(دولت انتقالی این کشور تنها چندکیلومتر مربع از موگادیشو، پایتخت، را آن هم با کمک نیروهای صلحبان اتحادیه آفریقا در کنترل دارد) که امروز به واسطه قحطی در رأس اخبار جهانی قرار گرفته است.
موقعیت جغرافیایی و تغییرات آب و هوایی، شاید ابزار توجیه علمی خشکسالی در این منطقه باشد، اما قطعا توجیهکننده غفلت جهانیان از این کشور پاره پاره مسلمان نیست که عملا از سال1980 به شکل مظلومانهای در دور باطل جنگ و قحطی گرفتار آمده است.مناطق جنوبی مانند بخش اعظم کشور تحت کنترل نیروهای تندروی الشباب قرار دارد که نظام رسانهای مسلط جهان آنان را نزدیک به القاعده معرفی میکند. این نیروها که در روزهای گذشته ظاهرا به اراده خودشان از موگادیشو، پایتخت، عقب نشستهاند، از ورود محمولههای کمکرسانی و افراد مددرسان و نیروهای درمانی و پزشکی به این مناطق جلوگیری میکنند.
پرسش مکرر درباره سومالی در همه سالهای اخیر این است که چرا جامعه جهانی در جایی که قادر است ظرف چند ساعت با تصویب قطعنامهای نصفه و نیمه، لیبی را به آتش و خون بکشد، بیش از 20سال سومالی را به فراموشی سپرده است؟ برخی عقیده دارند ادامه وضعیت موجود در سومالی اتفاقا خواست ابرقدرتها و کشورهای تعیینکننده در نهادهای تصمیمگیر جهانی است؛ بر این اساس آنها سومالی را کشوری پارهپاره- سومالیلند و پونتلند تنها 2منطقه خودمختار معروفتر سومالی هستند- بدون دولت مرکزی مقتدر و ناامن در دریا و خشکی، میخواهند تا منافع دوگانهشان تأمین شود.
منافع سیاسی و راهبردی: سومالی امروز به نوعی تبعیدگاه گروههای تندروی سلفی تبدیل شده است. غرب و آمریکا با حضور سنگین نظامی در افغانستان و یمن و البته با کنترل امنیتی شدید در داخل کشورهایشان، فضا را برای سلفیهای متمایل به اقدام جهادی تنگ کردهاند. از این جهت سومالی درگیر جنگ و ناامنی که در آن تقابل گروه شباب با گفتمان اسلامگرایی تندرو با دولت انتقالی مشروع از سوی غرب و آمریکا جریان دارد، بهترین مأمن برای سلفیهای سراسر دنیا میتواند باشد. این خطر القاعدهای در نقطهای در دسترس در شاخ آفریقا متمرکز میشود تا هم در آن نیروهای تروریستی فرسوده شوند و هم درصورت نیاز به سرعت بتوان آنان را سرکوب کرد.
منافع اقتصادی و اجتماعی: به شهادت گزارشهای مستند خبرنگاران غربی، دریاهای سومالی که نزد افکار عمومی به واسطه دزدی دریایی معروف شدهاند، محل انبار زبالههای سمی شرکتهای غربی و مخصوصا اروپایی است. رها کردن این زبالهها در دریاهای سومالی علاوه بر اینکه بار مالی دفع اینگونه زبالهها را دهها برابر کمتر میکند، از آثار منفی اعتراضات اجتماعی در کشورهای مبدا به دور است. این اتفاق که در بستر ناامن دزدیهای دریایی سومالی صورت میپذیرد، با حضور کشتیهای کارخانهدار ماهیگیری اروپایی و چینی در آبهای بیقانون سومالی همراه شده تا غارت سومالی تکمیل شود. حضور ناوهای جنگی کشورهای مختلف، علاوه بر تأمین امنیت کشتیهای باری، ادامه فعالیت کشتیهای ماهیگیری این کشور را نیز تضمین میکند.
مردم سومالی به این ترتیب قربانی موقعیت فوقالعاده سوقالجیشی این کشور با چند هزار کیلومتر مرز دریایی میشوند تا منافع چندجانبه کشورهای منطقهای و فرامنطقهای تأمین شود. در این میان هر چه قابل سرزنش نباشد، رفتار منفعلانه کشورهای اسلامی و سازمان همکاری اسلامی در قبال سرنوشت مردم مسلمان سومالی قابل تامل است. در این میان قطعا نقش کشورمان تنها نباید به ارسال کمکهای غذایی و درمانی در این مقطع محدود شود.