دهه اول تشکیل رژیم اسرائیل ماموریت یافتند که با زنان عرب در همه نقاط سرزمینهای اشغالی ازدواج کنند و نکته بسیار مهم این است که زنان و خانوادههایشان نمیدانستند که با کارمندان سازمانهای اطلاعاتی یهود ازدواج کردهاند. هدف از این کار نفوذ جاسوسان درون محافل عربی و مراقبت کامل از اقلیت عرب درون سرزمینهای اشغالی بود. کودکی که با این شیوه مزورانه به دنیا میآید از نظر روانی و اجتماعی سرنوشت دشواری خواهد داشت. این نمونه دیگری از جنایات رژیم صهیونیستی در مقابل اعراب و فلسطینیان است.
یکی از خاخامهای ارتش اسرائیل پیشتر اعلام کرده بود که ضرورتی برای یهودی ساختن نوزادان حاصل از ازدواج جاسوسهای صهیونیست و زنان عرب وجود ندارد زیرا آنها بهعنوان شخص یهودی گذرنامه دریافت کردهاند و حتی برخی از آنها بهعنوان افسر ارتش و کارمند رسمی دولت مشغول فعالیت شدهاند، برخی از آنها نیز در موادمخدر و جرم و جنایت و مشکلات روحی- روانی غرق شدهاند.
این موضوع که قدمتی 50ساله دارد هنوز هم حالتی محرمانه دارد زیرا بنیامین نتانیاهو بار دیگر بر ادامه سری بودن آن تأکید کردهاست. افشای نام مزدوران و چگونگی فعالیت آنها برای دولت اسرائیل بسیار مشکلآفرین خواهد بود.
روزنامه هاآرتص در این باره نوشت: رهبران اسرائیل بسیار نگران هستند که پرونده کشتار دیر یاسین بهطور کامل منتشر شود زیرا در این پرونده، جزئیات وحشتناکی وجود دارد و پاکسازی نژادی و کشتار دستهجمعی و واداشتن فلسطینیها برای فرار از وطن و تخریب کامل روستاها (تاکنون بیش از 500شهرک فلسطینی بهطور کامل محو شدهاند) از جمله آن موارد هستند.در ادامه خبر، 2موضوع دیگر نیز مطرح شده است. اول اینکه این گزارشها قرار است در نشریه جدید و مستقل ارتش اسرائیل منتشر شود و دوم اینکه موارد تازهای از این دست افشا خواهد شد.
این وضعیت اسفبار تا نیمههای دهه60 قرن گذشته ادامه داشت و در پایان آن دوره فرماندهان نیروهای امنیتی تصمیم گرفتند که به زنان عرب بگویند که آنها با مأموران امنیتی اسرائیل ازدواج کردهاند.
شاباک، دستگاه امنیتی اسرائیل، اگر میتوانست حتما این رسوایی را از کتابهای تاریخ محو میکرد ولی نتوانست و اکنون این دستگاه ناچار شده که تا به امروز، آن زنان فریبخورده را تحت حمایت خود قرار دهد و از نظر معیشتی آنها را تأمین کند.
روزنامه هاآرتص مینویسد: آغاز این ماجرا از نخستین سالهای پس از ایجاد رژیم یهودی بود.
گمان غالب در دستگاههای امنیتی این بود که بهزودی ارتشهای عرب، اسرائیل را مورد تهاجم قرار خواهند داد و فرزندان آن زنان فریبخورده میتوانند بهعنوان «ستون پنجم» مورد بهرهبرداری قرار گیرند، به همین دلیل با نظارت مستقیم «ایسر هرئیل»، رئیس موساد و شاباک برای فرزندان آن زنان، یگانهای ویژه وابسته به دستگاه امنیتی، تشکیل شد.
مسئولیت مستقیم ایجاد این اردوگاهها بر عهده افسری به نام «شمونیل موریا»، افسر بخش عربی شاباک و مأموریت مستقیم به شکست کشاندن عملیات جاسوسی کشورهای عرب بود.
از ایسر هرئیل خواسته شد که فرزندان یاد شده برای مدتی طولانی در میان جوانان عرب حضور داشته باشند تا اینکه اگر جنگی میان اسرائیل و کشورهای عربی صورت گرفت آنها بتوانند نقش خود را بهخوبی ایفا کنند.
شمونیل موریا بلافاصله دهها جوان را که بیشتر آنها از جمله مهاجرانی بودند که بهتازگی در یک موج جدید مهاجرت به اسرائیل آمده بودند به خدمت گرفت.
جوانان تازه به خدمت گرفتهشده در یک اردوگاه نزدیک شهر «الرمله» که بعدها به پایگاه اطلاعات اسرائیل تبدیل شد، تحت آموزش قرار گرفتند.
