این گفتمان که نحلهها و خردهگفتمانهای متنوعی را در درون خود دارد، از مراحل گوناگونی در سیر تاریخی خود تشکیل شده و تا به امروز میتوان رد پای عمیق آن را در انقلابهای اخیر در منطقه و جهان اسلام دید. آنچه در پی میآید، گفتوگویی است با دکتر علیرضا صدرا، استاد دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران درباره ماهیت این گفتمان. از نظر دکتر صدرا ماهیت بیداری اسلامی کاملا شناخته شده است.بیداری اسلامی تاکنون 3 موج را طی کرده استکه از آن میان، موج سوم یعنی پیدایی انقلاب اسلامی و استقرار جمهوری اسلامی ایران، نقش تعیین کنندهای در بالندگی آن تا به امروز داشته است. لازم به یادآوری است که از دکتر صدرا تاکنون کتابهای «گرایش فلسفی سیاسی»، «نقش راهبردی دولت در نظریه سیاسی امامخمینی»، «علم مدنی فارابی»، «مفهومشناسی سیاسی حکمت متعالیه» و چندین اثر دیگر به چاپ رسیده است.
- پیش از هر چیز، نخست میخواهم درباره چیستی و فلسفه وجودی گفتمان بیداری اسلامی صحبت کنید. به نظر شما، گفتمان بیداری اسلامی چه ماهیتی دارد؟
پدیده بیداری اسلامی و خیزش اسلامی، یک جریان انقلابی و اسلامی است؛ یعنی این پدیده اولا یک جریان است و دوم اینکه هم ماهیت انقلابی دارد و هم ماهیت و مبانی اسلامی. این پدیده یک پیشفرض دارد و آن، این است که یک واقعه و جریان فراگیر، فراگستر و فزاینده در منطقه در حال وقوع و شکلگیری است. این یک امر مسلم است و همه اخبار و تحلیلهای سیاسی بر آن استوار و گواه هستند. تحلیل، توصیف و به ویژه شالودهشناسی و شالوده شکافی این پدیده، واقعیت عملی و عینی بیداری و خیزش انقلابی اسلامی و ماهیت و مبانی آن و در نهایت حقیقت و مبادی، انگیزهها و انگیختارهای آن را برای ما روشن میسازد. از این رو، برای توصیف، تحلیل و تعلیل، واقعیت ماهیت این پدیده میتوان از شعائر آن و نیز از مواضع اعلامی آن توسط گروهها و راهبران بیداری و خیزش در کشورهای اسلامی منطقه خاورمیانه بزرگ اسلامی استفاده کرد.
- آیا شما گفتمان بیداری اسلامی را تنها در ظرف دوران معاصر به تحلیل و بررسی میگذارید یا اینکه پیشینه طولانیتری برای آن در نظر میگیرید؟
جریان بیداری و خیزش اسلامی از پیشینه سیاسی، تاریخی و مدنی و در حقیقت تمدنی اسلامی و شرقی برخوردار است؛ چرا که در واقع، بیداری و خیزش اسلامی، مرحله تجدید حیات، بازگشت، بازخیزی و بازسازی دورهای از تمدنی شکوفای اسلامی است که از اقصینقاط اقیانوس هند و اطلس تا اقیانوس آرام به ویژه در منطقه فوقالعاده استراتژیک خاورمیانه بزرگ و منطقه مرکزی، گسترده بوده و همچنان گسترده است. تمدن اسلامی، تمدنی است که پس از یک دوره شکلگیری و شکوفایی به دلیل فاصلهگرفتن از اسلام اصیل، جنگها و تنازعات داخلی مذهبی و سیاسی و حملات سهمرحلهای مغول در زمانه چنگیز، هلاکو و تیمور و همچنین جنگهای صلیبی دچار فتور شده و از هم فروپاشیده است.
- بنابراین شما گفتمان بیداری اسلامی را در بافت تمدنی(اسلامی) قرار میدهید و آن را صرفا سیاسی نگاه نمیکنید؟
بله! بیداری و خیزش اسلامی مرحلهای خاص از تجدید تمدنی اسلام و شرق محسوب میشود. در توضیح این مطلب باید گفت که بشریت در سیر کلی تمدنی، تاریخی و تکاملی خود تاکنون 3کلان موج یا 3مرتبه حیاتی را پشت سر گذاشته است: درمرحله اول بشر از بدویت به مدنیت گذار پیدا کرد و با تأسیس دولت، نظام سیاسی و تمدنی را پی ریخت.
