این توجه به تخصص و آموزش رشتهها و معارف جدید با رویکرد بازار محور سبب شده تا نقش دانشگاه برای تربیت افراد فرزانه زیر سؤال برود. حال در ابتدای قرن بیستویکم این سؤال مطرح است که آیا دانشگاهها توانستهاند خردورزی، فرزانگی و استدلال را به دانشجویان بهعنوان رسالت اصلی خود آموزش دهند. برخی استدلال میکنند که نظام آموزشی مدرن و سازمانها و نهادهای آموزشی آن از جمله دانشگاهها در تعلیم خردورزی و استدلال و فرزانگی که از جمله مهمترین رسالتهای نهادهای آموزشی است موفق نبودهاند. آنها این پرسش را مطرح میکنند که نهادهای آموزشی با چه رویکرد و برنامهریزیای میتوانند این مهم را انجام دهند و افرادی حکیم و فرزانه و دارای معرفت را تعلیم دهند. تربیت انسانهای خردمند و فرزانه موضوعی نیست که تنها محدود به دوران مدرن برای رسالت نهادهای آموزشی و پرورشی باشد بلکه به لحاظ تاریخی این موضوع بهعنوان اصلیترین رسالت نهادهای آموزشی و پرورشی مطرح بوده است. منتقدان رویکرد مدرن به تعلیم و تربیت معتقدند که نهادهای آموزشی مدرن تعلیم افراد خردمند را بهعنوان هدفهای درجه دوم در ساختارها و نهادهای آموزشی دنبال میکنند. به اعتقاد آنها دانشگاههای مدرن خردورزی را تنها مربوط به حوزههای مطالعاتی چون فلسفه و الهیات میدانند و نه به عنوان مرکز ثقل همه فعالیتها و اهداف دانشگاهی.
بر اساس دیدگاه منتقدان دانشگاههای مدرن، خردورزی و فرزانگی و آموزش آن در محافل دانشگاهی و آموزشی نباید محدود به رشتههای خاصی شود. دانشگاهها علاوه بر اینکه افرادی ماهر و متخصص را برای کارها و مشاغل تربیت میکنند باید افرادی فرزانه و حکیم تحویل جامعه دهند؛ از اینرو آموزش افراد حکیم و خردمند نباید محدود به رشته خاصی شود. منتقدان این سؤال را مطرح میکنند که در نبود فرزانگی، آموزش رشتهها و مطالب جدید به دانشجویان چه سودی دارد؟ آموزش رشتههای جدید و معارف جدید در نبود فرزانگی و معرفت ره به کجا خواهد برد؟
در نبود فرزانگی دانشگاهها چگونه میتوانند رسالت همیشگی خود مبنی بر تربیت انسانهای مؤثر برای جوامع و جهان انسانی را به انجام رسانند؟ اهمیت این موضوع باعث شد تا دیدگاه پروفسور نوام چامسکی را در مورد این موضوع جویا شویم. نوام چامسکی، زبانشناس، فیلسوف، دانشمند علومشناختی و فعال سیاسی است. نظریه معروف وی دستور زایشی است که در دهه۶۰ میلادی انقلابی در زبانشناسی معاصر ایجاد کرد.
- به لحاظ تاریخی تربیت و تعلیم افراد فرزانه و خردمند جزو رسالتهای اصلی نهادها و مراکز آموزشی بوده است. آیا دانشگاههای مدرن توانستهاند این مهم را به انجام برسانند؟
تلاش این دانشگاهها برای این منظور بوده است اما خیلی نباید در مورد دستاوردهای آنها غلو شود. همچنین در مورد باورهای دوران ابتدایی رمانتیک نیز نباید سر تعظیم فرود آورد و آنها را خیلی برجسته و بیانتقاد دانست.
- خطرهای این بیتوجهی به تعلیم افراد فرزانه در دانشگاهها و توجه صرف به علائق بازار در آموزش افراد در دانشگاهها چیست؟
اگر در مقابل این موضوع ازسوی ما بیتوجهی صورت گیرد و مقاومتی جدی در مقابل آن انجام نشود عواقب خطرناکی متوجه ما است و این خطر جدی است.
- رویکرد دانشگاهها به رشتههای فنی و مهندسی و تعطیلی برخی دانشکدههای علوم انسانی از جمله فلسفه را میتوان در این جهت ارزیابی کرد؟
این اتفاق هم ناگوار و در همین راستا قابل تحلیل است. امروزه دانشگاهها بهخصوصیسازی روی میآورند و دایره نظام آموزشی عمومی تنگتر میشود.توجه بهخصوصیسازی و افزایش شهریهها در حالی است که ارائه خدمات آموزشی رایگان کار چندان دشواری نیست. به عبارتی میتوان آموزش عالی را رایگان ارائه داد. برای نمونه در ایالات متحده آمریکا بودجه آموزش عالی کمتر از 2درصد تولید ناخالص داخلی است. باید توجه داشت که ایالات متحده وامدار این نظام عمومی آموزشی و تحقیقات دانشگاهی است. بخشی از شکوفایی اقتصادی این کشور در مقاطعی حاصل همین تحقیقات و تلاشهای دانشگاهی بوده است.
همچنین باید این نکته را نیز در نظر داشت که تحقیقات دانشگاهی، محور و کانون اقتصاد مدرن متکی بر تکنولوژی پیشرفته است. این اقتصاد دربردارنده صنایع مربوط به کامپیوتر و اینترنت و بهطور کلی آنچه انقلاب اطلاعات نامیده میشود، است. در پرتو همین تحقیقات دانشگاهی بود که نظام آموزشی عمومی، اقتصاد مبتنی بر نیروی کار را در برخی جاها مضمحل کرد. اضمحلال نظام آموزش عمومی و خصوصیسازی فزاینده با شهریههای بالا باعث میشود که بخش بزرگی از مردم فرصت آموزش و تحصیل را از دست بدهند. در نتیجه این امر، قدرت یک کشور در مقایسه با دیگر کشورها رو به کاهش خواهد گذاشت. اضمحلال نظام آموزشی اگرچه تأثیر مخربی بر اکثریت مردم خواهد گذاشت فقط بر طیف قدرتمند و ثروتمند که در هر جامعه در اقلیت هستند، تأثیری نخواهد داشت.