مرگ این دیکتاتور ناراحتی عدهای و شادمانی عدهای دیگری را به دنبال داشت.
پس از مرگ او حامیانش در جهان عرب و شمال آفریقا، خشم و اندوه خود را پنهان نکردند. برخی از متحدان سیاسی، ایدئولوژی و طایفهای شفاف و علنی سوگواری میکردند و برخی در سکوت بغضآلود فرو رفتند.
حکم اعدام صدام پیامد وسیع جنایاتی بود که این فرد از زمان به قدرت رسیدن در سال 1979 تا سال 2003 میلادی مرتکب شد. اگرچه دولت عراق در اجرای این حکم شتاب ورزید، اما میتوانست حکم اعدام صدام را پیش یا پس از عید قربان به اجرا درآورد تا بهانه بهدست برخی طرفهای داخلی و خارجی ندهد، ولی دولت برای جلوگیری از پیامدهای چهبسا غیرقابل جبران تاخیر، بر اجرای سریع آن تاکید کرد.
اگرچه بهنظر نمیرسد اعدام صدام، دیکتاتور عراق، در آستانه عید قربان، علت خاصی داشته باشد و هیچ دلیلی بر ممنوعیت اجرای حکم مجازات ازجمله اعدام در روزهای عید با مناسبات مذهبی در تعالیم اسلامی با قوانین کشورها ذکر نشده است. اما نوع تبلیغات و انعکاس موضوع در افکار عمومی جهان نشان میدهد که آمریکا این مقطع از زمان را برای بهرهبرداری سیاسی بهترین قلمداد کرده است.
آمریکا همواره پروژه اختلافافکنی بین اهل سنت و شیعه را در منطقه دنبال میکند و ایجاد اختلاف در داخل عراق یکی از استراتژی های ملی و حساس آنها است که با نوع خبری که در رسانهها پخش کردند ارتباط پیدا میکند.
در آن بخش از صحنه اعدام صدام، که فرد اعلامکننده صلوات میفرستد و سپس شعار شیعه «عجل فرجهم» را میگوید، نشاندهنده این است که میخواهند این اقدام را به شیعیان مرتبط سازند.
همچنین پخش و زیرنویس شعارهای همچون «زندهباد مقتدی صدر، صدر زنده است» بهخصوص در شبکههای خبری عربی و غربی میخواهد به مخاطبان القاء کند که یکی از رهبران سنی مذهب، نه به دست آمریکا و انگلیس که به دست شیعیان به دار آویخته شد. بهنظر میرسد این القاء در پی آن است که در درجه اول جنایات گذشته این دیکتاتور فراموش شده و کینه ضدشیعی را در میان اهل تسنن شعلهور سازند.
در هر صورت پس از تایید حکم اعدام صدام از سوی دادگاه استیناف، دولت عراق زیر فشارهای خارجی شدید برای اجرا نکردن این حکم قرار گرفت، اما دولت تسلیم این فشارها نشد، زیرا اجرای حکم توسط دادگاه، خواست اکثریت ملت عراق بود. اجرای حکم اعدام صدام امیدهایی را برای ورود جامعه عراق به دوران جدیدی از حیات سیاسی بهوجود آورد، با این حال برخی تحرکات و واکنش های سیاسی نسبت به این اقدام، از تلاش سازمانیافته برای دامنزدن به اختلافات موجود در درون عراق حکایت دارد.
در سطح داخلی تلاش عمدهای صورت میگیرد تا موضوع اعدام صدام با مسائل و مباحث قومیتی پیوند زده شود، برایناساس تلاش میشود تا اقدام مذکور از ماهیتی ملی تهی شده و سطح آن تا سرحد یک اقدام قومی و مذهبی تنزل یابد.
کسانی که در پی دامن زدن به اختلافات قومی در عراق هستند بر این موضوع تاکید میکنند که اعدام صدام از سوی دولت شیعی نوری المالکی بازتابی از رویکرد منفی این دولت نسبت به گروههای سنی عراق است.
آنها به طرح این تحلیل تحریککننده میپردازند که حکم اعدام صدام در نتیجه واقعه دجیل که در ارتباط مستقیم با موضوع شیعیان است صادر شده است و از این جهت با اختلافات مذهبی میان شیعیان و سنیها در سطحی فراتر از سطح داخلی، موضوع اعدام صدام را برای تشدید تحریکات و تبلیغات برخی کشورهای عرب منطقه فراهم ساخته تا فشارهای موجود را بر دولت فعلی حاکم بر عراق افزایش دهند.
گروهی از کشورهای سنی منطقه به طور گسترده با تقبیح اعدام صدام به تحلیل این اقدام در چارچوب ملاحظات قومی و غیرملی دولت مالکی میپردازند. این کشورها که از ابتدا با رویکار آمدن یک دولت شیعی و تضعیف موقعیت سنیها در عراق مخالف بودهاند، تلاش میکنند تا از شرایط ملتهب موجود در این کشور بر ضد دولت حاکم استفاده کرده و در نهایت زمینه را برای تعیین ساختار سیاسی جدید در عراق به نحوی که با ملاحظات و انتظارات آنها منطبق باشد فراهم سازند. در شرایط فعلی نیز استفاده از مسائل و حواشی مرتبط با موضوع اعدام صدام مورد توجه گسترده این کشورها قرار گرفته است.