منطقه بینالنهرین، حوزه خلیجفارس و خاورمیانه بزرگ اسلامی به تأیید همه پژوهشگران، خاستگاه موج اول تمدنی بشر بوده است. موج دوم تمدنی، موج توسعه مادی، فناوری و دانش فنی است که غرب امروزه نماد برجسته آن است. این موج دوم تمدنی، در واقع در همان بستر، گستره و راستای تمدن سیاسی و مدنیای که در شرق زاده شد، گسترش پیدا کرده است. بسیاری از صاحبنظران و آگاهان منصف آغازگران موج دوم تمدنی را جهان اسلام بهویژه ایران اسلامی دانستهاند. «آگوست کنت» فرانسوی که پدر علم پوزیتیویستی و تجربی جدید محسوب میشود، در کتاب «فلسفه پوزیتیویستی» تصریح میکند که پیشتازان و بنیانگذاران علم تجربی نوین، شخصیتهای برجستهای چون خواجهنصیر و اینسینا هستند. به نظر وی، اینان در عین اینکه حکیم بودند و دینشناس، عالم تجربی هم بودند و علوم جدید و تجربی را بنیانگذاری کردند.
اما چراغ موج سوم تمدنی که موج معنا و معنویت است، با احساس خلأ معنویت و دیانت در مرحله توسعه تمدن نوین توسط بسیاری از دانشمندان شرقی، اسلامی، ایرانی و حتی غربی، روشن شد. برای نمونه سنتگرایان معاصر به ویژه شخصیتهای شاخصی چون «رنه گنون» فرانسوی، غلبه مادیت را مانع تعالی معنوی در دوران معاصر تلقی کرده و در پی تجدید معنویت به انتقاد از تمامیت مدرنیسم میپردازند. در همین راستاست که او به جهان اسلام سفر میکند، در مصر مستقر میشود و اسلام میآورد. عمده جریاناتی از این دست، به نوعی همین مسیر را تا گرایش به اسلام طی میکنند. به نظر میرسد که انقلاب اسلامی ایران آغازگر موج سوم معنویت در معنای سیاسی و مدنی آن است، که غایت آن مهدویت جهانی اسلامی است.
- گفتمان بیداری اسلامی از چه پشتوانه اندیشگی و علمیای برخوردار است و آبشخورهای آن کدامند؟
اسلام مکتبی است توحیدی، اجتماعی، مدنی و سیاسی در 2ساحت مادی و معنوی. اسلام مکتبی است متعادل و متعال، همانگونه که خداوند، آن را «صراط مستقیم» میخواند. در قیاس و حتی در مقابل با 2جریان افراطی و تفریطی جهانی، یکی مدرنیسم که صرفا توسعه مادی را لازم میداند و دوم، جریان تفریطی هندوییسم و بودیسم که رهبانیت و تارک دنیایی را مطرح میسازند، اسلام توسعه مادی و ابزاری را لازم میداند، اما کافی نمیداند. در نظر اسلام، بشر ورای نیاز به آسایش مادی و جسمانی، نیازمند آرامش روحی، روانی و معنوی است. اکنون این خلأ معنوی و روانی در غرب احساس میشود.
بنابراین، جریان بیداری و خیزش اسلامی، با این پشتوانه و پیشینهای که اشاره شد، مسیر و ساختار خاصی دارد. سیر پدیده بیداری اسلامی از قریب یک و نیم قرن و حتی 2قرن پیش از یک سو با پدیداری حکمت، بهویژه حکمت متعالیه(صدرایی) که معطوف به سیاست و عمل بوده و از سویی دیگر، تحت تأثیر همان حکمت (متعالیه) با پیروزی جریان اجتهادی و برهانی در حوزه فقهی شیعه، آغاز شده است. سیدجمالالدین اسدآبادی به عنوان بزرگترین بیدارگر شرق و سرزمینهای اسلامی، نقطه تلاقی این دو جریان (حکمی و فقهی عقلانی) به شمار میآید. او هم سمت شاگردی و مدرس حکمت متعالیه را دارد و همشاگردی و نمایندگی بلاواسطه شیخانصاری را به عنوان بزرگترین پرچمدار جریان اجتهادی عقلانی. پیشگامی سیدجمال در امر بیداری اسلامی در سرتاسر جهان اسلام از هند تا شامات، مصر، ایران، قفقاز و آسیای مرکزی محرز بوده است. در واقع، جریان بیداری، اصلاحگری و بازنگریای که با سیدجمال آغاز میشود، تاکنون 3موج را طی کرده است.
