و آخرین پنجشنبه دی ماه سال 85 ، به همت بخش شیمی درمانی مرکز پزشکی خاص وابسته به بنیاد امور بیماریهای خاص، عدهای از این بیماران دور هم جمع شدند، در کنار پزشکانشان، تا بگویند که ایرانیها این سرطان را چهطور معنی میکنند. داستان را از اول بخوانیم، جایی که یک غیرعادی کوچک، زندگی را زیر و رو میکند و بعد...
خودم فهمیدم
«حس کردم چیزی غیرعادی در سینه راستم لمس میکنم... رفتم پیش پزشک...» این را خانم شاهمرادی، 46 ساله، که از کرمانشاه آمده، میگوید. ظاهراً وقتی به پزشک مراجعه کرده، زیاد جدی گرفته نشده. بنابراین آمده تهران و اینجا بیماری اش تشخیص داده میشود.
آمارها میگوید 95 درصد سرطانهای سینه با معاینه خود افراد کشف میشوند. نکته در اینجاست که اگر زنان از سنین پایینتر، که شانس سرطان کمتر است، به معاینه ماهانه سینههای خود عادت کنند، با خصوصیات آنها آشنا میشوند و هر حالت غیرعادی را خیلی زود تشخیص میدهند. تشخیص هم هرچه زودتر باشد، درمان امیدوارکنندهتر است. به همین علت پزشکان توصیه میکنند زنان از 20 سالگی به بعد، هر ماه، 2 تا 3 روز بعد از پایان عادت ماهیانه، سینههایشان را معاینه کنند.
خانم داوودآبادی، بیمار دیگری که در این جمع حاضر است، میگوید: «من هم خودم متوجه یک توده غیرطبیعی در سینهام شدم. اول میخواستم محل نگذارم، میگفتم چیز مهمی نیست. اما همسرم اصرار کرد که حتماً باید پیاش را بگیری. با پیگیریهای او بود که رفتم دکتر و او هم بلافاصله مرا به جراح معرفی کرد تا نمونهبرداری شود. همانجا به من گفت این سرطان است. همان شب مرا پیش جراح فرستاد.»
دکتر رضا ملایری، فوقتخصص خون و سرطان که در این نشست حاضر شده، میگوید: «توجه و حساسیت پزشکان، بهخصوص همکاران عمومی و متخصصان زنان در کشف بهموقع بیماری اهمیت زیادی دارد. واقعاً به این پزشک باید آفرین گفت که با بیمارش اینقدر صریح، قاطع و دلسوزانه رفتار کرده است.»
اکثر پزشکان، البته از دید دکتر ملایری، از آوردن کلمه «سرطان» خودداری میکنند. میگویند توده، غده، ناراحتی جدی، اما نمیگویند سرطان. در حالی که به نظر میرسد این حق بیمار است که از شرایط جسمیاش خبر داشته باشد و بداند که در چه وضعیتی است. در مرحله بعد باید درمانها را برای او توضیح داد و به او کمک کرد که با بیماریاش کنار بیاید.
روز تولد دوباره
«وقتی دکترم روز بعد از عمل مرا دید، از من پرسید تاریخ تولدت کی بوده، من هم گفتم. اما او گفت تاریخ تولد تو امروز بوده. اگر این عمل را پشت گوش میانداختی، درست مثل این بود که دستی دستی زندگی را از خودت گرفته باشی. اما امروز به خودت زندگی بخشیدی.»
از یکی از بیماران میپرسم «بعد از عمل چه احساسی داشتی؟» و او جواب میدهد: «خیلی نگران بودم، با خودم فکر میکردم دخترم بعد از من باید به کی پناه ببرد، بیکس و تنها میشود و خلاصه خیلی برای او ناراحت بودم که بیمادر میشود.» او تأکید میکند که اگر کمک و محبت همسرش نبود، نمیتوانست از آن حال دربیاید.
دکتر ملایری چیزی را که در ذهن اکثر افراد جا افتاده بهشدت رد میکند. «برای بیشتر افراد، مثل این خانم، کلمه سرطان مترادف است با مرگ فوری، در حالی که حضور این افراد در این مجلس ثابت میکند که این تصور کاملاً اشتباه است. باور کنید ما این خانمها را انتخاب نکردهایم. اینها فقط اولین افرادی بودند که امروز وارد جلسه شدند.»
