بقیه مساجد (هر چقدر هم با فضیلت) سمت و سویشان به مکه و کعبه است. جالبتر اینکه در شهر مکه برای پیدا کردن قبله نمیشود به خورشید و آسمان نگاه کرد. اول باید بدانی کجای شهر هستی، جنوب مسجدالحرام هستی یا شمالش تا بعد قبلهات را بیابی.
دوم: مردم کشورهای مختلف، حتی شهرهای مختلف و حتی کاروانهای مختلف هرکدام مشخصهای به لباس و پوشششان افزودهاند تا از بقیه متمایز باشند و بتوانند همدیگر را پیدا کنند و جالب است همیشه جایی همهشان ایستادهاند و دنبال یکی دیگر میگردند. یادمان رفته که یک بخش حج برای گم شدن است؛ برای فارغ از رنگ و نژاد و قوم و قبیله بودن. فصل بندگی خداست حج. حالا هی خدا راه گمشدن میگذارد پیش پای ما و ما، هی سعی میکنیم خودمان را پیدا کنیم و برسانیم به هتل و محل اسکان و دوستان و... .عاشق این آفریقاییها شدهام که کنار خیابان غذا میخورند و اطراف مسجد (و گاهی داخل آن) دمپایی را میگذارند زیر سرشان و یکی از دو حوله را میاندازند رویشان و چنان میخوابند که انگار در رختخواب هتل 5 ستاره خوابیدهاند. گم هستند اینها.
سوم: یک گوشه کعبه را پلیس بسته در واقع یکی از ورودیهای حجر اسماعیل را اما سه گوشه دیگر خانه کعبه حسابی شلوغ است. از یکی از این گوشهها مردم به حجر اسماعیل وارد و خارج میشوند. ازدحام در حجر اسماعیل هم باعثشده که این کنج همیشه محل رفتوآمد زائران باشد.گوشه شلوغ دیگر آنجایی است که حجرالاسود در آن است و تکلیفش مشخص است. مردم اینجا استلام میکنند و خدا را تکبیر میگویند. گوشه آخر اما گوشه شیعیان است؛ گوشهای که محل ورود فاطمه بنت اسد به کعبه است و همه میدانیم و میدانند که کلید ورود فاطمه هم پسرش علی بود. بعد از این همه سال و بعد از چند بار بازسازی کامل خانه خدا هنوز این گوشه کعبه متفاوت است و مشتریهای مخصوص خودش را دارد؛ از ترک و لبنانی و هندی و پاکستانی و البته ایرانی. این گوشه نفس کش شیعیان است و جایی برای اینکه بگویند: اشهد ان امیرالمومنین علی ولیالله.
* سردبیر همشهری آیه