در دو دهه اول هم به خوبی موفق میشود این ادعای خود را ثابت کند و با تربیت فیلمسازان بزرگی که در عرصههای مختلف جهانی حضور پیدا میکنند حضور پررنگی از خود به جا میگذارد. اما آنچه مایه تأسف میشود ورود به دهه 80 است و سیر نزولی نابهنگامی که این سینما با آن روبهرو میشود؛ با آثاری که غالبا سخیفاند و احترامی برای شعور مخاطبان قائل نیستند و باعث میشوند سینما فاصله بیشتری با مخاطبان خود پیدا کند.برای اینکه بدانیم در این چند سال بر سینمای ایران چه گذشته و مدیریتهایی که در آن صورت گرفته چه تأثیری بر فراز و نشیبهای سینما داشته است و...، به سراغ علیرضا رئیسیان(کارگردان)، احمد طالبینژاد (منتقد) و حمید دهقانپور (مدرس سینما) رفتیم و پای حرفهایشان نشستیم تا از احوالات سینمای ایران در گذشته و حال بشنویم.
- سینمای ایران درسالهای پس از انقلاب تحولات گسـتردهایرا پشت سر گذاشته است. بهنظر شما این سینما تا چه اندازه توانسته مسیری روبه رشد را طی کند؟
رئیسیان: سینمای ایران در دوره بعد از انقلاب به هیچ عنوان با دوره قبل از آن قابل مقایسه نیست؛ چه از نظر کیفیت، چه از نظر تأثیرگذاری بر مخاطب و چه از نظر 1823 جایزه جهانیای که در این سالها توانسته اخذ کند؛ رقمی که تقریبا در جهان کمتر اتفاق افتاده است.سینمای هنری ایران در دوران قبل از انقلاب مهجور بود و در حاشیه قرار داشت و در متن کاملا غیرقابل دفاع بود که این وضعیت در دوره پس از پیروزی انقلاب کاملا معکوس شد؛ یعنی سینمایی با نگاه انسانی، ساختاری حرفهای و با احترام به مخاطب در متن قرار گرفت و سینمای سطحی به حاشیه رفت.این تحولات به چند دلیل عمده اتفاق میافتد: تغییر در نوع نگاه مدیریتی در حوزه فرهنگ و سینما، ورود سینماگران جدید و تحصیلکرده به این عرصه، تغییر در نوع نگاه جامعه و توقع آنها از آثار سینمایی و حضور سینماگران هنرمند قبل از انقلاب در دوره بعد از آنکه بهنظر من بهترین آثارشان را در دوره پس از انقلاب خلق کردند.
طالبینژاد: اگر منظورتان سینمای ایران است من مسیر رو به رشدی را نمیبینم؛ سال به سال دریغ از پارسال. البته خیلی هم ناامید نیستم.
دهقانپور: رشدی که سینما در دوره پس از انقلاب دارد بیشتر در مفاهیم، موضوعات و بحثهایی است که از نظر ساختار درام و فیلمنامه به آن توجه میشود. اگر به آثار دهه 60 نگاه کنیم فیلمهایی همچون خانه دوست کجاست، باشو غریبه کوچک، دونده، کلید و فیلمهایی این دست میبینیم که سبب شد سینمای ما دارای شخصیتی کاملا ایرانی و مشخص شود؛ البته نمونههایی از این دست زیاد هستند. با نگاهی به آثار این دهه متوجه میشویم که فیلمها چقدر انسانیتر، عارفانهتر و شاعرانهتر و کمتر بهدنبال بازگشت سرمایه و گیشه هستند. از سوی دیگر حضور فیلمهای ایرانی در جشنوارههای خارجی دلیل دیگری بر این مدعاست.
- از میان دهههای 60، 70 و80، سینمای ایران در چه دورهای رشد خوبی داشته و در چه دورهای همچنان در جای خود مانده یا سیری نزولی داشته است؟
رئیسیان: سینما در همه جای دنیا بهدلیل نوع برخورداری اش از هنرهای مختلف، حجم تولیدات و حضور افراد در دورههای مختلف هیچگاه یکسان نیست و همیشه با یک منحنی سینوسی همراه است و سینمای ایران هم طبیعتا همین طور است؛ از اواسط دهه 60 و اوایل دهه 70 سینمای موفقی داریم اما بین سالهای 77-73 شاهد یک سیر نزولی هستیم و بعد از آن مجددا سینما در اوج قرار میگیرد تا به سال 80 میرسیم. از آن به بعد باز شاهد رکود در این عرصه هستیم اما با توجه به آنچه طی یکی، دو سال گذشته میبینیم بهنظر میرسد که تحولات رو به رشدی در آن اتفاق افتاده است. این منحنی سینوسی ناشی از حضور فیلمهای متفاوت، سیاستگذاریهای درست و کیفیت تولیدات است.