برداشتن سینه یا غده؟
«سابقاً وقتی کسی توده بدخیمی در سینه داشت، جراحان ترجیح میدادند همه سینه را بردارند تا خیال خودشان و مریض را راحت کنند. اما حالا جراحیها محتاطانهتر انجام میشود.» این توضیحات را دکتر مهرداد قاسم بلند میدهد، جراح مرکز پزشکی خاص. او جراحی محتاطانه را به این شکل تعریف میکند: «در عمل اول، یکچهارم کل سینه برداشته میشود.
اگر در بررسیهای پاتولوژیست، حداقل 1 سانتی متر دور تومور بافت سالم وجود داشت، این نشان میدهد که مقدار برداشت ما کافی بوده است. البته متاسفانه اکثر بیماران ما وقتی مراجعه میکنند که دیگر چارهای نداریم جز برداشتن کل سینه. بنا به مورد، تصمیم میگیریم که غدد زیر بغل را هم برداریم یا نه.»
دکتر قاسم بلند خاطره جالبی از یکی از بیمارانش نقل میکند: «یک بار بیماری بعد از عمل مستکتومی (برداشتن سینه) پیش من آمد، در حالی که دستش را از ناحیه شانه بالا گرفته بود. میگفت به من گفتهاند چون زیر بغلت را هم تخلیه کردهای، باید دستت را بالا بگیری. مدتها بعد از عمل، همینطور دستش را بالا نگه میداشت.
به او گفتم اصلاً اینطور نیست. چون ما فقط غدههای لنفاوی را برداشتهایم و به عضله و عصب دست نزدهایم. یکی دو روز اول ممکن است موقع حرکت دادن، احساس درد وجود داشته باشد، ولی بعد از این مدت ما حتی از بیمار میخواهیم دردش را تحمل کند و شانه را حرکت دهد. فیزیوتراپی هم برای همین است.»
ما هنوز ما هستیم
«عمل جراحی برداشتن سینه یا مستکتومی، عمل حساسی است، چون به نوعی با خودانگاره زن بودن فرد در ارتباط است. اغلب بیماران بعد از این عمل نگرانند که آیا همسرشان باز هم آنها را به عنوان یک زن میپذیرد یا نه.» این نظر دکتر فرزام پروا، روانپزشک مرکز پزشکی بنیاد بیماریهای خاص است.
خانم اظهری، که سال گذشته تجربه تشخیص بیماریاش را داشته، احساس خود را بعد از جراحی اینطور توضیح میدهد: «احساس خلأ و بیهودگی میکردم، آخر بیماری من در جریان یک بارداری ناموفق تشخیص داده شده بود. من فرزندم را از دست داده بودم و تازه فهمیده بودم که سرطان هم دارم. آینده را خیلی تیره و تار میدیدم، واقعاً درب و داغان بودم اما بیشتر از همه همسرم به من کمک کرد که دوباره به زندگی امیدوار شوم.»
دکتر پروا توضیح میدهد: «در هر بیماری مزمنی، حمایت خانواده خیلی مهم است. هم به بیمار کمک میکند بیماریاش را بهموقع پیگیری کند و درمان لازم را انجام دهد، هم روحیهاش را بالا میبرد و همین کمک میکند درمانها بهتر بر او اثر کنند.»
از دید این روانپزشک، فرق کشور ما با برخی کشورهای حتی توسعه یافته در این است که «آنها وقتی متوجه میشوند یکی از اعضای خانوادهشان سرطان دارد یا هر بیماری مزمنی که ممکن است به کمک او نیاز داشته باشد، او را رها میکنند. این نتیجه تحقیقات خود آنهاست.
در حالی که در کشور ما، در اغلب موارد، برعکس است. البته در ایران هم هستند کسانی که عزیزان خود را در این شرایط تنها میگذارند، اما معمولاً ما حمایت خانوادهها را از بیماران میبینیم و این نکتهای است که به آنها امکان میدهد با بیماریشان کنار بیایند.»
