یکشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۹۰ - ۰۵:۴۰
۰ نفر

ترجمه - رضا خطیبی: انقلاب تبعات خود را به همراه می‌آورد، اما این پیامدها همیشه آنگونه که انتظار می‌رود، پدیدار نمی‌شوند.

اعتراضات - مردم - مصر

در حال حاضر، مصر یک دمکراسی محسوب نمی‌شود. این کشور تحت کنترل انقلابیون قرار ندارد، بلکه نظامیان که رکن اصلی حکومت سابق بوده‌اند، همچنان بر آن حکم می‌رانند. تغییرات قابل توجه را در این کشور باید در جای دیگر، یعنی تغییر شگرف و شگفت‌آور در روابط خارجی مصر جست. تنها 10 هفته پس از کناره‌گیری حسنی مبارک از قدرت، رهبران جدید مصر دست به اقدامات جسورانه‌ای زدند که این تغیییرات همچنان ادامه دارد. در مجموع، آنان خواهان تغییر سیاست‌های خارجی کشور شده‌اند که حاوی نکات قابل توجه و مهمی برای ایالات متحده و کشورهای منطقه است.

تصادفی نبود که رئیس‌جمهور ترکیه، نخستین رهبر خارجی بود که به مصر انقلابی سفر کرد. ترکیه کشوری است که ارائه‌کننده خط‌مشی جدید دیپلماسی مستقل در منطقه است. مصر همچنین بلافاصله اعلام کرد که فصل جدیدی را در روابط خود با ایران خواهد گشود، قرارداد انتقال گاز را به اسرائیل مورد بازبینی قرار خواهد داد و علاوه بر اینها با حزب‌الله لبنان ارتباط برقرار خواهد کرد. در اقدامی دیگر، شورای‌عالی نظامی مصر در قاهره پذیرای هیأت رسمی حماس شد. در این حال نبیل العربی، وزیر امور خارجه دولت بعداز سرنگونی مبارک با لحنی جدی اظهار داشت که مصر دیگر رفتار ویژه‌ای با اسرائیل نخواهد داشت و اسرائیل را هنگامی که زیر تعهدات خود بزند، وادار به پاسخگویی خواهد کرد.

همین اظهارات بود که مردم مصر را برای حمله به سفارت اسرائیل تشویق و آماده کرد.تحلیلگران در تلاش برای موجه و آرمانی نشان‌دادن انقلاب مصر، اظهار داشتند که اعتراض‌های مردمی در این کشور، علیه آمریکا، اسرائیل یا دیپلماسی خارجی قاهره نبوده، بلکه معطوف به دمکراسی و اعتبار و عزت مصری‌ها بوده است. شاید چنین باشد، اما مرز بین سیاست داخلی و خارجی یک کشور می‌تواند مبهم و نامشخص باشد. ظاهرا این نکته از دید تحلیلگران پنهان مانده که در جریان اعتراضات، در بسیاری از شعارهایی که علیه مبارک سرداده می‌شد مردم وی را به عامل اسرائیل‌بودن و اینکه می‌تواند به زبان عبری صحبت کند، متهم می‌کردند. مبارک مشروعیت و اعتبار خود را نزد مردمش از دست داده بود، نه فقط به خاطر آنکه صرفا دیکتاتوری سرکوبگر بود، بلکه از این‌رو که وی یک دیکتاتور سرکوبگر نزدیک به آمریکا و اسرائیل به شمار می‌رفت.

توافق [مبارک و ایالات متحده] مشخص بود. براساس این توافق، مبارک تمام و کمال از اهداف منطقه‌ای آمریکا حمایت می‌کرد و در مقابل، واشنگتن چشم خود را روی وضعیت دمکراسی در مصر می‌بست. سیاستگذاران غربی از آن بیم داشتند که دمکراسی بیشتر، منجر به روی کار آمدن دولت‌هایی شود که چندان اعتنایی به منافع ایالات متحده ندارند. از این لحاظ حق با آنهاست. مبارک، ضد‌ایرانی‌ترین رهبری بود که اعراب می‌توانستند داشته باشند. این شرایط اینک سپری شده است. دمکراسی‌ها اساسا منعکس‌کننده تمایلات عمومی‌اند و احساسات مردمی در مصر، کاملا مخالف سیاست کنونی واشنگتن در منطقه است. سیاست داخلی و خط‌مشی خارجی یک کشور از جهت دیگری نیز با یکدیگر ارتباط دارند. در حالی که رهبران مصر تلاش می‌کنند به اصلاحات سیاسی و اقتصادی بپردازند، وسوسه تغییر عمده خط‌مشی خارجی بر مبنای خواست و علائق عمومی گسترش می‌یابد. محققان روابط بین‌الملل، این پدیده را نظریه نزاع بین‌المللی منحرف‌کننده می‌خوانند که تصریح می‌کند [گاهی] برخورد خارجی یک کشور با کشور دیگر با هدف منحرف‌کردن توجهات از مشکلات فزاینده داخلی صورت می‌گیرد. دمکراسی‌های جوان که از اعتماد به نفس بالایی برخوردارند و می‌خواهند بین خود و حکومت‌های گذشته فاصله بیندازند، مستعد این پدیده‌اند و از این لحاظ آسیب‌پذیرند.