جوانان مهاجر یهودی عراقی ازجمله جوانان مورد نظر بودند و تلاش شد که آنها بهعنوان عربهای فلسطینی در محافل عربی فلسطینی جای داده شوند. آنها به کارخانه و کارگاههای مختلف که عربها در آنجا مشغول کار بودند فرستاده شدند تا هم نحوه برخورد با عربها را فرا گیرند و هم با لهجه فلسطینی آشنا شوند.
پس از یک سال آمادهسازی و گذراندن مراحل بسیار دشوار، هر کدام از آن جوانان هویتی جدید یافته و داستانی جدید و طولانی از نحوه پناهندگی خود در سال 1948 برای دیگران توصیف میکردند. پس از آن، آنها به شهرکها و محلههای عربی و دیگر نقاط فرستاده شدند و نکته مهم این است که خانوادههایشان واقعا نمیدانستند که فرزندانشان به چه کاری مشغول هستند و خود جوانان نیز مجاز نبودند که از نحوه فعالیت خود کمترین سخنی بگویند.
مرحله دوم فعالیت، ترغیب آنها به ازدواج با زنان عرب بود و بیشتر آنها با زنان مسلمان ازدواج کردند و مراسم عروسی آنها طبق شیوه و سنت اسلامی برگزار شد و آنها زندگی خود را بهعنوان یک مسلمان متدین آغاز کردند.در آغاز دهه 60 در مورد ادامه فعالیت جوانان یاد شده و یا به عبارت بهتر، برای پایان دادن به این وضعیت اهانتبار، میان فرماندهان دستگاههای امنیتی اسرائیل اختلاف افتاد زیرا روشن شده بود که فعالیت آن جوانان و بهایی که برای این فعالیت پرداخته شده بود، بازدهی لازم را نداشت.
افشا شدن راز وحشتناک
دستگاه امنیتی اسرائیل تصمیم گرفت که این موضوع را بهنوعی حل و فصل کند، منتها موریا فرمانده واحد واقعا دچار سرگشتگی شد زیرا او نمیدانست آیا زنان و کودکان را در محلههای عربنشین رها سازد و جوانان را به خانوادههای یهودیشان باز گرداند یا اینکه از زنان مسلمان بخواهد که دینشان را تغییر دهند و یهودی شوند و فرزندانشان را به شیوه یهودیان تربیت کنند؟
جوانان با ترک همسر و فرزندان مخالفت کردند لذا تصمیم گرفته شد که رازگشایی شود و خانوادهها در محیط یهودی زندگی کنند.
شاباک، زنان و شوهران را جدا از هم فرامیخواند و به زنان میگفت که آنها با مأموران اطلاعاتی یهود ازدواج کردهاند؛ آسیب بسیار جدی بود و بسیاری از زنان از شنیدن آن غش میکردند. بسیاری از زنان با تغییر دین مخالفت کرده و فرزندان آنها نیز دچار سردرگمی شده بودند. شورای خاخام، فرزندان این خانوادهها را بدون گذراندن مراحل یهودی شدن، بهعنوان فردی یهودی پذیرفتند.
پیوند خانوادگی دروغین برای برخی از زنان، دوام نیافت؛ بهطور مثال یکی از آن زنان پس از جنگ شش روزه اعلام کرد که نمیتواند در اسرائیل زندگی کند و فرزندانش را همچون یهودیان تربیت کند و همسر یک نیروی اطلاعاتی و امنیتی اسرائیل باشد. لذا تصمیم گرفت با فرزندانش به اردن برود و در آنجا با یکی از فرماندهان فلسطینی ازدواج کرد.
برخی از آن خانوادهها متلاشی شدند و برخی دیگر تلاش کردند که خود را با واقعیت موجود وقف دهند. شاباک نیز تا سالهای متمادی بعضی از این خانوادهها را همچنان تحت پوشش و مراقبت داشت و از آنها برای اهداف خود استفاده میکرد.
شاباک رسما اعتراف کرد که بسیاری از آن خانوادهها متلاشی شدند ولی برخی دیگر تلاش کردند که گذشته خود را فراموش کنند و دیگر این پرسش را که از کجا آمدهاند مطرح نکنند. با این حال بعضی از خانوادهها به زندگی ادامه دادند و بعضی دیگر متلاشی شدند و یکی از آن فرزندان که به ارتش پیوسته بود از فرماندهان خود پرسید: لوله تفنگ به سمت چه کسی باید نشانه برود؟
برخی از آن جوانان با دشواریهای زیادی در زندگی مواجه شدند و عدهای دیگر در جنایتها و تباهیها غرق شدند.
در مورد تعداد آنها هیچ اطلاعاتی موجود نیست و اصولا در این باره مقالهای یا گزارشی نیز منتشر نشده است و گمان غالب بر این است که انتشار این قضیه پیامدهای زیادی در پی خواهد داشت.