- آیا شما گفتمان بیداری اسلامی و گفتمان اصلاحگری اسلامی را یکی میدانید و تفاوتی مابین آنها قائل نیستید؟
ماهیت هر دو جریان یکی است اما 2خرده جریان در داخل آنها وجود دارد: یکی اصلاحگری سیاسی دین و دیگری اصلاحگری دینی سیاست. در اصلاحگری دینی سیاست که سید جمال نماینده آن است، باز 2جریان وجود دارد: یک جریان در حوزه اصلاحگری شیعی است که مدعی است، نظریه شیعه باید عملیاتی شود. حال آنکه در اصلاحگری اهل تسنن، فرض بر این بوده است که آموزه (دکترین) خلافت پیاده و اجرا اما دچار تحریف و انحراف شده است. شیعیان در نقد خود از تئوری خلافت(اهل سنت) بر این نظرند که این نظریه یک اشکال درونذاتی دارد که آن را به استبداد و انحطاط میکشاند.
- خب! آن سه موج گفتمان بیدارگری اسلامی کدامند؟
موج نخست، موج بازبینی تا بازخیزی و انقلاب ضداستبدادی مشروطیت اسلامی است. بزرگترین نظریهپرداز موج مشروطه در کل جهان اسلام علامه نائینی است. همانگونه که بازبینی و اصلاحگری دینیای که توسط سیدجمال آغاز شد، پرچم آن به ویژه در مصر و شامات به عنوان دو حوزه شاخص اهل سنت، به دست محمدعبده و محمدرشید رضا برافراشته شد و تداوم یافت، جریان مشروطیت هم اساسا نه مختص به ایران بود و نه از ایران آغاز شده بود. جریان بازخیزی و مشروطیت اسلامی سلطنت که ضداستبدادی محسوب میشد، در اصل از عثمانی، شامات، قفقاز و هند آغاز شده بود و بعدا وارد حوزه نجف و ایران شد.
این جریان تنها در ایران رشد و گسترش پیدا کرد و در نقاط دیگری که نام بردیم، قبل از پیروزی آن سرکوب یا با موانع عمدهای مواجه شد. این جریان در ایران نظریهپردازی و از نظر علمی تبیین شد و به این طریق، آموزه مشروطیت شکل گرفت و موفق شد تا نظام مشروطیت در ایران پیریزی شود؛ هر چند جریان مشروطه بعدها با نفوذ و سلطه بیگانه و جابهجایی قدرت انگلیس با ادعای طرفداری از مشروطیت به جای روسیه تزاری، به عنوان نماد استبداد، دچار تحریف و انحراف شد.موج دوم بیداری و خیزش اسلامی در کل جهان اسلام، موج ضداستعماری و استقلالطلبی بود که در ایران در قالب جنبش ملیشدن نفت و در هند به صورت استقلال هند و تشکیل کشورهایی چون پاکستان و بنگلادش، در مصر با ملی کردن کانال سوئز و در سایر کشورها مثل تونس، لیبی و الجزایر با استقلال صوری و ظاهری آنها جریان یافت. لازم به ذکر است که موج دوم بیدارگری اسلامی، همزمان بود با پیرشدن استعمار انگلیس و به میدان آمدن میراثخوار جوان؛ یعنی آمریکا پس از جنگ دوم جهانی. از این رو، موج دوم بیداری اسلامی در بیشتر کشورهای اسلامی سرکوب شد و در ایران نیز با کودتا مواجه شد. موج سوم بیدارگری اسلامی، موج برخاسته از انقلاب اسلامی ایران بوده که موج بازگشت و بازسازی اسلامی است و افرادی چون اقبال لاهوری از پیشگامان جریان بازگشت به اسلام اصیل محسوب میشوند.
