واقعیت این است که از وقتی ارز، دونرخی شد یکی از آسیبهای آن به اقتصاد این بود که مردم ارز را بهعنوان یک راه مطمئن برای حفظ ارزش پسانداز خود برگزیدند و به خرید و نگهداری ارزهای معتبر روی آوردند و تقاضا در بازار ارز داخلی افزایش یافت. این تقاضاها به مبالغ مختلف کم تا زیاد وجود دارد. از سوی دیگر نوسانهای نرخ ارز در ماههای اخیر باعث شد تا عدهای خرید و فروش ارز را با هدف کسب سود و بازده اقتصادی بالا انتخاب کنند و همین مسئله تقاضا را تشدید کرد.
در کنار این دو عامل، تلقی فعالان اقتصادی این است که با توجه به تغییرات نرخ ارز و اثر آن روی فعالیتهای تولیدی، جمعآوری و نگهداری ارزهای معتبر راه مطمئن تری برای حفظ داراییهای نقدی آنهاست. نتیجه ایجاد تقاضاهای جدید باعث شده تا انگیزهها و تقاضاهای سوداگرایانه در بازار ارز تشدید شود. از سوی دیگر در عرصه بینالمللی هم این مسئله حائز اهمیت است. با تصمیم اخیر اتحادیه اروپایی برای رفع بحران اقتصادی منطقه یورو میتوان این استدلال را داشت که پول واحد اروپایی یا همان یورو افزایش ارزش را تجربه کرده است اما این استدلال در رابطه با سایر ارزهای معتبر نظیر دلار چندان موضوعیت ندارد بهویژه اینکه ما شاهد تضعیف ارز دلار هم هستیم.
سؤال اصلی در ارتباط با اظهارات مقامات ارشد بانک مرکزی مبنی بر وجود تقاضای کاذب برای ارز این است که مبنا و مرجع تعیین و تشخیص تقاضای کاذب از غیرکاذب ارز چیست؟ مردم بر مبنای یکی از دلایل پیش گفته دنبال خرید ارز هستند؛ یا بهدلیل عدمجذابیت سپردههای بانکی، پس انداز خود را به ارز تبدیل میکنند یا بهدلیل تفاوت نرخ ارز آزاد و دولتی که بانک مرکزی مسبب آن است، عدهای دنبال کسب سود از خرید و فروش ارز افتادهاند یا فعالان اقتصادی داراییهای نقدی شان را به ارز تبدیل میکنند. تغییرات زیاد نرخ ارز و ایجاد بازار چندنرخی بهدلیل افزایش 13درصدی و یکشبه نرخ ارز توسط بانک مرکزی ایجاد شده و تا امروز ادامه پیدا کرده است. بنابراین مردم را مقصر اعلامکردن یا نوسان نرخ ارز را به تقاضاهای کاذب نسبت دادن نمیتواند استدلال درستی باشد.
در شرایط کنونی ارائه نسخهای واحد و جامع برای رفع شکاف ارزی در کوتاه مدت سخت است بهویژه اینکه ریشه مشکل ناشی از سیاستهای ارزی بانک مرکزی بوده و رفع شکاف قیمت ارز بهسادگی امکانپذیر نیست چراکه اگر بانک مرکزی بخواهد با ریختن دلار ارزان به بازار اختلاف قیمت را کاهش دهد، نمیتواند پاسخ قانعکنندهای به مردم بدهد که چرا داراییهای ارزی کشور را به قیمت ارزان به فروش میرساند؟ ازسوی دیگر اگر بانک مرکزی بخواهد تزریق دلار با قیمت بالا را در دستور کار قرار دهد، بازهم وضعیت فعلی تشدید خواهد شد و شکاف قیمت بیشتر میشود.
چاره کار در گام اول، ایجاد جو اعتماد در کشور است تا مردم اطمینان پیدا کنند که گرفتاریهای بخش واقعی اقتصاد بهویژه تولید از طریق افزایش تولید ملی و افزایش سرمایهگذاریها برطرف خواهد شد تا ارزش پول ملی حفظ شود. در گام دوم و کوتاهمدت بازنگری در سیاستهای پولی از اولویت بالایی برخوردار است و به اعتقاد من بازنگری در سیاستهای یادشده و افزایش نرخ سود سپردههای بانکی صد درصد ضرورت دارد چرا که ناکارآمد شدن سیاستهای پولی باعث شده تا بخشی از نقدینگی سرگردان به بازارهای دارای ویژگی سوداگرایانه نظیر ارز هجوم ببرد. اگر نرخ بازده سپردههای سرمایهگذاری مردم از نرخ تورم پایینتر نباشد و از نرخ بازده نوسان نرخ ارز بالاتر باشد، این شرایط بهترین راه برای جمعآوری بخشی از تقاضاها در بازار ارز خواهد بود.