خبری که از یکسو شور و شعفهای فراوانی را در میان مردم لیبی برانگیخته و از سوی دیگر نگرانیهای زیادی را نیز بهدنبال داشته است. دلیل شور و شعفها کاملا مشخص است. ظهور یک لیبی جدید و رویکار آمدن یک نظام مردمی منتخب، ولی نمیتوان نگرانیهای موجود را هم نادیده گرفت. لیبی درحالی به سمت دمکراتیک شدن پیش میرود که از یکسو هیچ سابقه و تجربهای در این زمینه ندارد و از سوی دیگر مشکلات و موانع فراوانی را پیش روی خود میبیند که عبور از آن به آسانی میسر نیست. بروز 6 ماه جنگ داخلی بخشهای زیادی از این کشور را ویران کرده است، ارتشی به مفهوم واقعی که دولت آینده نیازی مبرم به آن دارد وجود ندارد و کشور از هماکنون خود را وابسته به قدرتها و کشورهای خارجی میبیند و مشکلاتی از این دست که نیازی به ذکر آنها نیست ولی با تمام اینها مشکل واقعی لیبی چیز دیگری است.
شاید گفتن این جمله چندان خوشایند نباشد ولی مشکل واقعی لیبی را باید در شورای ملی انتقالی لیبی جستوجو کرد. شورایی که از یکسو از حمایت عام و تام قبایل لیبیایی برخوردار نیست و از سوی دیگر از اختلافات درونی رنج میبرد که هر آن ممکن است نیروهای انقلابی را رودرروی یکدیگر قرار دهد و این در حالی است که لیبی فاقد هرگونه مرجع حل و فصل منازعات است. نه قانون اساسی وجود دارد و نه نهادهایی که صلاحیت رسیدگی و داوری داشته باشند.
اعضای شورای ملی انتقالی از تیپ و طیفهای مختلفی گرد هم آمدهاند که بهشدت شورا را ناهمگون کردهاند. از کسانی که زمانی وزیر قذافی بودهاند گرفته تا چهرههای اسلامگرا، ملی گرا، چپگرا، سکولار، روسای قبایل و... که هماهنگ کردن اینها کار دشواری بهنظر میرسد. چندی قبل وقتی سرهنگ عبدالفتاح یونس العبیدی فرمانده نظامی نیروهای انقلابی توسط چند نفر از انقلابیون به قتل رسید همه نظرات متوجه اختلافات پنهانی شد که هر آن احتمال آشکار شدن آنها وجود داشت. 15روز بعد ازترور عبدالفتاح یونس، شورای انتقالی لیبی دچار نوعی تصفیه گردید و 14 نفر از اعضای آن از حضور در شورا محروم شدند و به عبارتی دقیقتر اخراج شدند. حرکتی که علت آن بیش از هر چیز ناشی از تناقضات موجود میان شورای ملی انتقالی بود و اینک این شورا باید به مهندسی نظام سیاسی آینده لیبی بپردازد.
بسیاری بر این باورند که کوچکترین اشتباه یا عدمتفاهم از سوی اعضای شورای ملی انتقالی میتواند پیامدهای سنگین و جبرانناپذیری را فراروی لیبی جدید قرار دهد و آن کابوس رویارویی نظامی میان نیروهای انقلابی است، چرا که از یکسو، لیبی کشوری است که بافت طائفهای و قبایلی قدرتمند خود را کماکان حفظ کرده است و از سوی دیگر دهها هزار قبضه سلاح در دست جوانان انقلابی وجود دارد که میتواند درصورت تفرقه، انقلاب را در معرض سقوط قرار دهد. به همین دلایل است که لیبی جدید روزهای دشواری پیش رو دارد. روزهایی که اگر با تدبیر و هوشیاری و صبر، مدیریت نشود، بحرانی جدی بهدنبال خواهد داشت.