انقلاب اسلامی با اینکه جریانی است در کل جهان اسلام، اما پیش از همه، جریانی است که در ایران با آمادگی بیشتر مردم و بر اساس تجارب منفی و مثبت قبلی آنها در شکست جنبش ملی شدن نفت و انقلاب مشروطیت و بهویژه با رهبریهای حکیمانه امام خمینی(ره) پدیدار و پیروز شد، آن هم پیروزی و پدیداریای شکوهمند و عظیم که بلااستثنا از جانب بسیاری از پژوهشگران انقلابها و جامعهشناسان، عجیب، فراتحلیل و غیرقابل پیشبینی توصیف شده است. ذکر یک نکته در اینجا لازم است و آن اینکه سید جمال عبارتی دارد مبنی بر اینکه «ایرانیها دیر راه میافتند اما وقتی راه افتادند، پیشوای عالم میشوند». این نکته مبین این امر است که اولا ایرانیها مردمی عاقل بوده و احساساتی نیستند که با کمترین حادثهای راه بیفتند و هنگامی هم که راه افتادند تا حد ممکن با رعایت میانهروی و بدون افراط و تفریط و سازشگری و با حرکت انقلابی به پیش میروند. از عجایب این است که انقلابات سیاسی در کل تاریخ بشر از انگشتان دست تجاوز نمیکنند، این در حالی است که طی قریب به یک قرن در ایران 3انقلاب رخ داد: انقلاب ضداستبدادی مشروطیت، انقلاب ضداستعماری ملی شدن نفت و انقلاب هم ضداستعماری و هم ضداستکباری انقلاب اسلامی. باز این در حالی است که در سابقه ملت ایران بهرغم پیشینه تمدنی بزرگ، پدیده انقلاب ثبت نشده است.
وقتی انقلاب اسلامی ایران پیروز شد، موشهدایان که از بنیانگذاران اسرائیل است، اعلام کرد که در ایران زلزلهای رخ داده که به زودی امواج آن تا اسرائیل را فراخواهد گرفت. انقلاب اسلامی پیامد و پسلرزهها و پسموجهایی داشته که میتوان آنها را اینگونه دستهبندی کرد: پسلرزه اول حرکتی بود که در جهان اسلام بلافاصله پس از انقلاب اسلامی و با الهام از آن آغاز که البته با سرکوب شدید مواجه شد؛ در عراق با شهادت شهید صدر و خواهرش و تحمیلجنگ و سرکوب انقلابیون و در عربستان با حمله به کعبه و سرکوب کسانی که قیام کرده بودند، در الجزایر با سرکوب اسلامگرایان و زندانی کردن جریانی که از طریق مجلس سعی میکرد وارد سیاست شود و در مصر با سرکوب جریان اخوان المسلمین که بازتاب آن اعدام انقلابی سادات بود. سرکوب این انقلابها باعث انباشت انرژی ذخیرهای شد و خود را در موج دوم که اکنون شاهد آن هستیم، نشان داد؛ پس موج دوم که خود پیامد موج سوم بیداری اسلامی بوده، موفق به تاسیس نظام جمهوریاسلامی شد. با اینکه پسموج سوم حاصل از انقلاب اسلامی هنوز از راه نرسیده است؛ اما با شواهد موجود میتوان آن را پیشبینی کرد؛ به این معنا که حتی درصورت سرکوب یا ایجاد تحریف و انحراف در موج انقلاب اسلامی، آن حرکت تشدید و تعمیق خواهد شد. همانگونه که قابل پیشبینی است موجی که بر اثر انقلاب اسلامی به عنوان مرحلهای از گفتمان بیداری اسلامی به راه افتاده است، در آینده، سایر نقاط جهان اسلام از جمله آسیای مرکزی و آسیای دور را هم درخواهد نوردید.