طالبینژاد: در دهههای 60 و70، سینمای ایران به لحاظ کیفی و کمی رشد قابل ملاحظهای داشته که قابل قیاس با شرایط امروز نیست؛ این نکتهای است که بارها گفته شده و نیاز به اثبات هم ندارد. کافی است آثار آن دوره را با دورههای بعدی مقایسه کنیم. فیلمها موجودند، برخی فیلمسازان آن دوره هم هنوز زندهاند و نفس میکشند و همچنان مورد احترام سینمادوستان هستند.
دهقانپور: بعد از انقلاب سینمای ایران در دورههای مختلف با فراز و نشیبهایی همراه بوده و سیر صعودی یکنواختی نداشته و همراه با نوسان بوده است اما بهترین دورهها برای سینما دهه 60 و 70 است که هم آثار تولید شده کمتر سطحی هستند و هم حضور خوبی در سینمای جهانی دارند اما وقتی آرام آرام از دهه دوم عبور میکنیم و به دهه سوم میرسیم بیشتر با آثاری سخیف و آزاردهنده روبهرو هستیم و به غیراز مواردی انگشت شمار، کمتر فیلمهای برتر و برگزیده در این دوره میبینیم.
- در دهه 60 و اوایل دهه 70 مخاطبان استقبال خوبی از فیلمهای ایرانی میکنند اما آنچه پس از این دوران شاهدش هستیم کاهش استقبال مخاطب از سینماست. آیا سینمای ایران از مردم فاصله گرفته است یا دلیل دیگری برای این ریزش مخاطب وجود دارد؟
رئیسیان: سینمای ایران در آن دوران به شکل تکمحصولی بود؛ نه ویدئو داشتیم، نه شبکههای ماهوارهای فعال بود و نه اثری از قاچاق فیلمهای خارجی در این سطح در داخل کشور، دیده میشد. کارهای تلویزیونی ما هم یکی، دو شبکه بیشتر نبودند. در واقع محیط کاملا برای رشد یک سینمای ملی فراهم بود. پیدایش این عناصر بعدا باعث شدند ما در دنیا هم دیگر شاهد آن حجم انبوه مخاطب به شیوه دهه 1970 و اواخر دهه 1960 نباشیم، جز در موارد خاص و برای فیلمهای خاص. در همه دنیا بهدلیل بهوجود آمدن انبوه رسانههای دیداری و شنیداری، ترکیب جمعیت مخاطبان سینما تغییر کرد؛ این مسئلهای است که تنها به نوع فیلمها، سالنها، ممیزی و... بازنمیگردد و در حالی که همه اینها نقش دارند اما در واقع یک پدیده جهانی است.
طالبی نژاد: در آن دوران سینمای ایران تقریبا بیرقیب بود. هنوز ماهوارهها و اینتر نت به شکل امروزی قد علم نکرده بودند، حتی استفاده از ویدئو هم ممنوع بود. بنابراین سینما رفتن جزو ارزانترین و کمخطرترین تفریحات عامه مردم بود اما امروزه آن قدر وسیله و امکانات برای پرکردن اوقات فراغت در دسترس مردم هست که نیازی به سینما رفتن ندارند؛ البته اگر گرفتاریهای زندگی مجال و اوقات فراغتی باقی بگذارد. از سوی دیگر در دوره مورد بحث، ممیزی بهشدت و حدت امروز بر سینما حاکم نبود و فیلمها به زندگی اجتماعی ما نزدیکتر بودند.