مخالفان اجرای حکم اعدام صدام
دو گروه از کشورها بر دولت عراق برای جلوگیری از اجرای حکم صدام فشار وارد میکردند. دسته نخست برخی کشورهای غربی بودند که مخالفتشان با اجرای حکم اعدام صدام از منظر مخالفت با اصل مجازات است.
دسته دوم، برخی کشورهای عربی بودند. این کشورها تنها تفسیری که برای مخالفت خود ارائه میدهند اینکه نمیخواستند در تاریخ معاصر کشورهای عربی ثبت شود که مقام نخست یکی از این کشورها در دادگاه محاکمه و بهسزای اعمالش رسیده است، این درحالی است که این کشورها خود برای جنایتهایی خیلی کمتر از جنایت صدام، حکم اعدام صادر میکنند. متاسفانه برخی از رسانههای منطقه هم به دلیل گرایشات قومی و قبیلهای، چنان جار و جنجالی راه انداختند که گویا صدام فردی مظلوم و بیگناه بوده است که البته بازتاب این مظلومنمایی در مواضع شماری از دولتها هم مشهود بود.
همچنین تعجیل در اجرای حکم اعدام صدام را باید در راستای علاقه کشورهای عربی و غربی برای بینالمللی نشدن پرونده صدام دانست. اساسا کشورهای عربی و غربی علاقه داشتند، صدام با جرم داخلی محکوم شود و محاکمه وی به پروندههایی که هم غرب و هم کشورهای عربی در آن مشارکت جدی داشتند نرسد، زیرا بسیاری از رفتارهای این کشورها با محکومیت صدام، محکوم میشد.
افزون بر این، اعدام صدام، سبب ایجاد شکاف میان دولتها و ملتهای عرب شده است، فعالان سیاسی و مطبوعاتی مصر، یمن و برخی دیگر از کشورها، حمایت خود را از صدام پنهان نکرده و از اعدام وی انتقاد کردهاند.
اما دولتهای این کشورها در تنگنای انتخاب موضع گرفتار شدهاند. آنها نه یارای حمایت از حکم اعدام و رنجاندن بخشهایی از افکار عمومی خود را دارند و نه مصالح بینالمللیشان اجازه میدهد که با حامیان صدام همنوا شوند.
همچنین این درحالی است که اعدام سریع یک فرد سیاسی دارای اطلاعات فراوان، بدین معنی است که کسانی در پنهانساختن حقایق علاقمند هستند. در حدود پانصد اتهام به صدام وارد شد که دادگاه بررسی جنایات او، صلاحیت خود را برای دوازده اتهام آن تایید کرد.
البته اعدام صدام مانع از رسیدگی به این پروندهها نخواهد شد اگرچه در خصوص پروندههایی ازجمله جنگ علیه ایران و کویت، دادگاه صدام، صلاحیت خود را برای بررسی مسائل بینالمللی این پرونده صالح ندانست، اما براساس اصل «جانشینی دولتها» که یک اصل حقوقی پذیرفته شده در حقوق بینالمللی است، حتی اگر دولت فعلی عراق با اعمال صدام مخالف باشد، اما مسئول کارهای دولت قبل است و این مسائل همچنان باقی میماند تا در زمان مناسب و در دادگاه بینالمللی بررسی شود و ایران و کویت از حق خود دفاع کنند.
پیامدهای احتمالی اعدام صدام
برخی ناظران سیاسی اقدام دولت نوریالمالکی را سرآغاز تحولات مهمی در عراق ودنیای عرب دانستهاند. این دسته از تحلیلگران اعدام صدام را عاملی برای خدشهدارکردن وحدت ملی عراق توصیف کردند که میتواند عواقب ناگواری برای این کشور آشوبزده ببار آورد، اما بهنظر میرسد هیجانات کوتاهمدتی که اعدام صدام پدید آورده است ممکن است که در کوتاه مدت افزایش یابد اما درمیان مدت کاهش خواهد یافت.
مهمترین عوامل ناامنی در عراق بعثیها هستند که به صورت مستقل و همچنین به صورت همکاری با گروههای تکفیری عمل میکنند که به خاطر زندهبودن و حضور صدام در عراق، هنوز به او وفادار بودند. بدون شک در نبود صدام، نیروهای وفادار به وی، وجه نمادین کارزار مسلحانه خود را علیه دولت عراق از دست میدهند و همین مساله ممکن است آنها را به بینتیجهبودن رفتار خشونتآمیزشان متقاعد سازد و موجب تجدیدنظر آنان در رفتارشان شود.