- شما تاکنون به بحث درباره ماهیت، پیشینه و چگونگی سیر گفتمان بیداری اسلامی پرداخته و مرحله نهایی آن را وقوع انقلاب اسلامی و تاسیس جمهوری اسلامی تا به امروز دانستید. اکنون مایلم کمی درباره ساختار فکری و سیاسی حاکم بر جریان بیدارگری اسلامی صحبت کنید؟
موج سوم تجدید حیات و بیداری و خیزش اسلامی، یعنی موج انقلاب اسلامی با 3شعار شعورخیز و شورانگیز آغاز شده و جریان دارد؛ یکی استقلال، دوم آزادی و سوم مردمسالاری دینی یا جمهوری اسلامی و اکنون در کل جهان اسلام، به ویژه در جریان بیداری و خیزش منطقهای شاهد شعائر و مواضع اینچنینی هستیم: 1- استقلال از سلطه و حتی نفوذ و وابستگی بیگانه. این پیامد شعار نهشرقی و نه غربیای بود که از انقلاب اسلامی آغاز و تجربه شده و اکنون در جهان اسلام آموزه و راهبردمحوری است. این استقلالخواهی نه تنها رهایی از سلطه و وابستگی به نظام سلطه شرق و غرب است بلکه از نظریه و مکتب سوسیالیسم، لیبرالیسم و سرمایهسالاری و حتی از الگوی دولتسالاری مادی و تکساحتی فاصله میگیرد. 2- آزادی از استبداد، اعم از خودرایی و خودکامگی نظامها و دولتهای سلطنتی حاکم بر کشورهای اسلامی که حکومتهای شخصی و خاندانی و موروثی تشکیل دادهاند. 3- جایگزینسازی نظام مردمسالاری دینی که با مشارکت و نظارت مردمی و نمایندگان آنها باشد، مثل اردن یا جمهوری اسلامی ایران که در آن، هم قوانین اسلامی است و هم دولتمردان، نمایندگان مردم هستند و با گزینش آنها بر سرکار آمدهاند. بنا برآنچه گفته شد، در جریانات اخیر در کشورهای اسلامی، به رغم سابقه گروههای لائیک، سوسیالیستی و لیبرالیستی هیچ شعاری مبنی بر حاکمیت سوسیالیسم یا لیبرالیسم داده نشد.
عمده شعارها حول لزوم تشکیل حکومت ملی و مردمی و براساس باورهای اکثریت مردم که مسلمان هستند، داده شد. از سوی دیگر این جریانات، شورش و احساسات گذرا نیستند بلکه انقلاب در معنای دقیق کلمه به حساب میآیند؛ از همینروست که این جریانات تنها به دنبال جابهجایی قدرتمندان و دولتمردان نیستند بلکه در پی تغییر بنیادین و انقلابی مناسبات موجود هستند؛ چه مناسبات سیاسی داخلی و چه روابطسیاسی خارجی با غرب؛ به ویژه آمریکا و رژیمصهیونیستی، به همین علت، تغییر قانون اساسی را نوعا جزو وظایف دولتهای موقتی که برسرکار میآیند، قرار میدهند؛ بنابراین بیداری و خیزش اسلامی انقلابی هم استقلالطلبانه، هم آزادیخواهانه و هم مردمسالارانه به شمار میآید. از اینرو، بسیار طبیعی مینماید که دشمنان حقیقت واقعیت موجود، همانگونه که به دنبال تحلیل آن نبوده و نیستند، حاضر به پذیرش آن هم نباشند. به همین دلیل، سعی دارند تا با تفسیرهای نادرست و آدرسدادنهای اشتباه، هم افکارعمومی جهان و هم این جریانات را به شبهه انداخته و دچار انحراف سازند.
البته همگی باید بدانند که هرگونه تعویق در این جریانات و ایجاد اخلال یا ممانعت در روند آنها موجب تشدید و تعمیق آنها خواهد شد چرا که یک انقلاب است و یک جریان شورشی گذرا و احساسی نیست. همانگونه که این جریان (بیداری اسلامی) از چند قرن پیش آغاز شده و فراز و فرودهای زیادی را تا به اکنون پشت سرگذاشته است اکنون نیز امید میرود که ملتهای بیدار اسلامی به پیش بروند. نکته دیگر اینکه هر کشور و منطقهای، بیداری و خیزش انقلابی و اسلامی، استقلال طلبانه، آزادیخواهانه و مردمسالارانه متناسب با خواست خودش دارد، نباید انتظار داشت که در همه کشورهای اسلامی این جریان یک شکل باشد.
همگرایی، هماهنگی و همبستگی لزوما به معنای یک شکلی نیست بلکه در معنای وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت یا وحدت مبدأ و مبناست؛ این یعنی تمدن اسلامی و مکتب اسلام. از اینرو این کشورها، در وحدت نظام یعنی وحدت جهانی اسلام و وحدت غایت، یعنی تجدید تمدن اسلامی و توسعه متعالی اقتصادی، سیاسی و فرهنگی مشترک هستند اما در شکل حکومت، شیوهها، سازوکارها و حتی ساختارها میتوانند متفاوت باشند و با شدت، ضعفها و ترکیبات گوناگونی پدیدار شوند.
- چشماندازهای فـراروی گفتمان بیداری اسلامی چیست و چه چالشهایی در برابر آن قرار دارد؟
چشمانداز فراز آینده این جریان (بیداری انقلابی اسلامی) توسعه متعادل و متعالی اقتصادی، سیاسی و فرهنگی و نیز وحدت و همگرایی جهان اسلام و مسلمانان جهان است. این چشمانداز به نوبه خود زمینهساز تجدید و تاسیس تمدن نوین اسلامی در جهان معاصر محسوب میشود و همه رهبران جریانات بیداری اسلامی به طور مستقیم یا غیرمستقیم بر این مسئله تاکید داشتهاند. چالش فرارروی این خیزش هم اول، تبیین علمی آن توسط دانشمندان جهان اسلام و آزاده جهان است و دوم، ترسیم عملیاتی و راهبردی جریان بیداری اسلامی و خیزش انقلابی است که باید به دست رهبران این جریانات به نحو شایسته انجام گیرد. ذکر این نکته در اینجا لازم است که در رهبری این جریانات تجربه موفق انقلاب اسلامی ایران و نظام جمهوریاسلامی و دستاوردهای مفید و مثبت آن از یک طرف و راهبری امامخمینی(ره) و رهنمودهای مقام معظمرهبری از طرف دیگر، میتواند بسیار راهگشا و راهنما باشد، چنانکه همایش بینالمللی بیداری اسلامی که ماه گذشته در ایران برگزار شد و نیز مجمع جهانی بیداری اسلامی که هفته پیش در ایران تاسیس شد، میتوانند بهترین محمل و منشور جهانی برای بیداری و خیزش اسلامی فراهم آورند و سوم تحقق عینی و کاربردی راهبردهای بیداری و خیزش انقلاب اسلامی در جریانات میدانی کشورهای اسلامی تا حد جابهجایی و جایگزینی نظام سیاسی و دولت مطلوب و مورد نظر آنهاست.
- در آسیبشناسی گفتمان بیداری اسلامی، چه آفتها و آسیبهایی میتوانند نفوذ کنند؟
بزرگترین آسیبی که این جریان را تهدید میکند، هرگونه افراط و تفریطگرایی یا هرگونه تعلل و تندروی است. فرصت را از دست دادن از سویی و بیحوصلگی و مطلقاندیشی که ناشی از ظاهرگرایی است از دیگر سو، بدترین آفتهای این جریان هستند، باید مواظب بود که جریانات ظاهرگرا، افراطی یا تفریطی که به شورش یا سازش گرایش دارند، در این جریان نفوذ نکنند که در آن صورت بهترین عامل برای ضد تبلیغ دشمنان و سوءاستفاده از آنها هستند. مثال این نکته، اسلام هراسیای است که رسانههای استکباری و صهیونیستی به بهانه طالبان و القاعده سعی دارند در دنیا رواج دهند. اعتدال، میانهروی، عقلانیت، تحمل، تدبر و مانند اینها، رمز و راز پیشرفت، پیروزی، پویایی و پایایی این جریانات است. بیتردید هرگونه ضعف در این موارد این جریانات را دچار آسیب، تحریف و انحراف میسازد. برای نمونه حضرتامام(ره) در بخشی از وصیتنامه الهی و سیاسی خود تصریح میفرمایند که«وصیت من به ملتهای کشورهای اسلامی است که انتظار نداشته باشند از خارج کسی به شما در رسیدن به هدف که آن اسلام و پیاده کردن احکام اسلام است، کمک کند. خود باید به این امر حیاتی که آزادی و استقلال را تحقق میبخشد، قیام کنید». و باز در همین راستاست که تاکید میفرمایند:«علمای اسلام و خطبای محترم کشورهای اسلامی دولتها را دعوت کنند که از وابستگی به قدرتهای بزرگ خارجی خود را رها کنند و با ملت خود تفاهمکنند، در این صورت پیروزی را در آغوش خواهند کشید». امام(ره) بلافاصله در راهبردی وحدتبخش تاکید میکنند:«و نیز ملتها را دعوت به وحدت کنند و از نژادپرستی که مخالف دستور اسلام است، بپرهیزند و با برادران ایمانی خود در هر کشوری و با هر نژادی که هستند، دست برادری دهند که اسلام بزرگ آنها را برادر خوانده و اگر این برادری ایمانی با همت دولتها و ملتها و با تایید خداوند متعال روزی تحقق یابد، خواهید دید که بزرگترین قدرت جهان را مسلمین تشکیل میدهند. به امید روزی که با خواست پروردگار عالم، این برادری و برابری حاصل شود».