دهقانپور: اگر بخواهیم آسیبشناسانه به چرایی این مسئله بپردازیم باید فاکتورهای مختلفی را در نظر بگیریم؛ در دهه 60 و 70 هیچ فردی در خانهاش ماهواره نداشت اما در دهه 80 ما با پدیده جدیدی به نام ماهواره و همین طور حجمی از فیلمهای خارجی روبهرو میشویم. درست است که در این سالها سالنهای نمایش و شرایط محیطی سینماها تغییر کرده و بهتر شده است و همینها میتواند باعث جذب مخاطب شود اما مسئله مهم دیگری هم در این بین وجود دارد و آن این است که در کنار همه اینها فیلمها باید از نظر کارگردانی، اصول فنی سینمایی، زبان و بیان بصری جذاب باشند و آن عناصر به تنهایی کفایت نمیکنند. فیلمها باید از ساختار خوبی برخوردار باشند و به شکلی نوآورانه به مخاطب عرضه شوند. اکثر فیلمهای ما امروز تکراری هستند و فیلمهای تلویزیونیاند که در سینما به نمایش درمیآیند. در نتیجه تمام این عوامل، این اتفاق افتاد که مخاطب با سینما قهر کند.
- در 3 دهه اخیر 3 دسته سینماگر داریم که در کارشان حضور درخشانی دارند و آثار ماندگاری را از خود به یادگار میگذارند. با توجه به وضعیت امروز سینما چشمانداز آینده این صنعت را چگونه میبینید؟
رئیسیان: سینما همیشه با ورود نیروهای تازهوارد، پرانرژی و با استفاده از تجربیات فیلمسازان قدیمی مجبور است حیات خود را به روز کند. این اتفاق، هم در سینمای ایران و هم در سینمای جهان میافتد اما اینکه این نیروهای جدید واقعا دارای آن کیفیت مناسب و استانداردهای لازم هستند و انگیزه کافی را برای فیلمسازی دارند یا نه، باید در یک مدیوم زمانی مناسب بررسی و پژوهش کرد و بعد به نتیجه رسید؛ خیلی نمیشود یک حکم کلی داد.
طالبینژاد: هر دورانی طبعا فیلمساز خودش را پیدا خواهد کرد. امروز نسل جوانی با ایدههای نو در راهند که بیشتر به فرم گرایش دارند تا به محتوا و آن تعهدات اجتماعی و سیاسی که فیلمسازان دهههای گذشته داشتند را اصلا ندارند چون نسل آرمانگرایی نیستند. نسل فیلمسازان دهههای اول و دوم پس از انقلاب نسل آرمانگرایی بودند که به سینما آمدند تا از طریق این هنر بر جامعهشان تأثیر بگذارند ولی امروز ما با فیلمسازانی روبهرو هستیم که بیشتر به فرم توجه میکنند و برایشان مهم نیست که آرمانی داشته باشند یا نه. اینها زبانشان جهانیتر است و نحوه ارتباط برقرار کردن با دنیا را بیشتر میدانند. به هر حال این مختصات این دوره است و این نسل باید در آینده زندگی کنند و مثل ما خیلی به گذشته متصل نیستند.
دهقانپور: سینما هنری بسیار پیچیده و سخت است که در نگاه نخست کاری سهل و ساده بهنظر میرسد و همه این ادعا را دارند که کارگردان و تهیهکننده هستند. یک مدیریت آگاه و توانا اگر در رأس سینما قراربگیرد و بتواند مسئله آموزش و حضور جوانان را در سینما فراهم آورد به اعتقاد من سینمای ایران در آن شرایط میتواند نجات پیدا کند. بسیاری از فیلمسازان فیلمهای کوتاه و مستند که غالبا فارغالتحصیلان دانشگاه هستند در واقع استعدادهای خودشان را با ساخت این فیلمها به اثبات رساندهاند و میتوانند با حضورشان روح تازهای به سینمای ایران بدهند.
- مدیریت آقایان انوار و بهشتی چقدر در شکلگیری سینمای نوین مؤثر بوده است؟
رئیسیان: قدر مسلم دلسوزی این افراد نسبت به سینما خیلی زیاد بود و نگاهشان برای پیشرفت سینما و در کنار آن حمایت وزیر فرهنگ و نخستوزیر وقت در آن زمان خیلی مؤثر بود. همه سینماگرانی که از آن دوره کارشان را شروع کردند اعتراف میکنند که سینمای پس از انقلاب مدیون و مرهون خدمات این دو نفر (انوار و بهشتی) است اما به هر حال مسائلی هم در آن زمان پایهگذاری شد که تا به امروز هم سینما با آن دست به گریبان است. آن هم نوعی نگاه مستبدانه مدیریتی در جریان فرهنگی بود که عارضه آن دوران محسوب میشود که شاید اگر نبود؛ سینمای نوین نمیتوانست آنطور شکل بگیرد و فعالیت کند.
