در انگلستان مشتاق شدم تا در زمینه جهانی سازی هم گفتوگوهایی با متفکران سیاسی غرب داشته باشم. در همین راستا در لندن با پدیدهای آشنا شدم که دقیقاً به ردپای انقلاب اسلامی اشاره داشت.
نام این پدیده که فضای غرب را متأثر کرده بود، ترس از اسلام است. اصطلاحاً با نام (Islamophobia) مطرح است. ما «فوبیا»های مختلفی در غرب میشناسیم. این کلمه، یک کلمه با رویکردی جدید در غرب بود.
در آنجا دیدم که کتابها و مقالات بسیاری با عنوان «اسلام و فوبیا» یا همان «ترس از اسلام» منتشر شده بود. این پدیده را دنبال کردم و با چند نفر از نویسندگان این کتابها که بعضی حتی عکس امام خمینی را روی جلد کتاب خود، طراحی کرده بودند، گفتوگو کردم. همه آنها بدون مبالغه میگفتند که این مسئله در غرب تحت تأثیر انقلاب اسلامی شدت گرفته است. یعنی انقلاب اسلامی، غرب را دچار هراس کرده است.
در یکی از مصاحبههایی که مقابل پارلمان انگلیس با «لرداحمد» نماینده مجلس سنای انگلیس داشتم، این فرد به مجسمه «ریچارد شیردل» که در مقابل مجلس آنها نصب شده است، اشاره کرد و از من پرسید آیا شما میدانید چرا این مجسمه در مقابل پارلمان ما نصب شده است؟ برای این که این «ریچارد» بود که در مقابل مسلمانان ایستاد و از پیشروی آنها به غرب جلوگیری کرد.
«لرداحمد» گفت: این پدیده «اسلام و فوبیا» سابقهای قدیمی در غرب دارد اما با انقلاب اسلامی رشد کرده است. غرب فهمیده بود که نگاه جدید اسلامی به وجود آمده است. شما در سالهای 1979 به بعد مقالات و تحلیلهای فراوانی در خصوص تجدید حیات اسلام در مجلات و رسانههای گروهی مشاهده میکنید.
این است که حتی «نیکسون» در کتاب خود به نام «فرصت را از دست ندهید» خطرات جهان اسلام را برای غرب به صریحترین شکل بیان میکند. «نیکسون» آنجا میگوید: «جهان اسلام بدون هیچ تردیدی یکی از بزرگترین چالشهای سیاست خارجی آمریکا در قرن بیست و یکم است و منافع غرب را به طور کامل به خطر میاندازد.» این عین جمله «نیکسون» در کتابش است.
آنها به خوبی متوجه شدند که انقلاب اسلامی توانایی تغییر و تحول را در سیر تاریخ تمدن مدرن دارد. پس انقلاب و امام، آلترناتیو غرب و تمدن غربی شدند این ترس و این احساس خطر را حتی تا امروز در عکس العملهای رسانهایشان در تمام عرصهها میتوانیم مشاهده کنیم.
غرب، انقلاب اسلامی را برنمیتابد و نمیتواند این تفکر جدید را در جهان تحمل کند. تحلیل و ردیابی رسانههای غربی در تمام این سالهای بعد از انقلاب کاملاً مرا به این یقین رسانده است که همانها که مدعی منطق آزادی و لیبرالیسم و جهان آزاد و اطلاعرسانی آزاد و زندگی دموکراتیک هستند، توانایی تحمل کردن گفتمان انقلاب اسلامی را ندارند.
شما اگر ادبیات غرب را در رسانههای خبری، برنامههای تلویزیونی، فیلمهای هالیوودی ومطبوعات بررسی کنید، به این نتیجه خواهد رسید که غرب چقدر در مقابل این گفتمان بسته، خشن و بنیادگرا عمل کرده است. بعد همانها گفتمان انقلاب اسلامی را به بنیادگرایی و خشونت متهم میکنند.