در حالی که مصر تلاش می‌کند فصل جدیدی در زمینه دیپلماسی خارجی خود بگشاید، محدودیت‌های گذشته همچنان دست و پای این کشور را بسته است. مصر همچنان در مرحله انتقال قدرت، آسیب‌پذیر است. قاهره ممکن است طی این مسیر موجب تحریک و رنجش متحدان غربی سابق خود- هرچند به شکل محدودی- شود. ایالات متحده و اتحادیه اروپا، در مقام مهم‌ترین کمک‌کنندگان مالی به مصر، همچنان به‌دنبال ایفای نقش در آینده مصر هستند. این در حالی است که معاهده صلح مصر با اسرائیل، خط قرمز آمریکا و اروپا محسوب می‌شود. آمریکا امیدوار است که مصر در این زمینه دنباله‌روی قطر و ترکیه باشد.

این دو کشور ضمن آنکه متحد ایالات متحده محسوب می‌شوند، روابط دوستانه‌ای را با کشورهای مخالف آمریکا در منطقه در این برهه حساس از جنگ سرد اعراب دارند. به‌عنوان مثال، قطر اگرچه میزبان بزرگ‌ترین پایگاه نظامی آمریکا در جهان است، با نیروهای مرزی ایران نیز مبادرت به برگزاری تمرینات آموزشی مشترک می‌کند. این دیپلماسی و نحوه مدیریت شرایط، موجب شده این امیر‌نشین کوچک واقع در حاشیه خلیج‌فارس به کشوری میانجی در منطقه تبدیل شود. در دوره حکومت مبارک، نفوذ مصر در منطقه به شکل قابل توجهی کاهش یافت؛ موضوعی که موجب رنجش و شرم مردمی مغرور بود که از گذشته دور، کانون فرهنگی و سیاسی خاورمیانه بوده‌اند. برای مصری‌ها، بزرگی و اعتبار در داخل و خارج از کشور همیشه با یکدیگر مرتبط و امری بدیهی
بوده است. اما مبارک آنان را از هر دو مزیت محروم کرده بود. شبی که خبر کناره‌گیری مبارک اعلام شد، این خواسته مصری‌ها در میدان التحریر در قالب این شعار به وضوح شنیده می‌شد که «ما مصری هستیم و باید سرمان را بالا بگیریم».

حال این پرسش مطرح است که آیا ایالات متحده مایل است (و آیا اصلا می‌تواند) شرایط جدید منطقه را که در آن مصری‌ها و اعراب، نه‌تنها دمکراتیک‌تر، بلکه مستقل‌تر و دارای اعتماد به نفس بیشتری شده‌اند، بپذیرد. حدود 5دهه حمایت دائمی آمریکا از حکومت‌های مستبد در خاورمیانه، طرح این پرسش را اجتناب‌ناپذیر کرده است. مانند گذشته مبنای سیاست خارجی کشورها حفظ توازن [بین‌منافع و آرمان‌ها] است. برای طراحان دیپلماسی خارجی هر کشوری، نکته این است که کدام یک از این دو و در چه زمانی باید در اولویت قرار گیرند.

مصر اینک به سوی دمکراسی حرکت می‌کند و سیاستگذاران قاهره باید درباره حفظ توازن بین منافع مصر و آرمان‌های آن و تطبیق آنها با یکدیگر تصمیم بگیرند. آنان باید مشخص کنند چه زمانی اصل عدم‌مداخله در امور داخلی کشورهای همسایه باید در اولویت قرار گیرد و در نهایت چه زمانی و چطور باید از حقوق فلسطینی‌ها دفاع و چه زمانی در قبال این مسئله سکوت کرد.
با نزدیک‌شدن موعد انتخابات مجلس و ریاست‌جمهوری مصر در پاییز امسال، مردم این کشور به احزاب و گروه‌هایی رأی می‌دهند که بیشترین فاصله را با سیاست‌های دوران مبارک داشته‌باشند. اصلی‌ترین نماد این فاصله اکنون دورشدن از آمریکا و حمایت از آرمان فلسطین است. این موضوع ممکن است آمریکایی‌ها را نگران کند و شاید واشنگتن باید هم نگران شود. واشنگتن اکنون دیگر باید این حقیقت را دریابد که دست‌کم در کوتاه‌مدت، ارزش‌ها و منافع الزاما بر هم منطبق نمی‌شوند و گاهی بین این دو باید یکی را برگزید.

نشنال اینترست

کد خبر 145888

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز