در این مقاله با اشاره به تحولات یک سال اخیر خاورمیانه از منظر دانش ژئوپلیتیک و رویکرد تاریخی، به دو پرسش پاسخ گفتهشده است: زمینهها و انگیزههای این خیزش و آینده این تحول بزرگ با تمرکز بر بررسی چالشهای پیش روی آن. در این مقاله، با اشاره به تطور تاریخی خاورمیانه پس از جنگ دوم جهانی در متن تحولات ژئوپلیتیک جهانی، انگیزه و بسترهای تحولات امروزین خاورمیانه معاصر در ناکامیها، شکستها و تلاشهای 6دهه اخیر ملتهای منطقه عنوان شدهاست. بر اساس این استدلال، محرک و بنیان اصلی جنبشهای کنونی خاورمیانه در نوعی بیداری سیاسی و اجتماعی نهفته است که اسلام و اسلامگرایی هویت و مبنای آن است.
حرکت بر مبنای اسلام کلیتی است که درون آن اعتراض به وضع موجود با شناسایی دو عنصر داخلی و خارجی وجود دارد که هر یک دامنه وسیعی را شامل میشوند. در عرصه داخلی این کشورها اعتراض به استبداد، اقتدارگرایی رژیمهای ملیگرا و سکولار، ناکارآمدی دولتها در حل مسائل اقتصادی و اجتماعی و در عرصه خارجی نیز نفی فرهنگ غربی و هویت رژیم جعلی اسرائیل بهعنوان دستنشانده غرب در منطقه که با رویکرد دائما تهاجمی خود علیه ملتهای مسلمان سبب بیثباتی ژئوپلیتیک در منطقه شده است، نمادهای مخالفت خیزشهای مردمی را تشکیل داده است.
در این میان اما پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 باید بهعنوان نقطه عطفی در تحولات سیاسی خاورمیانه و حتی جهان تلقی شود. در شرایطی که کمابیش ناکارآمدی الگوهای امتحانپسداده موجود، با بازگشتی دوباره به هویت بنیادین جامعه اسلامی ایران، آن را بهعنوان پایهای برای خیزش انقلابی قرار داده، این هویت دینی و بومی را بستر شکل دادن به نظم سیاسی نوینی در دنیا قرار داد که دامنه آن به سرعت سایر ملتهای خاورمیانه را در بر گرفت. در ادامه این مقاله به تلاش آمریکا برای بسط طرح نظم نوین جهانی در خاورمیانه بعد از فروپاشی شوروی اشاره شده و آمدهاست، این تلاش با همراهی حکومتهای دیکتاتوری عرب منطقه روبهرو شد اما با مقاومت شدید ملتهایی همراه بود که هیچگاه هویت اسلامی ریشهدار خود را فراموش نکردند. به همین دلیل این مدت اعتبار این دولتها بیش از پیش میان مردم از بین رفت. در ادامه مقاله، نویسنده عواملی چون حضور توده مردم، شعارهای اسلامی، نقشآفرینی نیروهای اسلامگرا و شعارهای ضدغربی و ضدصهیونیستی در انقلابهای اخیر منطقه را نشانهای از اسلامیبودن این حرکت دانسته و نوشته است: انقلاب اسلامی ایران بهعنوان الگویی در طول سالهای گذشته برای حرکتهای مقاومت و ضدغربی مطرح بودهاست.
در انتهای مقاله با اشاره به چالشهای پیش روی این حرکت آمدهاست:جنبشهای اعتراضی منطقه میدانند چه نمیخواهند. آنها با غربگرایی و اقتدارگرایی مخالفند. اما نمیدانند دقیقا چه میخواهند و چگونه باید به آنچه میخواهند به صورت عینی دستیابند. چالش بعدی این حرکت از متن همین چالش نخست بیرون میآید و آن تلاش برخی قدرتها و کشورها برای استفاده از این خلأ برای سوق دادن جنبش به سوی الگوی مطلوب خود و علیه هویت مالی این کشورهاست. چالش سوم از منظر این مقاله، فقدان رهبری انسجامآفرین و سامانبخش است. ساختار اجتماعی و پرشکاف کشورهای عربی که عمدتا مبتنی بر قبیلهگرایی است، چالش دیگری برای این جنبش ایجاد میکند. این ساختار میتواند منازعات قومی و مذهبی ایجاد کند. با این حال خیزش اخیر خاورمیانه با هویت اسلامی، نظم ژئوپلیتیک نوینی خلق خواهد کرد.
qalibaf.ir