لزومی به یادآوری نیست که هر پدیده جدیدی با ورودش به جامعه، فرهنگ و قواعد ویژهاش را نیز با خود میآورد. آپارتماننشینی هم از آن دست پدیدههایی است که وارداتی بوده و با آنکه از عمر ورود آن به ایران، چیزی حدود 50سال میگذرد اما بیشتر کسانی که زندگی در آپارتمانها را بهدلیل مزیتهایی که در مقایسه با دیگر شیوههای سکونتی دارد، انتخاب میکنند، هنوز با فرهنگ زندگی در آپارتمان آشنا نیستند یا بهخوبی آموزش ندیدهاند یا الزامی در توجه به آن نمیبینند. آنچه تعیینکننده فرهنگ آپارتماننشینی است، در واقع مشارکت ساکنان یک مجتمع مسکونی در امور مرتبط با آپارتمان و پذیرش مسئولیت در قبال آن و شناسایی و رعایت حق یکدیگر در استفاده از فضاهای مشترک و مشاع آن است. پذیرش مسئولیت در زندگی جمعی در آپارتمان، مهمترین جنبه فرهنگ آپارتماننشینی است.
با وجود این- همانگونه که اشاره شد و بارها در این ستون گفته شده- هر روزه در آپارتمانها شاهد تکرار چند باره معضلاتی هستیم که همه و همه از نادیده گرفتن قوانین و فرهنگ آپارتماننشینی ناشی میشوند. این عکس که خانم اکرم فراهانی آن را برای ما فرستاده، یکی از صدها نمونه معضلات مرتبط با آپارتماننشینی است. همچنین در این زمینه میتوان سری به دادسراها زد و دید که چه تعداد از شکایتها و اعتراضهای ارائه شده، برخاسته از معضلاتی از اینگونه است، این در حالی است که برای رعایت حقوق همسایهها در واحدهای آپارتمانی قوانین مدونی از سوی مراجع ذیربط طراحی و تدوین شده و کتابهایی با موضوع فرهنگ آپارتماننشینی به فارسی به چاپ رسیده است.
اینکه چرا رعایت قوانین و مقررات آپارتماننشینی از سوی ساکنان، چندان جدی تلقی نشده و مراعات نمیشود، میتواند دلایل متفاوتی داشته باشد، از جمله اینکه ساکنان یک آپارتمان آموزشهای لازم درخصوص قوانین و مقررات آپارتمانی ندیدهاند و در اصل حدود وظایف خود و حقوق همسایگان را نمیدانند و از طرفی هم، الزامات اجرایی قوانین آپارتماننشینی خیلی جدی نیست. شکی نیست که برای کاستن از معضلات آپارتماننشینی، باید فرهنگ آپارتماننشینی در جامعه عمومیت یابد و حتی مدیران و یا هیأتمدیرههای مجتمعهای ساختمانی میتوانند در این زمینه پیشگام شوند و در توجیه همسایگان در رعایت حقوق یکدیگر بکوشند. اگر فرهنگ سازی در زمینه آپارتماننشینی صورت گیرد، هم شهروندان امنیت اجتماعی بیشتری احساس میکنند و هم هویت شهروندی ارتقا پیدا میکند.
پوست تخمه به جای کتاب!
شتاب زیاد زندگی شهری و خستگی و کلافگی ناشی از رفتوآمدهای هر روزه در سطح شهر، معطلشدنهای پیاپی در صفهای اتوبوس و بانک و پشت چراغ قرمز و شاید از همه مهمتر، وجود آلودگیهای ناشی از آلایندههای گوناگون، فرصت با خود خلوتکردن و برای خود بودن را از شهرنشینان گرفته است. از جمله فرصتهایی که شهروندان بهواسطه زندگی در شهر آن را تا حدی از دست دادهاند، اختصاص وقتی به مطالعه و خواندن کتاب است. هر یک از ما هر روز ساعتهای زیادی از وقت خود را در شهر میگذرانیم. میتوان در این میان وقتی را برای خود تنظیم کرد و به خواندن کتاب پرداخت. اگر در انتخاب کتاب خوب دقت شود و هر کس متناسب با علایق و روحیاتش کتابی را برای مطالعه در سفرهای درونشهری با خود به همراه داشته باشد، میتواند درصد زیادی از خستگیها و آشفتگیهای حاصل از یک روز فشرده و دشوار کاری را کاهش دهد. گسترش فرهنگ کتابخوانی در شهر و اختصاص وقتی به مطالعه حین پرداختن به کارهای شخصی درشهر، علاوه بر اینکه لذت ویژهای به همراه دارد، به گسترش فرهنگ عمومی که لازمه زندگی در شهر است، کمک میرساند.
پژوهشگران، دانایی و جامعه دانا محور را از اجزای بنیادین توسعه برمیشمارند و به همین دلیل هماکنون گسترش فرهنگ کتابخوانی در فضاهای عمومی شهر از جمله داخل اتوبوس، مترو و بوستانها در برنامهریزیهای شهری جایگاه خاص خود را در جهان پیدا کرده است. چند سالی است که در تهران و برخی شهرهای بزرگ به این مسئله توجه شده و جاکتابیهایی را در اتوبوسهای درونشهری تعبیه کردهاند و درون آنها کتابهایی به فراخور علایق و حال و هوای مسافران گذاشتهاند. با وجود استقبال خوبی که از این حرکت فرهنگساز شده است اما بهکرات دیده شده که برخی شهروندان، آشغالها و زبالههای خود را به شیوهای که در عکس میبینید، در داخل این کتابدانها ریختهاند. این مسئله غیر از آنکه سبب آلودهشدن کتابها و محیط اتوبوس میشود، نوعی تعرض به حقوق دیگر شهروندانی است که میخواهند وقتی را برای مطالعه در اتوبوس بهخود اختصاص دهند.