ماراتن شیمیدرمانی
بعد از برداشتن سینه، مرحله بعد، شیمیدرمانی است؛ کلمهای که برای اکثر بیماران در لحظه اول، دلهرهآور و ترسناک است. از خانم اظهری میپرسم اگر کسی بگوید قرار است شیمیدرمانی شود ولی میترسد، به او چه میگوید. او جواب داد: «اول به او حق میدهم. خود من هم خیلی میترسیدم. آن اوایل وقتی اطرافیانم، یا دوستانی که خودشان شیمیدرمانی کرده بودند، به من زنگ میزدند، خیلی خوشم نمیآمد. ولی بعد دیدم همین تلفنها و صحبتها آرامم میکند. حالا هم اگر بفهمم کسی میخواهد دوره شیمیدرمانی را شروع کند، خودم پیشقدم میشوم و با او حرف میزنم. به او میگویم همه این عوارض گذرا هستند و بعد از مدتی همه چیز به حالت اول برمیگردد.»
شاید اگر کسی خودش این دورهها را تجربه نکرده باشد، خیلی متوجه سختی شرایط این بیماران نباشد. میترا اظهری درباره عوارض شیمیدرمانی میگوید: «یکی دو جلسه اول واقعاً وحشتناک است. حالت تهوع خیلی شدید، خونریزی از لثه و بینی، سرگیجه و بیحالی، کبودی ناخنها و خشک شدن پوست. اما دورههای بعدی راحتتر گذشت. خانم نوری که از بیماران این مرکز بودند و در بخش هم حضور فعال داشتند، خیلی به من کمک کردند تا این دورهها را بگذرانم.»
وقتی یکی از بیماران درباره گذاشتن پروتز سینه سؤال میکند، دکتر قاسم بلند میگوید: «من گذاشتن پروتز را در همان جراحی اول توصیه نمیکنم. چون ممکن است به شیمیدرمانی نیاز داشته باشید و این پروتز مشکلساز میشود. نظر شخصی من این است که بهتر است بعد از تمام شدن جلسات شیمیدرمانی، برای گذاشتن پروتز (سینه مصنوعی) اقدام کرد.»
زندگی با سرطان
حالا چهطور زندگی میکنی؟ با سرطان؟ خیلی جالب بود که بیماران سرطان سینه، این سؤال را چندان جدی نمیگرفتند. خانم داوودآبادی میگوید:« مثل بقیه آدمها، مثل خود شما!» میخندد. مثل اینکه از آن بالا چشمم به همسرش افتاده و او اشارهای به او کرده.
«دو تا نوه دارم، یکی از دخترم و یکی از پسرم، میبرمشان پارک، با هم بازی میکنیم، توی خانه گاه مراسم مذهبی داریم. پا به پای همسرم کارها را میکنیم و مشکلی نداریم. البته او رعایت مرا میکند و نمیگذارد کارهای سنگینتر را من بکنم. میگوید اینها باشد سهم من. ولی زندگی من خیلی عادی و مثل بقیه مردم است.»
خانم اظهری میگوید: «بالاخره زندگی ادامه دارد. من هم میخواهم زنده و سالم باشم تا فداکاریهای همسرم را جبران کنم. او در این مدت خیلی به من محبت کرد. دختر 15 سالهام هم هست.» دکتر ملایری میگوید: «بعضی افراد سؤالهای عجیبی میکنند. مثلاً می پرسند 7 سال بعد از شیمیدرمانی میتوانم موهایم را رنگ کنم. فلانچیز را بخورم، برایم ضرر ندارد؟ میتوانم ورزش کنم؟ الآن درمان سرطان سینه طوری شده که دیگر نمیگویند کسی سرطان «دارد»، میگویند سرطان «داشت». به آنها میگویم شما سرطان داشتید، درمانش کردید و تمام شد. حالا باید بروید و زندگیتان را بکنید.»
دکتر قاسم بلند هم میگوید: «نمیتوانید زندگی را با این دلهره و اضطراب خراب کنید که نکند دوباره برگردد. هر زمان برگشت، دوباره برای درمان آن اقدام میکنید. ولی حالا زندگیتان را بکنید. چه کسی میتواند مطمئن باشد که الآن یک سرطان تشخیص نداده در بدنش ندارد؟»