این وجوهِ گاه متعارض اما همپوشاننده، دقیقا سخن از 3سطح ادراک در باب حیات دینی را به میان میآورد که تبیین آنها بسیار مهمتر از شرح و بسط موردیِ اندیشههای ایشان است.
این همپوشیِ 3وجهیِ غریب و پرسشبرانگیز، نقطه اتکای مفسران حیات دینی- سیاسی امام است؛ در حالی که همچنان، به مثابه پرسشی بنیادین، حتی برای یاران، نزدیکان و خاندان ایشان، مطرح است.این ادراک، در بنیاد، به هسته سنگین و سختی در کردار اندیشگیِ امام گره میخورد که میتوان آن را «بازسازی ذهنیت و عینیت در نسبت با شریعت» نامید. هنر امام ما این است که، دلیرانه و تک و تنها، پرده از شکاف میان 3جهان بردارد؛ جهان ذهن (ادراک در سطح مفهوم)، جهان عین (ادراک در سطح مقوله اخلاق) و گستره شریعت (ادراک در سطح کاربستِ مفهوم در جهت اخلاق عملی که به رعایت شعائر دینی میانجامد). اگر امام عارف و فیلسوف را در حوزه ادراک مفهومی قرار دهیم و امام فقیه را در حوزه ادراک معطوف به اخلاق، و نیز او را، در مقام رهبر حکومت اسلامی، در حوزه برقراری شعائر دینی- با توجه به همپوشی مفهوم و اخلاق- درنظر آوریم، 3وجه از منشوری را بازمییابیم که در همان حال که از یکدیگر مستقلاند، بهشدت، پیوسته و همبستهاند.
انقلاب امام، دقیقا، در برداشتن پرده از خطوط منفصل میان 3وجه و ترکیب آنها در یک وجود، یعنی شخص امام، متجلی است؛ چون این سه وجه به مثابه ساختارهای بنیادین حیات دینی امام پدیدار شده و در «شخصیت» ایشان جای گرفته است؛ بنابراین، بیرون از حوزه عقل ابزاری (عقلی که تفکیکگر است و همان خطوط منفصل را میجوید) قرار میگیرد و پرسشانگیز و معماوار مینماید.
در بررسی نهضت امام باید این 3وجه را نیز، از نو، تفسیر و تحلیل کرد؛ چرا که در زمانه و زمینه حیات امام و معاصرانشان، فقیهان و عالمانی بودهاند که در علم شریعت رسمی، دستی قویتر داشتند و از سرآمدان روزگار خود بودند، اما آنها همان «آیتاللهالعظمی» و «دکتر» ماندند و غالبا در فقه و کلام و فلسفه درخشیدند. اما امام این هر 3وجه را پی کاوید تا شالودهای نوین از حیات دینی را در جهان معاصر بسازد که تا پیش از او بیسابقه بوده است؛ امامی که با همان چشم که به رواداریِ محیالدین و تأویل صدرا و عقلانیت بوعلی مینگرد، تماشاگر اشکبار خون محبان بر سنگفرش صداقت خویش است.