گردشگری در کشور ما امروز یک مسأله است. مسألهای که جوابش، حل مسأله اقتصاد کشورمان است. در این نوشته میخواهیم به «مسأله» گردشگری بپردازیم و اینکه ما چگونه قرار است با آن روبهرو شویم.
برای این منظور بد نیست نگاهی به رسانهها بیاندازیم و جایگاه ورزش و گردش را در آنها با هم مقایسه کنیم.
آیا به نظر نمیرسد که در دنیای امروزی، به ورزش و گردش باید به یک اندازه پرداخته شود. آیا هر دو از الزامات زندگی بهشمار نمیآیند و هر دو راه حرفهای شدن را نمیپیمایند. آیا از هر دو به عنوان منابع اقتصادی یاد نمیشود. آیا برای هر دو کدهای اخلاقی تعریف نمیشود. آیا برای هر دو، سازمانهای دولتی و غیردولتی، ملی و بینالمللی فراوانی در تمام دنیا وجود ندارند.
با این حال اگر تعداد ساعات و تنوع برنامههایی که در صدا و سیمای ایران به ورزش پرداخته میشود با تعداد ساعات برنامههای مربوط به گردش مقایسه کنیم، به نتیجه غیر برابر فاحشی میرسیم. این نابرابری در زمان پخش برنامهها هم دیده میشود.
با نگاهی به دنیای نشریات هم به نتیجهای یکسان میرسیم. ما هنوز یک روزنامه گردشگری نداریم. هنوز یک هفتهنامه مربوط به صنعت گردشگری که در کیوسک روزنامهها بتوان سراغ آن را گرفت، پیدا نمیکنیم.
تقریباً همه ماهنامهها و فصلنامههای گردشگری با مشکل مالی روبهرو هستند و در تیراژ کم منتشر میشوند.
این مجلات با اینکه سعی میکنند به حیات خود ادامه دهند ولی اقبال چندانی ندارند. آنها یا گران هستند که البته چارهای برای حل این مشکل نمییابند، یا بودجه کم میآورند و یا به دلیل عدم حمایت از رونق میافتند.
در مورد «عدم حمایت» لازم است توضیحی داده شود. معمولاً وقتی میگوییم «عدم حمایت»، منظورمان عدم حمایت از طرف دولت است. اینکه ما در هر کاری چشم به جیب دولت داریم خودش یک معضل اساسی است. دولت در این سالها همهاش به فکر بزرگ کردن خودش بوده و با اینکه شعار «حمایت از بخش خصوصی» بارها از طرف دولتمردان مطرح شده ولی عملاً روند رو به رشد، بسیار ناامید کننده است.
ظاهراً روحیه پدرسالاری ایرانی هنوز در دولت دیده میشود؛ روحیهای که وقتی به تاریخ نظری میاندازیم همیشه حضورش را احساس میکنیم. دولت همچون پدر، تمام کنشهای ملت را زیر نظر دارد و با تصمیم اوست که ملت میتواند کاری انجام دهد. شاید وقت آن شده که این پدر به فرزندانش کمی اعتماد کند و آنها را در انتخاب راه آزاد بگذارد و فقط حمایت کننده باشد؛ نه تصمیمگیرنده.
برگردیم به «مسأله گردشگری». به نظر بد نیست که در مورد بداقبالی نشریات گردشگری بعد از انقلاب اسلامی، آسیبشناسی انجام شود. آمار تعداد مجلاتی که روزگاری حیات داشتند و حالا دیگر خبری از آنها نیست، تأسفبار است. در واقع هماکنون تعدادی نشریه در رابطه با گردشگری در بازار وجود دارند اما سخن از دوام آنها در چنین بازاری است.
کمیت و کیفیت کمیتهها و نهادها و سازمانها و ارگانها و باشگاههای ورزشی نسبت به همینهای گردشگری هم قابل توجه است.
شناساندن اهمیت گردشگری در اقتصاد کشور به مردم از دیگر مقولههای «مسأله گردشگری» است. اساتید دانشگاه و دستاندرکاران گردشگری و مدیران دولتی شاید تا اندازهای با آن آشنا هستند اما نه توده مردم.
شناخت از ورزش در میان مردم احساس میشود،این در حالی است که پتانسیل کشور ما از لحاظ گردشگری به مراتب بیشتر از ورزش ماست و گردشگری بیشتر میتواند مشکلات اقتصادی ما را حل کند.
با این توضیحاتی که داده شد قصد بر این بود که واقعاً به گردشگری به عنوان یک دغدغه جدی نگاه کنیم.