عباس محمدی: ضوع محیط‌زیست در ایران، بیش از هر چیز موضوعی است اجتماعی و نه امری فنی.

طبیعت کوه

موشاید 90درصد مشکلات محیط‌زیستی کشور ما مربوط به رعایت نکردن قانون (و در بعضی موارد کمبود یا ضعف قانون)، کمبود آموزش اصول محیط‌زیستی پایه، افزایش بی‌رویه جمعیت و بی‌ثباتی اقتصادی و اجتماع باشد. درصد کمی از مشکلات ما از نوع تخصصی و پیچیده، یعنی از آن نوع مسائلی است که جهان پیشرفته هم نتوانسته حل کند؛ مسئله‌هایی مانند گرمایش زمین، تضاد توسعه اقتصادی و حفظ محیط‌زیستو رقابت‌های نظامی.

تجربه نشان داده است و امروزه، همه نظریه‌پردازان محیط‌زیست و بزرگان علوم اجتماعی هم بر این عقیده‌اند که توسعه پایدار، با استفاده از منابع موجود به شیوه‌ای که رشد اقتصادی و آسایش نسل حاضر و نسل‌های آینده تضمین شود، فقط درصورتی ممکن است که دولت‌ها بتوانند گروه‌های اجتماعی و سازمان‌هایی را که آنها را نمایندگی می‌کنند، ببینند و در اداره جامعه سهیم سازند. اما در کشور ما، هنوز بی‌اعتمادی به سازمان‌های مردم‌نهاد در میان مسئولان دولتی فراگیر است. درحقیقت، این «مسئول» است که باید مورد سؤال (از سوی مردم) قرار گیرد، اما در عمل تقریبا همیشه مردم و سازمان‌های مردم‌نهاد مورد کم‌اعتنایی یا بازخواست دولتیان قرار می‌گیرند. در مورد سازمان‌های مردم‌نهاد (غیردولتی) وضع بسیار خطیر‌تر است؛ چنان که نه تنها باید از یک دستگاه دولتی پروانه فعالیت بگیرند، بلکه باید یک سازمان تخصصی دولتی مرتبط با حوزه فعالیت آنها نیز صلاحیت‌شان را تأیید کند. به علاوه، بر پایه لایحه‌ای که هم اینک در مجلس در دست بررسی است و قرار است به جای تصویب‌نامه هیأت وزیران در مورد «تأسیس و فعالیت سازمان‌های غیردولتی» مستند قانونی کار«ان‌جی‌او»‌ها بشود، لغو همیشگی پروانه فعالیت این سازمان‌ها هم در دست دولت (و نه دادگاه که در تصویب‌نامه کنونی این حق را دارد) خواهد بود.

مشارکت مؤثر مردم در حفظ محیط‌زیست، جز با تشکیل سازمان و تأثیرپذیری دولت از این سازمان‌ها ممکن نخواهد بود. آیا در حال حاضر وضع چنین است؟ در این مورد هم مانند موضوع حفظ محیط‌زیست، اشکال بیشتر مربوط به اجرا نشدن قانون است تا کمبود یا نقص قانون. ماده‌13 آیین‌نامه اجرایی تأسیس و فعالیت سازمان‌های غیردولتی، می‌گوید: «سازمان‌ها و مؤسسات دولتی و عمومی مکلف هستند در فرایند تصمیم‌سازی‌ و تصمیم‌گیری، نسبت به اخذ نظر سازمان [غیردولتی] اقدام و حسب مورد آنها را برای شرکت در جلسات دعوت... کنند»؛ یعنی دستگاه‌های دولتی، نه آنکه با دخالت دادن سازمان‌های غیردولتی در روند ،لطفی به آنها کرده باشند بلکه تکلیف قانونی دارند که چنین کنند. یک مثال می‌تواند پایبندی پاره‌ای مسئولان دولتی را به مفاد این تصویب‌نامه نشان دهد:

با آغاز عملیات راهسازی‌ در کوه‌های دارآباد توسط اداره کل منابع طبیعی استان تهران به‌منظور احداث جنگل مصنوعی، «دید‌بان کوهستان» چندبار طی نامه، نمابر، گفت‌وگوی تلفنی و حضوری و از طریق مطبوعات و خبرگزاری‌ها و تارنماها، به این عملیات اعتراض کرده و خواستار دریافت نسخه‌ای از طرح جنگل‌کاری در این کوهستان و برگزاری نشست‌هایی برای بررسی و بازنگری طرح شده است. باوجود آنکه حتی مقام‌هایی بالاتر از اداره کل یاد شده با این طرح مخالف‌ هستند، تا تاریخ نگارش این یادداشت (9‌خرداد) که نزدیک به 2ماه از آغاز راهسازی‌ و اعتراض دیدبان کوهستان می‌گذرد، نه طرح یاد شده به این سازمان مردم نهاد داده شده و نه نشست مورد نظر برگزار شده است. بی‌تردید، اینگونه بی‌اعتنایی‌ها از سوی مدیران دولتی (که نه استثنا، بلکه بسیار فراوان است) بی‌اعتمادی اجتماعی را دامن می‌زند و مردم را در نظارت بر رفتارهای مخرب محیط‌زیست و در مراقبت از میراث طبیعی این مرز و بوم دلسرد خواهد کرد.