ایشان همچنین در عبارت دیگری تصریح میکنند: «وصیت من به همه مسلمانان و مستضعفان جهان این است که شماها نباید بنشینید و منتظر آن باشید که حکام و دستاندرکاران کشورتان یا قدرتهای خارجی بیایند و برای شما استقلال و آزادی را تحفه بیاورند. ما و شما لااقل در این 100سال اخیر که بهتدریج پای قدرتهای بزرگ جهانخوار به همه کشورهای اسلامی و سایر کشورهای کوچک باز شده است، مشاهده کردیم یا تاریخهای صحیحی برای ما بازگو کردند که هیچ یک از دول حاکم بر این کشورها در فکر آزادی و استقلال و رفاه ملتهای خود نبوده و نیستند بلکه اکثریت قریب به اتفاق آنان یا خود به ستمگری و اختناق ملت خود پرداختند و هرچه کردند برای منافع شخصی و یا گروهی نموده یا برای قشر مرفه و بالانشین بود. و طبقات مظلوم کوخنشین و کپرنشین از همه مواهب زندگی حتی مثل آب و نان و قوت لایموت محروم بوده و آن بدبختان را برای منافع قشر مرفه و عیاش به کار گرفتهاند... و اکنون نیز با این نقشه در حرکتند و شما ای مستضعفان جهان و ای کشورهای اسلامی و مسلمانان جهان به پا خیزید و حق را با چنگ و دندان بگیرید و از هیاهوی تبلیغاتی ابرقدرتها و عمال سرسپرده آنان نترسید و حکام جنایتکار را که دسترنج شما را به دشمنان شما و اسلام عزیز تسلیم میکنند از کشور خود برانید و خود و طبقات خدمتگزار متعهد، زمام امور را به دست گیرید».
باتوجه به این نکاتی که امام(ره) اشاره کردهاند، هرگونه ظاهرگرایی، سادهانگاری و خوشباوری و یا متقابلا سوءظن تا حد بدبینی نسبت به خودی و مانند اینها و از دستدادن فرصتها، اعتمادکردن به غیر، به ویژه غرب و شرق از جمله آفتهای حرکت بیداری اسلامی است. از اینرو، رعایت عقلانیت و اعتدال، راه و رمز پیشرفت در این زمینه است. همانگونه که انسان با تدبر و تدبیر سیل را با ایجاد سد مهار کرده و با آن سازندگی میکند، به همین قیاس حتی خرابیهای ناشی از انقلابهای اخیر در کشورهای اسلامی نیز میتوانند به فرصتی برای توسعه فنی این کشورها و گسترش همکاریهای بینالمللی اسلامی برای توسعه و عمران زیربنایی و روبنایی تبدیل شوند. همانگونه که امام(ره) در جایی دیگر تاکید میکنند:«همه زیر پرچم پرافتخار اسلام مجتمع و با دشمنان اسلام و محرومان جهان به دفاع برخیزید و به سوی یک دولت اسلامی به پیش روید که با تحقق آن همه مستکبران جهان را به جای خود خواهید نشاند و همه مستضعفان را به امامت و وراثت ارض خواهید رساند. به امید آن روز که خداوند تعالی وعده کرده است». بنابراین همانگونه که میبینید، امام(ره) در راستای اصول بیداری اسلامی حتی ساختار نظام سیاسی بینالملل اسلامی را به صورت خوشهای و شبکهای، نه متمرکز نشان دادهاند؛ ساختاری که میتوان از آن به ایالات متحده اسلامی تعبیر کرد.