طالبینژاد: بهشتی بهعنوان مدیر اصلی سینما در روزگار یادشده نقش برجستهای در رشد و ارتقای سینمای ایران داشت. او را به درستی معمار سینمای نوین ایران میدانند. شیوه مدیریت او جذب استعدادها و هدایت و حمایت از آنها بود. فراموش نکنیم که فیلمسازانی مثل عیاری، علی ژکان، جعفری جوزانی، مخملباف، حاتمیکیا، ملاقلیپور و بسیاری دیگر، در دوران مدیریت وی، به رشد و شکوفایی رسیدند؛ دوران مدیریت بهشتی بر بنیاد سینمایی فارابی را باید دوران طلایی سینمای پس از انقلاب قلمداد کرد. از نقش انوار هم چون در پس پرده بود، چندان باخبر نیستم ولی او هم به این دلیل که دست بهشتی را در مدیریت سینما باز گذاشته بود، حتما نقش مهمی در رشد سینما در دوران سپری شده داشت.
دهقانپور: آقایان انوار و بهشتی از مدیرانی بودند که در آن دوران تأثیر زیادی بر سینما گذاشتند. شیوه مدیریت و اهمیتی که به سازندگان فیلمها میدادند و حضور دائم در دفتر کارشان از خصوصیات مهم مدیریت این افراد بود. دوران مدیریت این دو نفر دوران قابل بحثی است که البته انتقاداتی هم بر آن وارد است ولی به نسبت، دوران بسیار مهمی در سینمای ایران است که موفقیتهای خاص خود را هم داشته است.
یکی از ایرادهایی که ما در تمام دوران مدیریتهای مختلف سینما داریم این است که بسیاری کوشش میکنند در دوران مدیریت خود، بیشترین استفاده را از افراد مورد توجهشان داشته باشند؛ یعنی کسانی که همفکر آنها هستند. بهنظر من این شیوه اجازه نمیدهد افرادی کنار آنها باشند که انتقاد کنند. یک مدیر باید اجازه بدهد اشتباهاتش را به او بگویند و پذیرای حرفها باشد و صحت و سقم آنها را درک کند. هر مدیریتی در بخش سینما نباید تصور کند که فقط اوست که همه چیز را میفهمد و نیاز به مشاوران منتقد خود ندارد، چراکه در این صورت هرگز موفق نخواهد شد.
- آقای ضرغامی در مدت مدیریتش چه تأثیری بر احوالات سینما داشت؟
رئیسیان: سینما در آن دوره، سینمایی یک بعدی شد؛ یعنی تمرکز عمده دولت بر سینمای دفاع مقدس قرار گرفت و پول فراوانی در آن دوره هزینه شد و خروجیاش هم آن شد که سینما ریزش مخاطب زیادی پیدا کرد؛ به هر حال هیچگاه نگاه یکجانبه به فرهنگ پاسخگو نیست.
طالبینژاد: در این دوره معاونت، سیاست بهطور مستقیم وارد سینما شد. چگونگی این اتفاق هم به این شکل بود که از نهادهای مختلف پولگرفته و به سینما تزریق میشد به این خاطر که سینما بتواند ادامه پیدا کند. بهدنبال تزریق این پولها طبعا فضای فیلمها باید برآورنده انتظارات آن نهادها میبود و از آنجا بود که سیاست بهطور مستقیم و علنی وارد سینما شد اما اینکه این اتفاق خوبی بود یا نه، من قضاوتی در موردش نمیکنم.
دهقانپور: دوره مدیریت آقای ضرغامی خیلی کوتاه بود و نمیتوان آن را مورد ارزیابی قرارداد. وی در آن زمان تازه وارد این حوزه شده بود و یکسری تجربیاتی کسب کرد. آقای ضرغامی که در حال حاضر در تلویزیون حضور دارد متفاوت است از فردی که در آن زمان در وزارت ارشاد بود.
- سیفالله داد با تغییراتی که در ساختار مدیریتی ایجاد کرد و با پررنگ کردن نقش اصناف در سینما تا چه اندازه نقش تعیین کنندهای در این زمینه داشت؟
رئیسیان: بهنظر من یکی از موفقترین دوران طی این 3دهه همان دوره سه ساله مدیریت مرحوم سیفالله داد بود که توانست اعتماد از دست رفته را به سینما بازگرداند، احترام و جایگاه فیلمسازان را حفظ کند، ممیزیهای غیرضروری را کاهش دهد و در واقع روح تازهای بهوجود آورد. ولی در عین حال عدهای از سینماگران از این فضا سوءاستفاده کردند که باعث رنجش خاطر و کنار رفتن مرحوم داد شد. همچنین برخی سینماگران حرفهایی در آن دوران زدند که نمیدانم امروز به خاطر دارند یا نه. مثل اینکه میگفتند در سینما صدای پای ابتذال به گوش میرسد در حالی که ما بعدا دیدیم که چه سینمای مبتذلی بر جریان حرکتی سینما حاکم شد ولی آن دوستان دیگر هیچ اعتراضی نکردند، شاید صدای پای ابتذال از خود ابتذال برای آنها ترسناکتر بود.
طالبینژاد: دوران مدیریتی داد کوتاه اما پرثمر بود. در این دوره کوتاه دهها سالن سینمایی بازسازی یا تأسیس شدند و اصناف جایگاه خوبی در مناسبات سینمایی به دست آوردند اما افسوس که دولتش مستأجل بود و همه ایدههایش به اجرا درنیامد. داد البته فیلمساز بهتری بود و ای کاش فیلمسازی را ادامه میداد. اصولا معتقدم هنرمندان لزوما مدیران خوبی هم نیستند؛ هر چند سیفالله داد مدیر خوبی هم بود.
دهقانپور: مرحوم داد از پایینترین بخشهای تلویزیون آغاز به کار کرد و در دورهای فیلم کوتاه و سینمایی هم ساخت و به این شکل تجربیاتی در این زمینه کسب کرد. انجام این کارها در مدیریت او تأثیر گذاشت و با توجه به آشناییای که با مشکلات و مسائل مربوط به سینما پیدا کرده بود، میتوانست با یک کارگردان و تهیهکننده وارد گفتوگو شود.
اما همین فرد هم نتوانست زمان زیادی بر سر کار بماند و با تغییراتی، کنار گذاشته شد. البته دوره ایشان هم خالی از انتقاد نیست.
- محمد مهدی حیدریان در دوره مدیریت خود فرد محافظه کاری بود یا سعی داشت در حد توان سینما را از تنش دور نگه دارد؟
رئیسیان: در دوره مدیریت آقای حیدریان اتفاق خاصی در سینما نیفتاد به غیراز اینکه دست برخی فیلمسازان برای رد شدن از خطوط قرمز باز شد و فیلمی مثل مارمولک در آن دوره ساخته شد که در واقع خسارت آن را بعدا سینما داد. به هر حال در دوره او سینمای هنرمندانه و فرهنگی خیلی رشد نداشت و نوعی سینمای خنثی ترویج شد. آن حوادث معروف خانه سینما هم در دوره او اتفاق افتاد.
طالبی نژاد: هردو. خیلی با سیاق کاری وی آشنا نیستم.
دهقانپور: دوره آقای حیدریان همراه با فراز و نشیبهایی است. زمان مدیریت او و مرحوم داد دورانهای قابلبحثیاند، با وجود اینکه آقای حیدریان نسبت به آقای داد فعالیت سینمایی نداشت. اگرچه در کسوت یک تهیهکننده وارد سینما شد و اداره سیما فیلم را بهعهده گرفت و تجربیاتی کسب کرد که این امر نشان از آگاهی وی نسبت به مسائل سینمایی دارد. با توجه به این مسائل دوره آقای حیدریان نیز دوره بدی نبود.
- نظرتان در مورد دوره مدیریت آقای شمقدری و مشکلاتی که در این روزها با خانه سینما بهوجود آمده، چیست؟
رئیسیان: این رفتار دو طرفه است و من نمیتوانم همه حق را فقط به خانه سینما بدهم چون در واقع در این سمت حجمی از سینماگرها وجود دارند. مدیریت خانه سینما مدیریتی است که به لحاظ کمی و کیفی دچار انتقاد جدی است و فقط به فکر حفظ صندلی ریاست خودش است.این بزرگترین نقص است و متأسفانه مدیریت خانهسینما هیچ جایگاهی برای منتقدان خودش قائل نیست و در واقع دیکتاتوری جمعی بسیار هولناکتر از دیکتاتوری فردی است. از آن طرف نیاز نبود دولت این همه پافشاری برای در تنگنا گذاشتن خانه سینما بکند و شیوههای بهتری را هم میتوانست در نظر بگیرد. ولی حرف من این است که به هر حال یک موقعیت تاریخی برای سینما پدیدار شده و آن این است که دولت بخشی از مسائل اجرایی و نه حاکمیتی را به برخی سینماگران و تشکیلات واگذار کرده که باز دوستانی که درون سینما هستند با این قضیه مخالفت میکنند. در حالی که اگر این واگذاری به آنها میشد برخورد دیگری از خود نشان میدادند.
طالبینژاد: نظر خاصی ندارم.
دهقانپور: بهنظر من دوره آقای شمقدری دوره ویژهای است و هنوز تمام نشده است. یکی از خصوصیات آقای شمقدری این است که خودشان فعالیت سینمایی دارند و با این حوزه بیگانه نیستند و در این زمینه صاحب تجربهاند.
- سینمای فعلی ایران تا چه اندازه منطبق با سینمای ملی است؟
رئیسیان: اگر بخواهیم از نظر مفهومی به آن نگاه کنیم میبینیم ما خیلی از سینمای ملی دور نیستیم و در مسیر قرارداریم. بهنظرم این خودش باعث خوشحالی است.
طالبینژاد: سینمای ملی یعنی همه سینمای یک کشور. بنابراین سینمای امروز ایران هر چه هست، سینمای ملی ایران در شرایط این دوره است.
دهقانپور: فاصله سینمای ما از سینمای ملی بسیار زیاد است.
- بعد از سی و چند سال سینمایی که امروز داریم همان است که همیشه آرزویش را داشتهایم؟
رئیسیان: آرزو همیشه از آرمانها و دلمشغولیهای ذهنی بهوجود میآید و واقعیت آن چیزی است که وجود دارد. بهنظر من سینمای ایران بسیار قابلاحترام است. ما در هیچ عرصه دیگری از فرهنگ و محصولات آن و کارهای هنری موفقیتی به اندازه سینما نداشتهایم. بنابراین باید با این سینما با احترام برخورد کرد و میزان اثرگذاریاش را بر جامعه هم در نظر داشت. سینما امروز پرقدرتترین مدیوم جهان است و به همین علت است که سینماگران جزو گروههای مرجع هستند و در بالاترین مرتبه جریانهای تأثیرگذار روشنفکری قرار میگیرند.
طالبینژاد: آرزوی سینمایی را داشتیم و داریم که مایه سربلندی ما در مناسبت فرهنگی داخلی و خارجی باشد. آیا آنچه امروز شاهدش هستیم مایه افتخار است؟ البته باید کسانی مثل اصغر فرهادی و یکی دو نفر دیگر را مستثنی کنیم. با یکی دو گل که بهار نمیشود، میشود؟ آرزوی بزرگ من این است که سینما به جایگاه واقعی و شایسته اش در مناسبات فرهنگی و هنری ما برگردد. آرزوی من این است که سینما و سایر هنرها به ابزار قدرت تبدیل نشوند و هنرمندانشان و استقلالشان را بتوانند حفظ کنند و بازیچه دست مدیران سیاسی نشوند و سیاستمداران به کار خویش بپردازند و هنرمندان نیز به هنر خویش.
دهقان پور: سینمایی که در حال حاضر وجود دارد با آنچه من آرزو دارم، خیلی فاصله دارد. ما زمانی آرزوهایی در زمینه سینما داشتیم که امیدوار بودیم به آن دست پیدا کنیم. متأسفانه در حال حاضر سینمای ما از نظر تولید و نمایش گرفتار بحرانهایی است که این مسئله ناشی از نوع تفکر برخی تهیه کنندگانی است که این سینما را هدایت میکنند. اگر من بهترین اثر سینمایی را تولید کنم اما پخشکنندگان و نمایش دهندگان به آن باور نداشته باشند و درست عمل نکنند، آن اثر موفق نخواهد شد.