عوامل تهدید کننده کوه‌ها

در اینجا بی‌مناسبت نیست که به بهانه‌هفته محیط زیست در ایران ، نیم نگاهی داشته باشیم به وضع کوه‌های کشور در یک سال گذشته. همزمان با کم‌اعتنایی فراگیر مسئولان به درخواست‌ها و نظرهای دوستداران محیط‌زیست، روند عملیات توسعه و عمران ناپایدار با شدت هر چه تمام‌تر، به‌عنوان مکمل عوامل تخریب سنتی (دیم‌کاری روی شیب‌های تند، چرای خارج از ظرفیت مرتع، بوته‌کنی و جنگل‌زدایی) در این سال ادامه یافت؛ نهایت اینکه اگر فشار رسانه‌ای و پیگیری‌های مردمی بسیار زیاد و مغایرت یک عملیات با قانون بیش از حد باشد، کار به‌صورت چراغ خاموش ادامه می‌یابد؛ به این معنا که مقام مسئول اعلام می‌کند طرح متوقف یا اصلاح شده، اما کار در دل کوهستان به پیش می‌رود! نمونه تراژیک از این دست، طرح احداث خط انتقال گاز از مسیر کوهستان دناست که دارای 2 عنوان حفاظت‌شده و ذخیره‌گاه زیست‌کره هم هست. در این مورد، اگرچه گفته‌اند که طرح متوقف شده، اما مشاهده عینی نشان می‌دهد که عملیات جاده‌سازی‌ افراطی برای کشیدن خط لوله، با برش دلخراش کوه و نابود‌سازی‌ درختان چندده‌ساله و چند صدساله، ادامه دارد. مثال دیگر را از همان طرح راهسازی‌ در دارآباد می‌توان آورد که پس از روبه‌رو شدن با مخالفت شدید جامعه کوهنوردی و طرفداران محیط‌زیست، مدیرکل منابع طبیعی استان تهران اعلام کرد که بخشی از جاده که فقط برای کشیدن لوله آب بوده، از طرح حذف می‌شود. اما، در واقع کار مطابق با طرح مخرب و غیرضروری اولیه در حال پیشروی است.

طرح‌های گردشگری غیرمسئولانه و ویرانگر مانند طرح احداث تله‌کابین در کوه درفک که کلکسیونی از گونه‌های درختی پایین بند، میان بند و بالا بند جنگل‌های خزری را در سینه خود جای داده، از دیگر عملیات‌های توسعه‌ای بوده که هیچ رکود و عقب‌نشینی‌ای بر آن حادث نشده است. جالب این است که با وجود رکود اقتصادی فراگیر و با وجود انبوهی از طرح‌های جاده‌سازی‌ و سد‌سازی‌ و مانند آن که نیمه‌کاره مانده، روند کلیدزدن طرح‌های جدید و تصرف منابع طبیعی برای انواع طرح‌ها، کند نمی‌شود! چرا که پروژه‌بگیران می‌دانند که با زخمی کردن کار، سفره را برای خود پهن می‌کنند و در فرصت‌های بعدی باز هم بودجه خواهند گرفت و در هر حال، از محل منابع طبیعی و ملی صاحب زمین ونفع خواهند شد.

اثرات نامطلوب سد سازی بر کوه‌ها

طرح‌های سد‌سازی‌، نمونه آشکار تخریب کوهستان و ناهماهنگی دستگاه‌های دولتی در سیاست‌های توسعه است. در حالی که فرسایش جانکاه کوه‌ها بر اثر چرای دام و نابودی پوشش گیاهی، رسوب‌گذاری در دریاچه سدها را به میزان باور نکردنی افزایش داده و در شرایطی که بر تمام سرشاخه‌های قابل اعتنای رودهای کشور سد و بند ساخته شده، باز هم بر بستر اصلی رودها سد می‌زنند و سال گذشته، در این کشور خشک که رودخانه‌هایی نحیف دارد، عملیات ساخت بلند‌ترین سد جهان به دست شرکت‌های چینی آغاز شد؛ گویا اساسا فراموش شده که این سدها در درجه اول قرار است در خدمت توسعه کشاورزی کشور باشند اما خود ساخت و ساز هدف شده است!

این تب ساخت و ساز در مدیریت منابع آب، به سازمان جنگل‌ها و مراتع هم سرایت کرده و در اینجا هم عمده بودجه‌ها به جای حفاظت از مراتع و اصلاح روش‌های دامداری و آموزش و توانمند‌سازی‌ جامعه‌های محلی، به مجموعه عملیات گابیون‌بندی و بند‌سازی‌ (با عنوان فریبنده آبخیز‌داری) در کوه‌ها اختصاص یافته، به‌گونه‌ای که در بعضی مناطق از جمله در کوه‌های شمال تهران، چهره طبیعی دره‌ها و مسیل‌ها از حالت طبیعی خارج شده است. در این منطقه، فقط یک نگاه به بندهایی که 2سال پیش در درکه ساخته شدند نشان می‌دهد که رسوب‌گذاری در پشت این سازه‌ها (و به همین قیاس، در پشت سدهای بزرگ) در حدود 5متر (!) در سال است. آیا با این وضع، درست آن نیست که به جای دستکاری افراطی و مخرب در کوهستان و سامانه زندگانی‌بخش جویبارها و رودهای جاری از آن، به حفظ پوشش گیاهی که بهترین نگاهبان خاک و آب است، بپردازیم؟!

* عضو گروه دید‌بان کوهستان انجمن کوهنوردان ایران

کد خبر 137148

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار محیط زیست

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز